۱۳۹۷ آبان ۱۰, پنجشنبه

تأملی در لاطائلات سید جواد طباطبایی (۴)


سید جواد طباطبایی
(۱۹۴۵)
  استاد و پژوهشگر ایرانی در زمینهٔ فلسفه و تاریخ و سیاست 
  عضو سابق هیئت علمی و معاون پژوهشی دانشکدهٔ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران 
  از سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۵ مشغول تدریس در مؤسسه مطالعات سیاسی-اقتصادی «پرسش» 
  در حال حاضر مدیر گروه فلسفهٔ مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی
تحصیلکرده
در
  دانشگاه پانتئون- سوربن، دانشگاه تهران

ویرایش و تحلیل
از
 ربابه نون
 
۱
بنا بر این 
از 
انواع شیوه‌ های حکومتی 
فقط دو نوع با کراتِین و بقیه با آرخِین آمده است.
 
نتیجه حاصل از افعال دوگانه یونانی مربوط به فرمانروایی همین است:
 
بشریت با دو شیوه حکومتی سر و کار داشته است:
 
الف
شیوه حکومتی مبتنی بر زور
 
ب
شیوه حکومتی بی نیاز از زور
 
۲
بنا بر این 
از 
انواع شیوه‌ های حکومتی 
فقط دو نوع با کراتِین و بقیه با آرخِین آمده است.
 
جاوید باد متخصصین زبان در یونان و جماران.
 
سؤال ناقابل از اساتید دانش کاه ها این است 
که
آیا می شود، اساتید لطف کنند 
و 
به عنوان نمونه
 یکی از از این شیوه های حکومتی بی نیاز از زور
را
نام ببرند؟
 
۳
یونانی‌ها در مورد دموکراسی بحث‌ های زیادی کرده اند 
که 
مورد بسیار مهمش در ارسطو است
 
خوش به حال یونانی ها و عیرانی ها.
 
من ـ زور از این جفنگجمله چیست:
مورد بسیار مهم بحث 
در
 ارسطو 
ست؟
 
آخرالزمان است.
 
هیچ چیز جای خودش نیست.
 
اساتید دانش کاه ها
عاجز از درست حرف زدن بگو و بمیر
 اند.
 
شاید من - زور اساتید این باشد
 که
ارسطو در آثار لا تحد و لا تحسای خود
این بحث ها راجع به دموکراسی
را
گردآوری، جمعبندی و سیستماتیزه (منظم) کرده است.
 
۴
 
ارسطو
 (۳۸۴ ـ ۳۳۲ ق. م.)
ارسطو از مهمترین و متنفذترین فلاسفه تاریخ است.
او اصول بیشماری را هم بنیاد نهاده و هم تحت تأثیر جدی قرار داده است.
از آن جمله اند :
تئوری علوم
منطق
بیولوژی
فیزیک
اتیک
تئوری شعر
تئوری دولت
ارسطو دانش زمان خود را به شرح زیر طبقه بندی کرده است :
ارگانون (که بعد از مرگ او به آثار او اضافه می شود.)
علوم تئوریکی (نظری)
علوم پراتیکی (عملی)
علوم پوئه تیکی (شعری)
علوم تئوریکی به اجزای زیر طبقه بندی می شوند :
فلسفه اولین (متافیزیک)
علوم طبیعی
علوم ریاضی (مته متیک)
فلسفه اولین به اجزای زیر طبقه بندی می شود :
تئوری جوهر
تئوری اصول
تئولوژی
خوب.
باشد.
این گزارش تکاندهنده از جهان باستان حدود ۴۰۰ سال قبل از میلاد مسیح
چه حاصلی
برای پامنبری ها در مساجد دانش کاه دارد؟
 
نکند
کسی که عاجز از جمله سازی درست به زبان جماران است،
می خواهد خود را جزو «متخصصین زبان یونانی» و ادبیات یونانی جا بزند.
 
و
یا
خدای ناکرده
زیر این کاسه
نیمکاسه ای دارد.
 
۵
 مردم حکومت می‌ کنند یا به عبارت دیگر و به زبان جدیدتر 
حاکمیت از آنِ مردم است 
(در واقع بیست قرن بعد از ارسطو کلمه‌ ی حاکمیت در اندیشه سیاسی با بُدن ظاهر می‌شود).
 
جل الخالق:
با بدن؟
 
به نظر متخصص زبان یونانی بی خبر از زبان جمارانی
حکومت کردن = حاکمیت داشتن.
 
این جفنگ ـ ادعای مبتنی بر افاده فروشی فئودالی
دال بر بیسوادی مفهومی اساتید دانش کاه جمکران است.
 
راستی
فرق، تفاوت و تضاد حکومت با حاکمیت چیست؟
 
بگذریم.
 
ما
 این مفاهیم
 را 
هم 
ترجمه و منتشر کرده ایم
و
هم
صدها بار به تفصیل توضیح داده ایم.
 
اجنه خوانده اند و ترک خریت کرده اند.
 
ارسطو
صلواة الله علیه
در 
تعریف دموکراسی
گفته:
دموکراسی شیوه حکومتی معینی است 
که
در  آن،
مردم حکومت می کنند.
 
کجا گفته؟
 
مهم نیست.
در 
منابر مساجد دانش کاه ها
که 
نمی توان گفت، کجا گفته.
 
۶
حکومت از مردم ناشی می‌ شود 
و
 چیزی هم که ارسطو توضیح داده است، 
در چنین حکومتی مردم نیستند 
که 
با توجه به مصالح و منافع خودشان حکومت می‌ کنند،
 بلکه قانون حاکم است.
 
منظور از ناشی شدن (نشئت گرفتن) حکومت از مردم چیست؟
 
اصلا
منظور ارسطو از مردم چیست؟
 
جامعه یونان حدود ۴۰۰ سال قبل از میلاد مسیح در کدام فرماسیون اقتصادی به سر می برده است؟
 
اصلا
خود ارسطو
جزو و عضو کدام طبقه از طبقات جامعه بوده است؟
 
این کلمه انتزاعی سحرانگیز مردم در گنجینه واژگان ارسطو حاوی چه محتوایی بوده است؟
 
مردم
متشکل از چه کسانی بوده است؟
 
آیا
کلمه مردم
به عنوان فرم و قالب و ظرف
در 
تمامت طول تاریخ دراز بشری
حاوی محتوا، درونمایه و مظروف واحد لایتغیری بوده است؟
 
منظور ارسطو از حکم (جمله) «مردم حکومت می کنند» و یا «حکومت ناشی از مردم است»
چیست؟
 
برای خر فهم شدن مسئله:
آیا ۹۹ در صد اعضای جامعه که برده بوده اند
و
به قول شخص شخیص ارسطو،
«ابزار سخنگو»
بوده اند،
یعنی تنها فرق شان با گاو و گاوآهن
ناطق بودن شان بوده است،
جزو و عضو مردم بوده اند؟
 
حکومت می کرده اند؟
 
حکومت 
ناشی از خیل بردگان = ابزارهای سخنگو
بوده است؟
 
لامصبا
 
به کجای این طویله می توان آویخت
پالان
را؟
 
خواهی ـ نخواهی
به سؤال خود مبنی بر اینکه «کلمه چیست»
جواب دادیم.
 
کلمه 
فرم است.
 
پوسته 
است.
 
قالب
است.
 
ظرف است.
 
سؤال این است
 که 
محتوای این فرم چیست؟
درونمایه این قالب چیست؟
مظروف این ظرف چیست؟
 
فقط 
با پیدا کردن پاسخ به این پرسش
می توان به منشاء کلمه و طرز تشکیل کلمه
پی برد.
 
در هر صورت
کلمه
چه بسا
همان می ماند که ۲۵۰۰ سال قبل بوده است،
ولی 
محتوای کلمه 
با 
توسعه نیروهای مولده و تحول مناسبات تولیدی
مثلا
با 
گذار از فرماسیون اقتصادی برده داری 
به 
فئودالی، سرمایه داری و یا خدای ناکرده سوسیالیسم
محتوای کلمه (به مثابه فرم و قالب و ظرف)
دستخوش تغییر می گردد.
 
مثلا غنی تر و یا فقیر می شود.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر