۱۳۹۶ آبان ۲۰, شنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۵۵۰)


 
جمعبندی
 از 
مسعود بهبودی

سیاهاب
جویس کروال اوتس
برگردان مهدی غبرایی
 
می دانی که ماهیت سیاست چیست: 
هنر سازش
  سازش می تواند هنر باشد؟
  بله، هنری حقیر

عجب جفنگی

۱
این دروغ بزرگ طبقه حاکمه انگل عوامفریب است.
۲
سیاست 
روی دیگر مدالی دیالک تیکی است 
که
 اقتصاد نام دارد:
دیالک تیک زیربنای اقتصادی ـ روبنای ایده ئولوژیکی
۳
سیاست 
یکی از اجزای مهم روبنای ایده ئولوژیکی هر جامعه است
 که
 به ساز زیربنای اقتصادی می رقصد.
۴
ضمنا
چیزها 
همه جا و همیشه 
خصلت دیالک تیکی دارند.
۵
سازش همیشه با چالش توأم است.
۶
هر سازشی با این
ضمنا
 به معنی
چالشی با آن است.
۷
جامعه 
میدان مبارزه طبقاتی است 
که 
عمدتا
 از
 بالا 
شعله می کشد 
و 
هر از گاهی 
از 
پایین.
مردان و زنان درخور
و
 نه 
سیستم اجتماعی ـ اقتصادی درخور.
نخبه ها و یا مهره ها تاریخسازند و نه توده ها.

 
۱
این تئوری نخبگان اورتگا گاسه اسپانیایی است 
که
 احمد شاملو نمایندگی می کند. 

۲
کدکنی جوان و محمود دولت آبادی پیر 
هم 
همین تئوری
را
نمایندگی کرده اند.

۳
اورتگا گاسه 
دوست صمیمی مارتین هایدگر بوده است.

 ۴
هر دو
 از نظریه پرداران و طرفداران سینه چاک فاشیسم بوده اند. 

۵
در این تئوری
شخصیت و یا نخبه 
تاریخساز قلمداد می شود 
و
 توده،
زباله.

۶
جلال آل احمد و احمد شاملو 
به عوض نخبه اورتگا گاسه
 از
 روشنفکر 
 چریک 
 مجاهد
 امام 
 روحانیت 
و امثالهم 
استفاده می کنند
 تا 
عوامفریبی تسهیل شود.
 روشنگری
 یعنی تهیه و عرضه ی ساز و برگ تحلیل به همنوع.
 ۱
 دادن قلاب به دست گرسنه و آموزش فوت و فن ماهیگیری. 
۲
ماهی را خود حریف باید بگیرد. 
 ۳
عملا هم می گیرد. 
۴
خود حریف راجع به انتخابات می نویسد. 
۵
بهتر هم همین است
۶
مش کیومرث علامه
فرض کنیم موضوع بحث و شناخت و بررسی
نه انتخابات
و
نه این و آن
بلکه سیبی است.
 ۷
محتوای شناخت 
در 
خود سیب
 است. 
۸
پس سعی کن این «من» مزاحم منفور را دور بیندازی
و
 به سیب بپردازی.

۹
چون سیبیت سیب 
در 
خود سیب
 است
و 
نه
 در 
من و تو.


۱۰
گفتن اینکه من از سیب بدم می آید،
چون از سیب زمینی خوشم نمی آید،
کمکی به شناخت سیب نمی کند.
۱۱
هم
در 
جامعه 
و 
هم
در
 میان اعضای طبقه حاکمه
تقسیم کار هست.
۱۲
یکی پیش نماز جماعت است و دیگری جلاد جماعت.
۱۳
یکی فتوا می دهد و دیگری شکنجه.
۱۴
یکی موعظه می کند و دیگر شلاق می زند.
۱۵
قضیه می تواند برعکس هم باشد.
۱۶
واعظ شلاق زند و شلاق زن موعظه کند.


هوشنگ ابتهاج
سایه


خاموشم 
اما
دارم به آواز ِ غم خود می دهم گوش
وقتی کسی آواز می خواند
خاموش باید بود 

غم داستانی تازه سر کرده است
اینجا سراپا گوش باید بود:

  درد از نهاد ِ آدمیزاد است 
آن پیر ِ شیرین کار ِ تلخ اندیش
حق گفت،
 آری آدمی در عالم ِ خاکی نمی آید به دست،
 اما
این بندی ِ آز و نیاز ِ خویش
هرگز تواند ساخت آیا عالمی دیگر؟
یا آدمی دیگر؟ 


ای غم 
رها کن قصه ی خونبار

چون دشنه در دل می نشیند این سخن 
اما
من دیده ام بسیار مردانی که خود میزان ِ شأن ِ آدمی بودند
وز کبریای روح 
بر میزان ِ شأن ِ آدمی بسیار افزودند

  آری چنین بودند
آن 
زنده اندیشان 
که
 دست ِ مرگ را بر گردن ِ خود شاخه ـ گل کردند
و 
مرگ 
را 
از 
پرتگاه ِ نیستی تا هستی ِ جاوید 
پُل کردند

اما چه باید گفت
از 
انسان نمایانی 
که
 ننگ نام انسان
 اند
درنده خویانی 
که 
همدندان گرگان 
اند
 
آنان که افکندند در گردنِ گردنفرازان
حلقه های دار
آنان که عشق و مهربانی را
در دست های بغض و کین کشتند
آنان که انسان بودن خود را
در پای دین کشتند

  ای غم 
 تو با این کاروان ِ سوگواران تا کجا همراه می آیی؟
دیگر به یاد ِ کس نمی آید
آغاز ِ این راه ِ هراس انگیز
چونان که خواهد رفت از یاد ِ کسان افسانه ی ما نیز 

  با ما و بی ما 
آن دلاویز ِ کهن زیبا ست
در راه بودن سرنوشت ِ ما ست
روز ِ همایون ِ رسیدن
 را
پیوسته باید خواست

  ای غم 
 نمی دانم
روز ِ رسیدن روزی ِ گام ِ که خواهد بود
اما در این کابوس ِ خون آلود
در پیچ و تاب ِ این شب ِ بن بست
بنگر چه جان های گرامی رفته اند از دست

دردی است چون خنجر
یا 
خنجری چون درد
این من که در من
پیوسته می گرید

در من کسی آهسته می گرید.
پایان
ویرایش
از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری

۱
این شعر سایه

خیلی ژرف، تأمل انگیز و زیبا ست.
۲
لبریز از تئوری و تجربه است.
۳
این شعر سایه
 باید تحلیل شود تا محتوای نظری و تجربی غنی آن اندکی
 بلکه 
آشکار گردد.
«تا مرگ شیخ خاین،
عرعر ادامه دارد.» 
گفتیم 
و 
از 
جماران، 
آمد جواب ما را

 در دل نماند، ما را
 سودا و سود دیگر
هر آرزوی ممکن
شد مستجاب ما را
۱

شهادت عیرانی جماعت 
به درد عمه ها و ارباب های شان می خورد. 
۲
خود ستیزتر و اجنبی پرست تر از این اجامر 
کسی در کاینات وجود ندارد.
۳
این جماعت
به هر جنایت و خیانتی از سر خریت و خردستیزی حاضرند.
۴
آیینه ای باید به دست شان داد تا بلکه به هوش آیند

۵
احمدی نجات
در سفرش به سازمان ملل
با صرف هزینه ای کلان
توسط مجری لاشخور صدا و سیمای امریکا 
که
میلیون ها نفر در جهان بیننده دارد، مورد مصاحبه قرار گرفت.
 
۶
بنا بر روایات خود اجامر امپریالیستی
خود احمدی نجات 
در
 ترور قاسملو و یارانش 
شرکت مسلحانه داشته است.
۷
ولی کسی در این زمینه سؤالی نکرد.
 ۸
قاسملو و یارانش کمتر از ندا که نبوده اند.

۹
صدها تن از ستمکش ترین فرزانگان خلق
بدون کمترین تقصیری
پرونده سازی، شکنجه، رسوا، تواب و اعدام شده اند 
و
 از داشتن قبری 
حتی
محروم مانده اند 
تا 
کسی اشکی برای شان حداقل نریزد.
۱۰
اما کسی در مصاحبه 
سؤالی راجع به این اعضای ستمدیده جامعه 
نکرد.

۱۱
به هر حال 
اعدام اسرای بی پناه با حقوق بشر معروف
 سازگار که نیست.
۱۲
ولی کسی به خاطر نیاورد.

۱۳
دو سؤال از لاشخور
شد:
الف
یکی راجع به ندای سکسی با تندیسی سکسی تر
که 
روی میز لاشخور صدا و سیما بود
ب
و 
دیگری
 راجع به عدم و وجود هولوکاوست.

۱۴
حالا
 بعضی ها
 ندا را به یاد می آورند 
که
 در بهترین حالت 
یا 
قربانی تصادفی این و آن بوده 
و 
یا 
از اعضای راستگراتر طبقه حاکمه بوده 
که
 کثیف تر از جمارانیان اند 
۱۵
ولی 
از 
مریم فیروز ۷۰ ساله، 
به آذین ۷۰ ساله 
و 
یاران جوان تر آنان
کسی
حرفی و یادی که سهل است
حتی خبری ندارد.
۱۶
بر سر حافظه بعضی ها چی آمده است؟

۱۷
طنز قضیه همین جا ست.
الف
 اعضای حزب توده 
علیرغم احتیاط تام و تمام
 یعنی علیرغم حمایت از این اجامر سبز و سیاه 
 تار و مار می شوند. 
ب
عنگلابیون سبز 
علیرغم تلاش برای سرنگونی این اجامر
 در بدترین حالت 
فقط خانه نشین می شوند. 
۱۸
هوش خاصی برای تمیز سره از ناسره لازم نیست. 
۱۹
خاین کیست و خادم کیست؟ 
۲۰
خاوران ها در زمان نخست وزیری همین سبزها 
تشکیل شده اند.
۲۱
ندا طرفدار کدام جریان انقلابی بوده است؟

۲۲
گناه ندا شاید سکسی بودنش بوده است.
 
۲۳
ندا 
را 
اجامر امپریالیستی کشتند
نه 
اجامر جماران و جمکران.
 
۲۴
دکترکی که قاتل ندا بود
پس از کشتنش در ماشین حمل به خسته خانه
خود را بلافاصله به هواپیما رساند و در فرنگستان پیاده شد
و 
عکس های ندای چشم باز مظلوم 
را
 در
 اختیار رسانه های اربابان امپریالیستی قرار داد
تا مجسمه سکسی بسازند
و
 بی بی ۳۰ و ۳۰ عن عن نشان خلایق جهان دهند 
و 
در 
عیران 
عنگلاب دیگری و بهتری به سرکردگی کروبک و میرحسینک و رهنوردک سراپا سبز 
به 
راه اندازند.
 
بازی های لجن؟
زمین خوک ها؟

 
۱
لامصب
خوک ها برای نجات از شر حشرات موذی
در 
لجن
 همان کار را می کنند که اجامر در حمام. 

۲
خوک ها موجودات اجتماعی اند.
 
۳
اجتماعی تر از اشراف و اشرف موجودات اند.
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر