۱۳۹۲ فروردین ۱۸, یکشنبه

هماندیشی با سیاوش کسرائی و احسان طبری (3)


سرچشمه:
دنیا ـ ارگان تئوریک حزب توده ایران
سال 1359 شماره 4
شین میم شین

احسان طبرى
شعر را در كشور ما مى توان يك "فرهنگواره"  ناميد كه تمدن ايرانى را در تمام جهاتش منعكس مى كند.

·        این ادعای طبری به احتما قوی دقیق نیست.
·        شعر فرمی از شعور اجتماعی است و به مثابه فرم (قالب) حاوی مضامین (محتواهای) مختلف است.
·        دیالک تیک فرم و محتوا همیشه از این قرار است:

الف

·        در فرم واحد محتواهای متفاوت را می توان گنجاند:
·        در کوزه به مثابه فرم می توان شراب، آب، شیره و غیره (به مثابه محتوا) نگه داشت.

ب

·        محتوای واحد را نیز می توان در فرم های مختلف عرضه کرد:
·        شراب به مثابه محتوا را می توان در کوزه، بطری، جام، خم و غیره  ـ به مثابه فرم ـ عرضه کرد.

طبری
در اين فرهنگواره نه تنها فلسفه و عرفان و سياست، حتى طباخى يا خياطى نيز اسناد منظوم خود را بوجود آورده است.

·        باید هم همین طور باشد.
·        در همه جای جهان هم همین طور بوده است:
·        در  شعر به مثابه فرم می توان به قول درست احسان طبری، فلسفه و عرفان و غیره را به عنوان محتوا عرضه کرد.
·        این پدیده خاص ایران نیست.

طبری
كاربرد اجتماعى و سياسى شعر در ايران، هميشه فوق‌العاده جدى بوده است.

·        دلیل این امر را از قول ژاله اصفهانی گفتیم.
·        شعر فرم هنری ارزانی است و همه طبقات اجتماعی می توانند از آن بهره برگیرند.
·        در غیاب فرم های هنری دیگر، فونکسیون فرم هنری شعر جدیت و عامیت فوق العاده کسب می کند.

طبری
براى اسمعيليه و صوفيه و ديرتر براى جنبش حروفيه، شعر افزار عمده ی تبليغ و ترويج بوده است.

·        طبری در این حکم خود، دیالک تیک وسیله و فونکسیون را به شکل دیالک تیک شعر و اشاعه اندیشه، به شکل دیالک تیک افزار تبلیغی و ترویجی و تبلیغ و ترویج افکار بسط و تعمیم می دهد و بطور مسکوت از نقش تعیین کننده وسیله (شعر) پرده برمی دارد.

طبری
شيعيه از شعر به حد اعلا استفاده كرده و با آن مخالفان عقيدتى خود را نكوهيده و پيشوايان مذهبى خود را ستوده است.

·        این نظر طبری هم درست است و خاص فرقه شیعیه نیست.
·        شعر فرم اشاعه شعور است و بسان هر فرم (قالب) می توان آن را با مضامین (محتواهای) متفاوت و حتی متضاد پر کرد.
·        دیالک تیک فرم و محتوا همین است.

طبری
در دربارهاى پادشاهان و اميران، از شعر سودجوئى فراوان كرده اند كه از سودي كه بنام "صله" به شاعران مى رساندند يا نمى رساندند، بسى بيشتر بوده است،.
(مقصد آن است كه حتى اگر تنها جهت صرفاً مادى اين سود را هم در نظر گيريم.)

·        یکی از ویژگی ها فرم تبیین طبری و امروزه گروه های موسوم به حزب توده، بیگانگی نسبی با تفکر مفهومی است.
·        این بیگانگی سبب می شود که اندیشه ای را نه در یک جمله، بلکه در یک صفحه بیان کنند و دچار روده درازی شوند.
·        ملل دیگر که با تفکر مفهومی رشد کرده اند، نظر خود را در فرمی فشرده و جامع و مانع و عام بیان می کنند و ضمنا خواننده را به خوداندیشی وامی دارند.
·        به همین دلیل است که خواننده و شنونده از نوشته ها و گفته های طبری و بدتر از او کیانوری،  چیز به درد بخوری به نصیب نمی برد.
·        طبری در این حکم، در سطح مسئله پرسه می زند و قادر به نفوذ در ذات آن نمی گردد.

·        شعر به مثابه وسیله، فونکسیون های ایدئولوژیکی، تفننی، عاطفی، عرفانی، سیاسی و غیره داشته است و از سوی طبقه حاکمه نیز با دقت و فراست خاصی به خدمت گرفته شده است.

·        شعر فرم هنری مولتی فونکسیونالی (چندین کارکردی) بوده است.
·        اشعار حافظ به احتمال قوی در مجلس طبقه حاکمه به صورت ترانه و آواز خوانده شده اند و حافظ بابت فروش محصول کار فکری اش، مزدی و به قول طبری، صله ای دریافت کرده است.
·        حافظ در برخی از غزلیاتش حتی دیرکرد مواجبش را بطرز با واسطه ای به گوش هیئت حاکمه می رساند.
·        همانطور که عمله به ازای کار یدی مزد می گیرد، مولدین فکری مثلا شعرا و شیوخ و وعاظ و غیره نیز به ازای کار فکری خود باید مزد بگیرند و گرفته اند.
·        طبری ظاهرا به این چیزها اعتنائی ندارد و بطور سطحی فاکت های مرده ای را تکرار می کند.

طبری
در دوران معاصر، جنبش مشروطيت با حربه ی شعر كار بزرگى انجام داده است.
افشاگرى استبداد در زبان جد يا طنز در شعر فارسى دوران مشروطه و پس از آن قوى بوده است.

·        باید هم همین طور باشد.
·        شعر به عنوان فرم می تواند با محتوای ارتجاعی و یا انقلابی پر شود و به عنوان وسیله، فونکسیون های متضادی را انجام دهد.
·        درست به همان سان که چاقو به عنوان وسیله هم می تواند فونکسیون قتل کسی را انجام دهد و هم فونکسیون پوست کندن پیاز و سیب زمینی و غیره را.
·        اگر طبری همین دو شناخت افزار دیالک تیکی را در دو جمله می گفت، نیازی به اتلاف وقت خود و خواننده پیدا نمی کرد.
·        وقتی از اهمیت آموزش تفکر مفهومی سخن می گوییم، منظورمان همین است.

طبری
همين اشارات كوتاه و پراكنده دامنه ی وسيع كاربرد اجتماعى و سياسى شعر فارسى را در تاريخ گذشته كشورمان نشان مى دهد.
اما اينكه آيا شعر براى مردم سرزمين ما جاذبه ‌اى و تأثيرى خاص دارد، حقيقتى است كه در آن محل ترديد نيست و اِلا مقام شعر در تمدن ايرانى به چنين اوجى نمى رسيد و اينكه اين خصيصه ی ويژه مردم ما باشد و از نوعى تأثيرپذيرى يگانه نزد ايرانيان حكايت كند، در پاسخ بايد بسى تأمل ورزيد.

·        حق با طبری است.
·        مقایسه نه آسان است و نه متد قابل اعتمادی است.

·        امروزه فلاسفه و ایدئولوگ های (نظریه پردازان) امپریالیستی، نهایت سوء استفاده را از متد مقایسه به عمل می آورند.
·        به عنوان مثال، درآمد کارگری را در بنگلادش با درآمد کارگری در آلمان فدرال مورد مقایسه قرار می دهند و کلی منت سر کارگر آلمانی می گذارند که صد برابر کارگر بنگلادشی دستمزد می گیرد.
·        آنچه در این شعبده بازی منطقی و استدلالی پرده پوشی می شود، سطح زندگی کاملا متفاوت در دو کشور یاد شده است.
·        کارگران آواره روس که پس از تخریب سوسیالیسم در آلمان و غیره کار می کردند با درایت خاصی بزودی به این ترفند طبقه حاکمه پی می بردند.
·        کارگر آلمانی بظاهر بیشتر از کارگر روس مزد می گرفت، ولی 50 برابر کرایه خانه او را پرداخت می کرد و مواد غذائی را 50 برابر گرانتز می خرید، بگذریم از مناسبات محیط کاری و میان انسانی کاملا متضاد در آنجا و اینجا.
·        مقایسه در هر صورت تحت شرایط و شروط معینی رهگشا ست.
·        و گرنه می تواند وسیله ای برای عوامفریبی باشد.

طبری
زيرا شعر در همه ی تمدن ها تجلى نيرومندى دارد و تنها مقايسه ی تاريخى ـ ادبى مى تواند نشان دهد كه آيا اين تجلى در كشور ما از همه ی جاى ديگر پرتوفشان تر است يا نه؟

·        حق با طبری است.

طبری
اما با اطمينان مى توان گفت كه ايران در رديف كشورهاى نادرى است كه در آن شعر از چهارچوب عادى خود خارج شده و نقش مدنى و تاريخى عظيمى ايفا كرده است و چنانكه ياد كردم به نوعى فرهنگواره بدل شده است.

·        معلوم نیست که چرا طبری از نقش مدنی و تاریخی شعر دم می زند.
·        شعر فقط فرم و قالب معینی برای مضامین فکری و فرهنگی است و نه بیشتر.
·        در دیالک تیک فرم و محتوا، همیشه و همه جا نقش تعیین کننده از آن محتوا ست، البته بی آنکه فرم هیچواره باشد.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر