۱۳۹۲ فروردین ۲۰, سه‌شنبه

سیری در گلستان سعدی (26)

سعدی شیرازی  
 ( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
شین میم شین     

در سیرت پادشاهان
حکایت اول
(گلستان با ب اول، ص 17)   
ادامه تحلیل

بیچاره در آن حالت نومیدی، ملک را دشنام دادن گرفت وسقط گفتن، که گفته اند:
«هرکه دست از جان بشوید، هرچه در دل دارد، بگوید.»

·        سعدی در این ضرب المثل، از حقیقت امر پسیکولوژیکی عامی پرده برمی دارد:

1
«هرکه دست از جان بشوید، هرچه در دل دارد، بگوید.»

·        وقتی کسی همه پل های رسیدن به ساحل نجات، پشت سرش خراب شوند و تنها راه «رهائی»، راه واره ای به پیش باشد، چاره ای جز حمله نخواهد داشت.
·        حمله اما همیشه دیالک تیک پراتیک و تئوری است که در این حکایت به شکل دیالک تیک دشنه و دشنام بسط و تعمیم می یابد.
·        اگر اسیر یادشده شمشیر برا بدست می داشت، بی شک، علاوه بر  شمشیر کلام (دشنام و سقط) از آن نیز استفاده می کرد.

2

·        سلطان صلاح الدین ایوبی نیز در جنگ با صلیبیون، همین ترفند پسیکولوژیکی را به خدمت می گیرد:
·        سلطان همه پل های پشت سر را پیشاپیش خراب می کند.
·        بدین طریق دیالک تیک حمله و عقب نشینی نیز تخریب می شود.

·        چرا؟

·        برای اینکه در این صورت، دیالک تیک حمله و عقب نشینی به شکل دیالک تیک واره همه چیز و هیچ بسط و تعمیم می یابد.
·        با تخریب دیالک تیک عینی اما قاعدتا نمی توان پیروز شد.
·        سلطان صلاح الدین ظاهرا استثنائا پیروز شده است.
·        در دیالک تیک استثناء و قاعده اما نقش تعیین کننده از آن قاعده است.
·        یعنی با یک گل تنها، بهار نمی شود.

3

·        همین تخریب دیالک تیک حمله و عقب نشینی بوسیله آوانتوریسم راست و چپ نیز بارها و در فرم های مخنلف صورت گرفته است.
·        تئوری آوانتوریستی موسوم به «جنگ مسلحانه و رد تئوری بقا» و «جنگ مسلحانه ـ هم استراتژی و هم تاکتیک» نیز در تحلیل نهائی معنائی جز مطلق کردن حمله نداشته اند.

4

·        تصمیم کوته اندیشانه رهبری حزب توده نیز مبنی بر صرفنظر مطلق از عقب نشینی و نجات رهبری از مهلکه مرگ، در تحلیل نهائی مطلق کردن حمله و تحقیر عقب نشینی بوده است.
·        یعنی به معنی تخریب دیالک تیک حمله و عقب نشینی بوده است و به فاجعه ای مهیب منتهی شده است.

5
«هرکه دست از جان بشوید، هرچه در دل دارد، بگوید.»

·        این ادعای سعدی اگرچه درست است، ولی تعمیم پذیر نیست:
·        همه کسانی که در همه جای جهان «هرچه در دل دارند، می گویند» فقط به دلیل «دست از جان شستن» نبوده و نیست.
·        این حکم سعدی فقط در مورد موارد خاصی از این قبیل مصداق دارد و از ارزش عام فراگیر برخوردار نیست.
·        برای اینکه طرفداران حقیقت عینی (حقایق تاریخی) چه بسا برای دفاع از زندگی و به دلیل امیدمندی، «هرچه در دل داشته اند، گفته اند.»  
·        عیب ضرب المثل ها در همین تعمیم دادن تعمیم ناپذیرها ست.

وقت ضرورت چو نماند گریز
دست بگیرد سر شمشیر تیز

1

·        سعدی در این بیت در سنت دیالک تیسینی ستایش انگیز، دیالک تیک جبر و اختیار را به شکل دیالک تیک ضرورت و آزادی بسط و تعمیم می دهد  و بسان مارکس و انگلس و لنین بر نقش تعیین کننده جبر (ضرورت) تأکید مؤکد می ورزد.

·        به هنگام فرمانفرمائی ضروت (جبر)، یعنی در غیاب اختیار (آزادی) دست آدمی حتی سر شمشیر تیز را می گیرد و انسان از روی جسد خویش می گذرد.

2

·        سعدی در این بیت به تفهیم تصویری و تجسمی دیالک تیک دشنه و دشنام می پردازد که در حکم قبلی بسط و تعمیم داده بود.
·        توضیح صبورانه احکام و نظرات خویش و اثبات نظری آنها، کسب و کار ستایش انگیز و همیشگی سعدی است.

چون آدمی نومید شود، زبانش دراز گردد

1
·        حق تا حدودی با سعدی است:
·        نومیدان به گستاخی روی می آورند و هرچه در دل دارند بر زبان می آورند.
·        اما چرا؟

2

·        دلیل این کردوکار نومیدان را باید در دیالک تیک حمله و عقب نشینی (در دیالک تیک دشنه و دشنام) جستجو کرد.
·        نومید بدلیل خراب بودن پل های پشت سر، چاره ای جر حمله ندارد.
·        ولی بدلیل خالی بودن دست از دشنه، سلاح نبردی جز دشنام (افشاگری، حقیقت گوئی، بزعم سعدی، زبان درازی) نمی یابد.
·        نومید جنگاوری است که بلحاظ مادی مغلوب شده و به اسارت در آمده است.
·        اما به حمله روحی (زبان درازی) دست می زند تا دشمن در عرصه مادی پیروز را در عرصه روحی مغلوب سازد.

3
چون آدمی نومید شود، زبانش دراز گردد

·        این ضرب المثل سعدی نیز در مواردی خاص مصداق دارد.
·        چون مفهوم مبهم و قابل تفسیر «زبان درازی» کذائی خود باید تعریف شود.
·        اگر منظور سعدی از زبان درازی، انتقاد اجتماعی باشد، دلیل آن نه در نومیدی، بلکه در امیدمندی خارق العاده است.
·        در امیدواری به رهائی است.
·        چون انتقاد اجتماعی خود بخش ضرور نبرد رهائی بخش است.
·        چون انتقاد اجتماعی دشمن در عرصه مادی پبروز را در عرصه روحی جریحه دار و مغلوب می سازد و شرایط پیروزی مادی و عملی را فراهم می آورد.
4
چون آدمی نومید شود، زبانش دراز گردد

·        زبان درازی (افشاگری و بیان حقیقت عینی) نه پدیده ای غریزی و یا پسیکولوژیکی، بلکه پدیده ای عقلائی، اجتماعی و انقلابی می تواند باشد.
·        زهر ایدئولوژیکی سعدی نیز در همین طرز فرمولبندی است.

·        سعدی در سنت سلطان محمود غزنوی، اسرای اجتماعی را، توده های مولد و زحمتکش را لایق انتقاد اجتماعی نمی داند و به همین دلیل از اصطلاح «زبان درازی»  بهره بر می گیرد.

·        واژه «زبان درازی» اصطلاح محبوب اعضای طبقه حاکمه است.
·        واژه «زبان درازی» سرشته به زهر طبقاتی تحقیر و تخفیف توده های مولد و زحمتکش است.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر