عمر خیام
(427 ـ
510) (1048 ـ 1131)
تحلیلی
از شین میم شین
تحلیل رباعی سی و سوم
در خواب بدم، مرا خردمندی گفت
کز خواب
کسی را گل شادی نشکفت
کاری چه
کنی که با اجل باشد جفت؟
می خور که به زیر خاک می باید خفت
·
معنی تحت اللفظی:
·
در عالم خواب، خردمندی گفت که از خواب کسی دلشاد نمی شود.
·
برای چی می خوابی؟
·
خواب جفت مرگ است.
·
بهتر آن است که می بخوری.
·
برای اینکه بقدر کافی زیر خاک خواهی خفت.
1
در خواب
بدم مرا خردمندی گفت
کز خواب
کسی را گل شادی نشکفت
·
بنظر
خیام در این بیت، خواب مایه شادی نمی شود.
·
اگرچه در عالم شعر نباید مته به خشخاش نهاد، ولی این نظر
خیام فی نفسه نادرست است.
·
چرا و به چه دلیل؟
2
کز خواب
کسی را گل شادی نشکفت
·
برای پاسخ به این پرسش باید دیالک تیکی را پیدا کرد که خیام
به خدمت گرفته است.
·
از واژه خواب می توان به دیالک تیک مربوطه پی برد.
·
خیام عملا ـ چه بسا بی آنکه خود بداند ـ دیالک تیک حرکت و
سکون را به شکل دیالک تیک بیداری و خواب و ضمنا به شکل دیالک تیک میخواری و خواب
بسط و تعمیم می دهد و بدرستی نقش تعیین
کننده از آن حرکت (بیداری و میخواری) می داند.
·
اما عملا دیالک تیک حرکت و سکون را تار و مار می سازد.
·
حرکت را (بیداری و میخواری) را مطلق می کند و سکون (استراحت
و خواب) را تا حد هیچ و پوچ تنزل می دهد و دور می اندازد.
·
این به معنی بسط و تعمیم دیالک تیک حرکت و سکون به شکل
دیالک تیک واره همه چیز و هیچ است.
·
این نوعی دیالک تیک ستیزی و نتیجتا خردستیزی است، اگر چه
خیام این رهنمود را از قول خردمندی به خورد خلایق می دهد.
·
هیچ موجود زنده ای بدون سکون، استراحت و خواب نمی تواند
ادامه حیات دهد.
·
شیخ شیراز از این حقیقت امر دیالک تیکی بخوبی خبر دارد:
حکایت
(گلستان با ب ششم، ص 160 ـ 161)
·
روزی به غرور جوانی، سخت رانده بودم و شبانگاه به پای گریوه
ای (تپه ای)، سست مانده.
·
پبر مردی ضعیف از پس کاروان همی آمد و گفت:
·
«چه نشینی، که نه جای خفتن است.»
·
گفتم:
·
«چون روم، که نه پای رفتن است.»
·
گفت:
·
«آن، نشنیدی که گفته اند:
·
رفتن و نشستن به، که دویدن و گسستن؟»
·
ای که مشتاق منزلی، مشتاب
·
پند من کار بند و صبر آموز
·
اسب تازی دو تک رود، به شتاب
·
و اشتر آهسته می رود، شب و روز.
پایان
·
سعدی در این حکایت، دیالک تیک حرکت و سکون را به شکل دیالک تیک رفتن و
نشستن بسط و تعمیم می دهد و از مطلق کردن
حرکت منع می کند.
·
ای کاش خردمندی که به خواب خیام رفته، از قماش سعدی می بود
و از مضرات دویدن و گسستن (می خوردن و مردن) می گفت.
3
در خواب
بدم مرا خردمندی گفت
کز خواب
کسی را گل شادی نشکفت
·
این ادعای خردمند عالم خواب مبنی بر اینکه خواب نمی تواند
شادی آور باشد، نیز نادرست است.
·
خواب و استراحت یکی از حوایج مبرم و بی چون و چرای هر موجود
زنده ای است.
الف
·
اولا ببرکت خواب است که اندام خسته رفع خستگی و کوفتگی می
کند و انرژی لازم برای تداوم بخشیدن به کردوکار خویش را کسب می کند.
·
جسم خسته اگر استراحت نکند، نه تنها قادر به ادامه کار
نخواهد بود، بلکه از پای در خواهد آمد.
ب
·
بسیاری از تصادفات و تلفات کاری به دلیل خستگی راننده ها و
کارگران صورت می گیرد.
ت
·
خواب نه تنها سرچشمه شادی است، بلکه بمراتب بیشتر از می لذت
بخش است.
4
کاری چه
کنی که با اجل باشد جفت؟
·
خیام در این مصراع رباعی، خواب را همشیره مرگ تلقی می کند.
·
خواب اما بظاهر و فقط بظاهر جفت مرگ است.
·
و گرنه با مرگ تفاوت و تضاد ماهوی دارد.
الف
·
موجود زنده به هنگام خواب، در سکون و رکود مطلق قرار ندارد.
·
به هنگام خواب کارخانه بیوشیمیائی عظیم اندام به کار خود
ادامه می دهد:
·
به هنگام خواب تنفس تداوم می یابد، اغذیه خورده شده هضم و
جذب می شوند و گازهای سمی حاصله دفع می گردند.
ب
·
مغز به هنگام خواب نه تنها مسائل اکتوئل (بالفعل) روزمره را
حل و فصل می کند، بلکه مسائل دهه های پیشین را نیز مرور می کند و روان آدمی را از تنش
ها و تشنجات ویرانگر تخلیه می کند.
·
خوابیدن و خواب دیدن یکی از نیازهای بنیادی روح آدمی است.
·
اگر بنی بشر خواب نمی دید، به احتمال قوی، جنون می گرفت.
ت
·
به هنگام مرگ اما، مرکز فرماندهی اندام عمدتا تعطیل می شود
و کردوکارهای اساسی اندام مختل می گردند.
·
خواب و مرگ فقط بظاهر شبیه هم اند، فقط بظاهر.
·
فریب ظاهر چیزها را اما هرگز نباید خورد.
5
می خور
که به زیر خاک می باید خفت
·
همین رهنمودهای بی در و پیکر خیام است که کسروی طبیعتا
دلگرفته را به خنده وامی دارد.
·
اگر مردم رهنمودهای خیام را بکار بندند، طولی نمی کشد که
فاتحه جامعه و همبود و خانواده خوانده می شود.
·
بزعم خیام نه تفکر خوب است، نه کار و نه استراحت.
·
تنها چیزی که خیام تأیید و توصیه می کند، عیاشی و میخواری
است.
6
·
ما از پایگاه طبقاتی خیام اطلاع زیادی نداریم، ولی
رهنمودهای او فقط به درد طبقات انگل و مفتخور، مثلا اشراف بنده دار و فئودال و
سرمایه دار می خورد.
·
چون توده های مردم بضاعت مالی لازم برای میخواری ندارند و
چه بسا حسرت خواب راحت حتی دارند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر