عمر خیام
(427 ـ 510) (1048 ـ 1131)
تحلیلی از شین میم شین
تحلیل رباعی سی و دوم
در پرده
اسرار، کسی را ره نیست
ز این
تعبیه، جان هیچکس آگه نیست
جز در دل
خاک، هیچ منزلگه نیست
می خور که چنین فسانه ها کوته نیست
·
معنی تحت اللفظی:
·
کسی را به درون پرده اسرار راه نمی دهند.
·
جان هیچکسی از این ساختار با خبر نیست.
·
جز گور متزلگاهی وجود ندارد.
·
می بخور، چون سر این جور افسانه ها دراز است.
1
در پرده
اسرار، کسی را ره نیست
·
خیام در این مصراع، از اسرار پشت پرده دم می زند.
·
مفاهیمی از قبیل اسرار پشت پرده، پرده نشین، پرده دار،
اسرار غیبی و امثالهم از مقولات فلسفی مهم قرون وسطی بوده اند و در فلسفه سعدی و
حافظ بوفور مورد استفاده قرار می گیرند.
·
تحلیل این مفاهیم یکی از وظایف مبرم روشنگری انقلابی و علمی
است.
2
در پرده
اسرار، کسی را ره نیست
·
خیام هستی عینی را به دو بخش تقسیم می کند:
الف
·
درون پرده که در انحصار مطلق عالم الغیب زمینی و آسمانی،
یعنی خاصان همه چیزدان، به عبارت مشخص تر طبقه حاکمه و انعکاس آسمانی ـ انتزاعی آن
است.
ب
·
برون پرده، که در اختیار عوام بی خبر از همه چیز است.
3
·
مقوله «پرده اسرار» منشاء اجتماعی، زمینی و انسانی دارد که
پس از انعکاس در آئینه آسمان، فرم انتزاعی و الهی به خود گرفته است.
·
پشت پرده و یا درون پرده اسرار در انحصار بلامنازع طبقه
حاکمه بنده دار و فئودال بوده است.
·
توده های زحمتکش از اسرار پشت پرده و یا درون پرده اسرار خبر
نداشته اند.
·
همین دیالک تیک طبقه حاکمه و توده را ایدئولوگ های فئودالی
در آئینه آسمان منعکس کرده اند و به شکل
دیالک تیک عالم الغیب از همه چیز با خبر و بشریت از همه چیز بی خبر در آورده اند.
·
خیام هم منظورش همین دیالک تیک خدا و بشر بوده است.
·
تمامت دانش راجع به هستی در انحصار خدا ست که در درون پرده
بسان خوانین و سلاطین طرح می ریزد و فرمان اجرای آن را به ملائکه و اجنه و غیره
صادر می کند.
4
زین
تعبیه، جان هیچکس آگه نیست
·
از این کرد و کار طبقه حاکمه و انعکاس آسمانی ـ انتزاعی آن
(خدای کذائی) هیچکس خبر ندارد.
·
اگر خیام نه از سر طنز، بلکه واقعا همین نظر را داشته باشد،
این به معنی انکار اصل فلسفی مهم موسوم به «قابل شناسائی بودن جهان» است.
·
در این صورت می توان خیام را جزو طرفداران اسکپتیسیسم
(تردیدگرائی) و در بدترین حالت جزو طرفداران اگنوستیسیسم (ندانمگرائی) محسوب داشت.
·
ولی چنین گرایشاتی از دانشمندی مثل خیام بعید بنظر می رسد.
·
باید در روند تحلیل رباعیات ایشان ببینیم که قضیه از چه قرار
است.
5
جز در دل
خاک، هیچ منزلگه نیست
·
متزلگاه برای بشر پس از مرگ دل خاک است و بس.
·
این حکم خیام از صراحت خاصی برخوردار است.
·
او بدین طریق، افسانه بهشت و دوزخ را رد می کند و مرگ را
پایان هستی بشر می داند.
6
می خور که چنین فسانه ها کوته نیست
·
همه صغری و کبری چیدن های عمر خیام ـ هم در این رباعی و هم در
اکثر رباعیات او ـ برای صدور همین رهنمود نهائی همیشه همان چیده شده بوده اند:
·
بی خبری بنی بشر از اسرار پشت پرده، بی خبری از چیستائی
هستی، متزلگه نهائی بشری بودن گور، دلایل خیام برای دعوت به میخوارگی اند.
·
این همان تئوری موسوم به «غنیمت دانی دم» است.
·
که در واقع به معنی اتلاف دم است.
·
چون با میخوارگی نه کسی می تواند دم را غنیمت بداند و نه به
زندگی بی معنای خود معنی ببخشد.
·
با میخوارگی فقط می توان مغز خود را از کار انداخت، غنیمت
دانی دم و معنا بخشیدن به زندگی پیشکش.
7
·
این رباعی در هر صورت حاوی اندیشه های ماتریالیستی و
اسکپتیسیستی است و عملا بر ضد تفکر و ایدئولوژی حاکم است.
·
خیام ایدئولوگ های طبقه حاکمه را تا حد عوام بی خبر از همه
چیز تحقیر می کند و توده ها را به تردید در آیات و احادیث و روایات مذهبی فرا می
خواند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر