جینا روک پاکو
(۱۹۳۱)
برگردان
میم حجری
مینی موش موشی می آورد.
· اگر هوا خوب باشد، مینی موش اجازه دارد که به باغچه برود.
· مینی موش در باغچه لابه لای گیاهان به شکار می پردازد، پشه ها را دنبال می کند و زیر بوته ها را کند و کاو می کند.
· مینی موش همه جا چیزی برای بازی پیدا می کند.
· وقتی که مینی موش خسته می شود، در جائی آفتابی پاهایش را جمع می کند و چشم هایش را می بندد.
· اما این بدان معنی نیست که مینی موش خفته است.
· گوش های او تمام وقت بیدارند و او هر صدائی را می شنود.
· او خش خش برگ ها را می شنود، وز وز زنبورها را و پچ پچ موش ها را در زیر زمین.
· مینی موش یک بار موشی می گیرد.
· موش را در دهنش می آورد و با افتخار تمام به اهالی خانه نشان می دهد.
· اهالی خانه اما برخورد دیوانه واری از خود نشان می دهند.
· آنها شروع به داد و بیداد می کنند و بد و بی راه می گویند.
· نتیجه این می شود که موش دوباره آزاد می شود و در می رود.
· حیوانات دو پا موجودات عجیبی اند.
· مینی موش زیر بوته گل سرخ می نشیند و ماجرا را به یاد می آورد.
· موش چاق و چله و چرب و نرمی بوده است.
· بی تردید خوشمزه هم بوده است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر