خواجه نظامالدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی
(۷۰۱ ـ ۷۷۲ هجری قمری)
رساله اخلاق الاشراف
نهايت خساست
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
باب سوم
در عدالت
مذهب منسوخ
اکابر سلف
عدالت
را
یکی از فضایل اربعه شمرده اند
و
بنای امور معاش و معاد
برآن نهاده اند.
فضایل اریعه
(سجایای اخلاقی چهارگانه)
به شرح زیرند:
حکمت
عفت
شجاعت
عدالت
عبید در این جمله
دوئآلیسم معاش و معاد
را
یعنی دنیا و اخرت
را
مطرح می سازد.
بزرگان سابق بر ان بوده اند
که
بنای امور معاش و معاد
را
بر عدالت نهاده شده است.
منظورشان
احتمالا
این است که هم معاش و هم معاد (دنیا و آخرت) فقط به برکت عدالت می تواند وجود داشته باشد.
۲
معتقد ایشان آن بوده
که
بالعدل قامت السموات و الارض،
و
خود مامور ان الله یامر بالعدل والاحسان
بداشتندی.
بزرگان سابق
ضمنا
آسمان و زمین
را
هم
مبتنی بر عدالت جا زده اند.
وقتی از کسی دلیل نخواهند، می تواند هر ادعایی را بکند.
ما می فکر می کردیم که زمین روی شاخ گاو نری است.
حالا معلوم شد که روی عدالت کذایی است.
ضمنا
بزرگان سابق
ضمنا
آیه ای از سوره نحل آورده اند.
مبنی بر اینکه
خدا خلایق را به عدالت و نیکوکاری فرمان داده است.
۳
بنابراین
سلاطین و امرا و اکابر و وزرا
دایم
همت بر اشاعت معدلت و رعایت
امور رعیت و سپاهی گماشتندی
و
آن را سبب دولت و نیک نامی شناختندی
اعضای هیئت های حاکمه هم فکر و ذکری جز دادگستری و رعایت امور رعایا و سپاهیان نداشته اند.
بر منکرش صد لعنت.
ضمنا
اشاعه عدالت
را
موجب سعادت و نیکنامی دانسته اند.
۴
و
عدل کن زآنکه در ولایت دل
در پیغمبری زند عادل
عوام الناس هم در معاملات و مشارکات
عدالت را رعایت کرده اند.
سنایی هم گفته :
عدل کن زانکه در ولایت دل
دَرِ پیغمبری زند عادل
در شبانی چو عدل کرد
کلیم
داد پیغمبریش اله کریم
تا شبانی نکرد بر حیوان
کی شبان گشت بر سرِ انسان
عدل در دست آنکه دادگر است
ناوک مرگ را قوی سپر است
معنی تحت اللفظی:
عدل کن
چون در ولایت دل، عادل به پیامبری می رسد.
حضرت موسی در شبانی عدل کرد و کریم هم او را به مقام پیامبر رساند.
اگر حضرت موسی بر حیوانات شبانی نمی کرد، محال بود که بر انسان ها شبانی کند.
عدل در دست عادل مثل سپری در مقابل تیر مرگ است.
باب عبید به پایان رسید
ولی
معلوم نشد که تعریف عدالت چیست.
دایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر