جینا روک پاکو
(۱۹۳۱)
برگردان
میم حجری
خرگوش سپید به نرمی پشم
· در پائیز، وقتی که درختان برگ های رنگارنگ خود را هدیه باد می کردند، جادوگر کوچولو خانه کوچکی برای خود جادو کرد.
· خانه در قله کوه قرار داشت و به آسمان خیلی نزدیک بود.
· بعضی شب ها، ماه پشت بام این خانه دراز می کشید و قدری استراحت می کرد.
· روزها و هفته ها پشت سر هم سپری می شدند و جادوگر کوچولو همیشه تک و تنها بود.
· وقتی زمستان از راه رسید، تنهائی جادوگر کوچولو را به تنگ آورد و کسل شد.
· تا اینکه روزی از روزها برف باریدن گرفت.
· آنگاه، جادوگر کوچولو کلاه سحر و جادویش را بر سر نهاد، پنجره را باز کرد و به تماشای پنبه های برف پرداخت.
· «بیائید!»، جادوگر کوچولو به برف ـ پنبه ها گفت.
· «بیائید و مهمان من باشید!»
· «خیلی ممنون!
· اگر ما به خانه گرم تو بیائیم، ذوب می شویم»، برف ـ پنبه ها به نجوا گفتند.
· جادوگر کوچولو قدری فکر کرد، بعد عصای جادویش را برداشت و برف ـ پنبه ها را به خرگوش های سپید نرم تبدیل کرد.
· اول چند تا از آنها را به خرگوش تبدیل کرد، ولی چون خوشش آمد، به جادوگری ادامه داد.
· خرگوش ها از پنجره وارد شدند و طولی نکشید که تمام خانه از خرگوش پر شد.
· خرگوش ها روی صندلی ها، روی نیمکت، دور تا دور اجاق، روی میز و در همه جای خانه نشسته بودند.
· در سطل آب خرگوشی نشسته بود.
· روی مبل دو خرگوش لم داده بودند، در قابلمه یک خرگوش بود و وقتی جادوگر کوچولو می خواست بخوابد، متوجه شد که پنج تا از خرگوش ها تختخواب او را اشغال کرده اند.
· بنابرین، جادوگر کوچولو روی زمین اتاق نشست و غمگین شد.
· خرگوش ها ـ اما ـ نان جادوگر کوچولو را می خوردند، سیب های او را گاز می زدند، در یخچال را مرتب باز و بسته می کردند و به صدا در می آوردند، دست های یکدیکر را می گرفتند و روی استکان ـ نعلبکی ها می رقصیدند.
· و وقتی جادوگر کوچولو به آنها بد و بیراه می گفت، مسخره اش می کردند.
· «اینجا خانه من است»، جادوگر کوچولو گفت.
· خرگوش ها اما انگار کر بودند و نمی شنیدند.
· آنگاه جادوگر کوچولو به تنگ آمد.
· «اجی مجی لا ترجی!»، جادوگر کوچولو گفت و خرگوش های سپید را به گل های سفید تبدیل کرد.
· گلهای سپید را در گلدان گذاشت و از تماشای شان لذت برد.
· گل ها در سراسر زمستان شکوفه کردند.
· اما با فرا رسیدن بهار، ناگهان نا پدید شدند.
· تعجبی هم ندارد.
· برای اینکه گل های سپید، برف ـ پنبه ها بوده اند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر