مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)
پیوند ها و باغ ها
از این اوستا
(1344)
ویرایش
و تحلیل از
ربابه
نون
او
به چشم من نگاهی کرد
دید
اشکم را
گفت:
«ها،
چه خوب آمد به یادم، گریه هم کاری است
گاه
این پیوند با اشک است، یا نفرین
گاه
با شوق است، یا لبخند
یا
اسف، یا کین
و
آنچه ز این سان، لیک باید باشد، این پیوند»
·
روح باغ همسایه با مشاهده اشک راوی،
به تحلیل پیوند می پردازد:
1
گاه
این پیوند
با
اشک است، یا نفرین
گاه
با شوق است، یا لبخند
یا
اسف، یا کین
و
آنچه ز این سان، لیک باید باشد،
این پیوند»
·
کدام پیوند؟
·
برای کشف منظور شاعر از واژه «پیوند»
توجه به عنوان این شعر، رهگشا ست:
پیوندها و باغ ها
·
ظاهرا پیوند ـ قبل از همه ـ همسایگی
باغ شاعر و باغ همسایه است.
·
گفتگوی ایندو نیز قبلا راجع به
همسایگی و آبیاری باغات بوده است:
سیب
را بویید
گفت:
«گپ
زدن از آبیاری ها و از پیوند ها کافی است
خوب
تو
چه می گویی؟»
·
حالا نظری به این بند شعر می اندازیم:
او
به چشم من نگاهی کرد
دید
اشکم را
گفت:
«ها،
چه خوب آمد به یادم، گریه هم کاری است
گاه
این پیوند
با
اشک است، یا نفرین
گاه
با شوق است، یا لبخند
یا
اسف، یا کین
و
آنچه ز این سان، لیک باید باشد،
این
پیوند»
·
اکنون معلوم می شود که پیوند مادی
باغات به تشکیل پیوند عاطفی منجر شده است:
·
گذار از پیوند مادی به پیوند روحی
(عاطفی) صورت گرفته است.
·
پیوند عاطفی میان انسان ها از دید روح
باغ همسایه، در فرم های مختلف، جبرا و ضرورتا در نمود های مختلف و متنوع و متضاد نمودار
می گردد:
·
دیالک تیک فرم و محتوا
·
دیالک تیک فرم نمودین و محتوای
ماهوی
2
·
یکی از ترفندهای هستی بطور کلی (طبیعت،
جامعه، تفکر) این است که محتوا و ماهیت واحدی در فرم ها و نمود های (پدیده های)
متفاوت عرض اندام می کند.
·
منظور روح باغ همسایه هم همین است:
3
گاه
این پیوند
با
اشک است، یا نفرین
·
پیوند عاطفی و دلبستگی به مثابه محتوا
و ماهیت واحد می تواند در دیالک تیکی از اشک و نفرین عرض اندام کند:
الف
·
اشک در این مورد، می تواند اشک شوق
و شادی باشد.
·
یعنی به هنگام وصل تشکیل شود.
ب
·
اشک اما می تواند اشک درد و رنج باشد.
·
یعنی به هنگام فصل و فراق و قطع
رابطه به هر دلیل باشد.
پ
·
نفرین به هنگام فصل و فراق و قطع
رابطه بر زبان رانده می شود.
·
به همین دلیل پیوند عاطفی دیالک
تیکی از وصل و فصل و در نتیجه دیالک تیکی از اشک و نفرین است.
·
نفرین از مفاهیم اصلی محمد زهری است:
باز
بودن (دوباره بودن)
شرم
بر من باد،
ـ با
این بی تو بودن –
باز بودن
بی تو، گفتن،
بی تو، خواندن،
بی تو، دیدن.
درد بر دل باد،
-
بی آن آرزو-
دیگر تپیدن
·
از در و دیوار
هم، نَفرین شنیدن
·
محمد زهری فصل و فراق عاشق از
معشوق را در مفهوم «از در و دیوار نفرین شنیدن» تجرید می کند.
·
محمد زهری در شعر دیگری انواع
مختلف فصل و فراق را باز هم در مفهوم «نفرین» تجرید کرده است:
نفرین به باد
محمد زهری
از مجموعه برای هر ستاره
(تهران ـ شهریور ۱۳۳۹)
محمد زهری
از مجموعه برای هر ستاره
(تهران ـ شهریور ۱۳۳۹)
سرسبز و سایه گستر و مغرور و استوار
انگشت برگ ها همه بر گیسوان ماه
انگشت برگ ها همه بر گیسوان ماه
در آفتاب شسته، تن نرم شاخسار
مرغان بی بهار
بی لانه و پناه
در هر غروب تنگ، بدان سو کشیده راه
تخت بلند راهنشینان انتظار
مرغان بی بهار
بی لانه و پناه
در هر غروب تنگ، بدان سو کشیده راه
تخت بلند راهنشینان انتظار
نفرین به باد، باد،
زان سبز استوار،
بی برگ و بار شاخهٔ خشکی به جا نهاد.
زان سبز استوار،
بی برگ و بار شاخهٔ خشکی به جا نهاد.
ای مرغ بی بهار که روزی دل مرا،
کردی پناهگاه شب سازگار خویش،
اینک ز چشم پاک تو هم اوفتاده ام
تا جسته ای ز شاخهٔ دیگر، بهار خویش
روزی نگفتی آخر:
«ز آن مانده، یاد باد!
ز آن برگ و بار ریخته و رانده، یاد باد!
دور از من اش (دور از من، او را)، زمین و زمان، بر مراد باد!
سرسبز و جاودانه و رنگین و شاد باد!»
«ز آن مانده، یاد باد!
ز آن برگ و بار ریخته و رانده، یاد باد!
دور از من اش (دور از من، او را)، زمین و زمان، بر مراد باد!
سرسبز و جاودانه و رنگین و شاد باد!»
نفرین به باد، باد!
نفرین بر آن که رسم ستم را نهاد، باد!
نفرین بر آنکه خاطره بر باد داد، باد!
نفرین بر آن که رسم ستم را نهاد، باد!
نفرین بر آنکه خاطره بر باد داد، باد!
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
4
گاه
با شوق است، یا لبخند
·
پیوند عاطفی از دید روح باغ همسایه
گاهی با شوق همراه است و گه با لبخند.
·
تنوع این پیوند احتمالا به درجه توسعه
رابطه عاطفی وابسته است و یا به محیط برقراری پیوند:
الف
·
شوق در صورتی تشکیل می شود که
پیوند عاطفی توسعه یافته تر باشد و محیط پیرامون برای ابراز آن مساعد باشد.
ب
·
لبخند احتمالا در اوایل برقراری
رابطه عاطفی و یا پس از قطع رابطه عاطفی رد و بدل می شود.
پ
·
لبخند ضمنا حامل و حاوی احتیاط و
پرهیز است.
·
شوق وقتی بروز می کند که عاشق و
معشوق مرزهای احتیاط را در نوردیده باشند.
5
یا
اسف، یا کین
·
تأسف و خصومت حاکی از قطع پیوند
عاطفی میان عاشق و معشوق است.
·
عشق در این صورت به نفرت استحاله
یافته است:
·
دیالک تیک عشق و نفرت در بحران های
عاطفی وارونه می شود:
الف
·
در دیالک تیک عشق و نفرت در آغاز برقراری
رابطه عاطفی، نقش تعیین کننده از آن عشق است.
ب
·
دیالک تیک عشق و نفرت پس از بحران
عاطفی وارونه می شود و نقش تعیین کننده از آن
نفرت و حتی خصومت می گردد.
·
آدم، آدم است.
·
آدم می تواند دیروز، کشته مرده همنوعی
باشد و فردا تشنه به خون او.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر