برف می بارد
(۵ بهمن ۱۳۸۸ )
(۲۵
ژانویه ۲۰۱۰)
سرچشمه:
اخبار روز
·
برف می بارد، روی بام ها و بال ها.
·
زیر پتوی سپیدش، باغ
·
ریشه هایش را نفس می کشد
·
و خدایان آدمک های برفی
·
به کتاب ها بازمی گردند،
·
تا در ذهن کوچک شان
·
اسطوره ی زمستان را بنویسند.
·
از سمت شاخه های برهنه،
·
سرما تا زیر پلک هایم می آید،
·
دور انگشتانم به زمزمه می چرخد
·
و دست آموزم می شود.
·
کنار پچپچه هایش
·
خود گویه هایم را
·
به جنگل جاوید شعر می سپارم
·
به گنجینه ی باستانی گفتار،
·
به گستره ی وجدان های بیدار.
*****
·
برف می بارد روی پل ها و پندار ها.
·
روی چتر گشوده ی یک زوج
·
و کلاه فیلسوفی که می اندیشد:
·
«نماد کدام هستیِ کودکانه اند، آدمکهای برفی؟»
*****
·
نرم، همچون برفدانه ها
·
نگاهم روی میز، کنار فنجان چای،
·
در کلمات همین شعر آب می شود.
پایان
ویرایش
از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر