۱۳۹۴ شهریور ۲۳, دوشنبه

قرآن کریم از دیدی دیگر (8)


تحلیلی از
فریدون ابراهیمی

آیه 8

آیه 8
وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ
و برخى از مردم مى ‏گويند:
«ما به خدا و روز بازپسين ايمان آورده ‏ايم»،
ولى گروندگان راستين نيستند.

·        این آیه به چه معنی است؟

·        چرا باید بخشی از اعضای جامعه و حتی همبود مذهبی (اهل ایمان، مؤمنین) در حرف مؤمن باشند و در عمل کافر؟

·        چرا باید بخشی از مؤمنین، فقط بطور صوری و ظاهری مؤمن باشند و نه ماهیتا و ذاتا؟

·        تفاوت این دسته از مردم با کفار چیست؟

آیه 9
يُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا يَشْعُرُونَ
اينها خدا و مؤمنان را می فريبند
 ولی تنها خود را فريب می دهند و نمی فهمند.

1
·        در این آیه، به سؤال ما جواب داده می شود:
·        بنا بر این آیه، تظاهر بخشی از جامعه و همبود مذهبی به ایمان، نه به دلایل عینی (اوبژکتیو)، بلکه به دلایل سوبژکتیو است:

الف
·        آنها اولا سودای خدافریبی و مؤمن فریبی در سر دارند.  

ب
·        آنها ثانیا مشتی نفهم هستند.  

2
·        طرز تفکر سوبژکتیویستی در این آیه هم نمایندگی می شود و هم تبلیغ.
·        در این آیه نیز از تئوری شناخت ایدئالیستی قرآن پرده برمی افتد.

3
·        در طرز تفکر سوبژکتیویستی، دیالک تیک اوبژکت شناخت و سوبژکت شناخت وارونه می شود:
·        یعنی نقش تعیین کننده از آن سوبژکت شناخت قلمداد می شود.
·        در حالیکه نقش تعیین کننده از آن  اوبژکت شناخت است.

·        چون تظاهر به ایمان ـ قبل از همه ـ دلایل عینی دارد:
·        دلایل معیشتی، اجتماعی، اقتصادی، طبقاتی و خلاصه عینی ـ واقعی (مادی)  دارد.

4
·        خدعه و مکر و فریب و تظاهر و تزویر و ریا (عناصر و جوانب سوبژکتیو) ناشی از عناصر و جوانب اوبژکتیو (عینی) اند و ثانوی اند.

·        فلاکت و ورشکستگی دیر و یا زود طرز تفکر سوبژکتیویستی و عمل مبتنی بر این طرز تفکر نیز همین جا ست.

5
·        چون اکنون باید به این سؤالات فوق العاده دشوار جواب یافت که اولا چگونه می توان به تمیز مؤمن حقیقی از مؤمن متظاهر نایل آمد؟
·        ثانیا با مؤمنین متظاهر چه باید کرد؟

6

·        ما باید این دو آیه را عمیق تر و همه جانبه تر مورد تأمل و تحلیل قرار دهیم.
·        چون این دو آیه ی بظاهر بی ضرر و زیان، سرچشمه تئوریکی ـ تئولوژیکی وحشت اند.
·        وحشتی که جامعه ما در اواخر قرن بیستم، تجربه کرده است.

·        تجربه ای که یاد آور تجربه جهنم موعود بوده است.
·        عذاب الیم عظیم بوده است.
·        کابوس کابوس ها بوده است و جامعه را به جهنمی مبدل کرده است و ابعاد بعدی این تخریب جامعه هنوز معلوم نیست.  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر