۱۳۹۲ بهمن ۱۴, دوشنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (103)


فصل پنجم
 ایدئالیسم
پروفسور دکتر اندراس گدو
برگردان شین میم شین

بخش سوم
تاریخ پیدایش فلسفه حیات و پوزیتیویسم:
خردستیزی

قسمت نهم
 نسبیت شناخت
سر ویلیام هامیلتون
 ادامه

10
 دیوید هیوم (1711 ـ 1776)
فیلسوف، اقتصاددان و تاریخدان
از نمایندگان برجسته روشنگری انگلستان
از اقتصاددانان ما قبل اقتصاد کلاسیک
معلم کانت و از دوستان و همفکران آدام اسمیث

·        سر ویلیام هامیلتون این اندیشه را در ملغمه ی بلحاظ منطقی ناپیگیری از دید فلسفه شعور خویش بر زبان می راند.
·        این اندیشه از سوئی در تبعیت از دو قانون اساسی ایدئالیستی به میراث مانده است و از سوی دیگر در تبعیت از تردیدگرائی (اسکپتیسیسم) هیوم و در تأیید آن بوده است.

·        مراجعه کنید به تردیدگرائی (اسکپتیسیسم) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

11
·        هامیلتون از تردیدگرائی (اسکپتیسیسم) هیوم، رلاتیویسم (نسبیت گرائی) معرفتی ـ نظری (تئوری شناخت) را وام گرفته است.
·        با توجه به همین رلاتیویسم معرفتی ـ نظری بوده که جان استوارت میل فلسفه هامیلتون را به مثابه عنصری در پیشتاریخ پوزیتیویسم محسوب داشته است.      

12
 هربرت اسپنسر (1820 ـ 1903)
فیلسوف و جامعه شناس
مؤسس تئوری اوولوسیون و از پیشقراولان سوسیال ـ داروینیسم

·        همین برداشت از نسبیت شناخت نه فقط توسط جان استوارت میل و هربرت اسپنسر به خدمت گرفته می شود، بلکه همچنین در منافذ تفکر فلسفی بورژوائی در آن زمان نیز وارد می شود.

13

·        جان استوارت میل همین برداشت از نسبیت شناخت را حتی بعدها در دوره به چالش کشیدن فلسفه هامیلتون حفظ کرده بود.
  
14
·        براهین هامیلتون در زمینه نسبیت شناخت اکلکتیکی ـ دوپهلو بوده اند:

الف
·        هامیلتون در وجود مستقل ماده تردید داشت.

ب
·        اما ضمنا مخالف نظری بود که «وجود نسبی» را در رابطه با ما نسبی تلقی می کرد.

·        «هر آنچه می شناسیم، نمودین است.
·        جزو نمود (پدیده) نا شناخته است.
·        ما اصولا نمی دانیم که ماده چیست و ضمنا نمی دانیم که روح چیست.»
·        (جان استورات میل، «بررسی فلسفه هامیلتون و مسئله اساسی فلسفه»، ص 17، 1878)

15
·        هامیلتون اما درک الهامی از روح مطلق را قبول داشت و تحت شرط و شروط  فلسفه پسیکولوژیکی ـ شعورین (فلسفه شعور)  و بر مبنای آن از تئولوژی (فقه) طرفداری می کرد.   

16
·        قبول تردیدگرائی هیوم و تبلیغ آن توسط هامیلتون، فلسفه او را از سوئی زیر بار ایدئالیسم عینی قرار می داد که در آن دوره رواج وسیع داشت و از سوی دیگر زیر بار نظراتی از اینتوئی سیونیسم (الهامگرائی) قرار می داد.
·        به همین دلیل اجزای مختلف این آش فلسفی هامیلتون به تضعیف متقابل یکدیگر می پرداختند.

17
·        اصل نسبیت شناخت هامیلتون پدیده ها را به مثابه مرز و سرحد دیسکورسیو دانش تلقی می کرد.

·        (دیسکورس به طرز تفکری اطلاق می شود که در آن استدلال از طریق گذار از مفهومی به مفهوم دیگر صورت می گیرد. مترجم)   

18
·        اصل نسبیت شناخت هامیلتون من و غیرمن را، یعنی روح و ماده را در مخرج مشترک پدیده ها می دید.
·        اما آندو را، یعنی روح و ماده را (من و غیرمن را) در ورای سری های شناخت جوهر پنهان و غیر قابل شناخت قبول داشت.
·        یعنی تمایزی را که بلحاظ پدیده ای (نمودین) نفی و انکار کرده بود، در چارچوب غیر قابل شناخت ها بدان بازمی گرداند.  
      
·        «روح و ماده اگر شناخته شده باشند و قابل شناخت باشند، فقط می توانند دو سری متفاوت از پدیده ها و کیفیت ها باشند.
·        روح و ماده اگر شناخته شده باشند و قابل شناخت باشند، از دو جوهر تشکیل می یابند که در آنها احتمالا این دو سری متفاوت از پدیده ها و کیفیت ها قرار دارند.
·        تمامی شناخت ما از روح و ماده نسبی است.
·        ما از شناخت چیزهای مطلق و درخود عاجزیم.»
·        (هامیلتون، «درس متافیزیک و منطق»، جلد 1، ص 138)  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر