سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
(1345)
·
آفتابا مدد کن که امروز
·
باز بالنده تر قد بر آرم
·
یاری ام ده که رنگین تر از پیش
·
تن به لبخند گرمت سپارم
·
چشم من ـ شب همه شب ـ نخفته است
·
آفتابا قدح واژگون کن
·
گونه ی رنگ شب شسته ام را
·
ساقی پاکدل، پر
ز خون کن
·
گر تغافل کنی، ریشه من
·
در دل خاک رنجور گردد
·
بازوان مرا یاوری کن
·
تا نیایشگر نور گردد
·
تا بهایی ز گلچین ستانم
·
خارهایم برویان فراوان
·
بر تنم، ای همه مهربانی
·
خارهای فراوان برویان
·
شادی ام بخش و آزادگی ده
·
تا زمین تو دلجو کنم، من
·
پر گشایم به روی چمن ها
·
باغ های تو خوشبو کنم من
·
ابر بر آسمان می نویسد :
·
«عمر، کوتاه و شادی، چه بی پا ست!»
·
بی سر و پا نمی داند افسوس
·
شبنم زود میرا چه زیبا ست!
·
با شکوفایی من بر آمد
·
ز این همه مرغ خاموش، آواز
·
پای منگر ز من مانده د ر گل
·
عطرها بنگر از من به پرواز
·
بر سرا پرده ام گرچه کوچک
·
آسمان چتر آبی گرفته است
·
و این دل تنگ در دامن کوه
·
خانه ای آفتابی گرفته است
·
آفتابا، غروب تو دیدم
·
خیز از خواب و کم کم سحر کن
·
سرد بوده است جان من، اینجا
·
گرم کن جان من، گرمتر کن !
·
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر