۱۴۰۳ بهمن ۱۹, جمعه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۴۷۳)

    


میم حجری

 

مفهومی به نام آگاهی طبقاتی وجود ندارد.
مترجمین بی خبر از گنجینه مفاهیم مارکسیستی
شعور  (Bewusstsein) را به آگاهی (Bewusstheit) ترجمه کرده اند و فاجعه آفریده اند.
 شعور طبقاتی وجود دارد.

https://hadgarie.blogspot.com/2019/04/blog-post_187.html

شعور (روح)
  ضد دیالک تیکی وجود (ماده) است
که عالی ترین مفاهیم فلسفی اند.
کلیه چیزهای مادی هستی در مفهوم وجود تجرید می یانبد
و
کلیه چیزهای فکری هستی در مفهوم شعور.
از خرافات تا فقه و فلسفه و مفاهیم و احکام ...

شعور
(روح، ضمیر، دل)

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8177

آگاهی یک مفهوم سوسیولوژیکی است که ضد دیالک تیک خودپویی است

عشق شادی ست ، عشق آزادی ست
عشق آغاز آدمی زادی ست
عشق آتش به سینه داشتن است
دم همت بر او گماشتن است
عشق شوری زخود فزاینده ست
زایش کهکشان زاینده ست
تپش نبض باغ در دانه ست
در شب پیله رقص پروانه ست
جنبشی در نهفت پرده ی جان
در بن جان زندگی پنهان
زندگی چیست ؟ عشق ورزیدن
زندگی را به عشق بخشیدن
زنده است آن که عشق می ورزد
دل و جانش به عشق می ارزد


ای شاخه نبات،حافظ راز کجاست؟
آن جان بلند چامه پرداز کجاست؟
هر چند که خوش نشسته در دفتر عشق
آن رند نظرباز خوش آواز کجاست؟
#پوران_فرخزاد
#زادروز
(۱۴ بهمن ۱۳۱۰ − ۹ دی ۱۳۹۵)
شاعر، نویسنده، (خواهر فروغ)مترجم، منتقد ادبی، روزنامه‌نگار و پژوهشگر ایرانی که در دوران فعالیتش حدود ۳۰ کتاب منتشر کرد که از مهم‌ترینِ آن‌ها «کارنمای زنان کارای ایران» بود.
پوران در این دو بیتی
دنبال رازدار و شاعر چامه پرداز و  رند نظرباز می گردد.
ببین تفاوت بیتشی فروغ و پوران از کجا تس تا به کجا.

ای کاش می‌توانستند
از آفتاب یاد بگیرند
که بی‌دریغ باشند
در دردها و شادی‌هاشان
حتی
با نانِ خشکِشان
و کاردهایشان را
جز از برایِ قسمت کردن
بیرون نیاورند
ای کاش    
 ‌احمد شاملو

مگر آفتاب بی دریغ است؟
منظور از بی دریغی چیست؟
سخاوت و بخشش جوانمردی و و دست و دل بازی؟
اگر قشر اوزون در جو زمین نباشد
آفتاب همه چیز را خاکستر می سازد.
مگر می شود با نان خشک خود
بذل و بخشش کرد؟
مگر برای تقسیم نان خشک
کسی چافو کشی می کند؟
ای هروئین کجایی؟





ازدواج و طلاق
رابطه دیالک تیکی با هم دارند و به همدیگر تبدیل می شوند.
و ربطی به حوصله و حافظه ندارند.
اقطاب کلیه  دیالک تیک ها از همین قرار اند.
دیالک تیک ازدواج و طلاق
فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک پیوست و گسست است که تار و پود هستی سرشته بدان است.
رابطه مادر ـ پدر و فرزند هم مبتنی بر این دیالک تیک است:
فرزند نافی دیالک تیکی مادر و پدر است:
جنبه های مثبت والدین را حفظ می کند، تداوم می بخشد و توسعه می دهد (پیوست نسل نو با کهنه)
و
جنبه های منفی و مخرب و مزاحم والدین را نقد و حذف می کند (گسست نسل نو از نسل کهنه)
بهترین دوست ما
بهایی بود که دایلک تیک می دانست و مادری داشت از جنس نسیم
محتوای اصلی بهائیت چیست؟




 بخوان حتی در حال غرق شدن؟

در حال غرق شدن
به عوض کتاب خوانی باید از این و آن مدد بخواهی.
در حال غرق شدن
اصلا نمیتوانی کتاب پیدا کنی ت
چه رسد به خواندنش.
هنر و شق القمر شعور هنری همیشه همین است:
شعور ستیزی در ضمن شعور ستایی



خصوصیات یک پیشمرگ کومه له درچیست؟
یک پیشمرگ قهرمان باید ویژگی‌های متعددی داشته باشد که او را به یک مبارز واقعی و الگوی ایثار و مقاومت تبدیل کند. برخی از این ویژگی‌ها عبارتند از:
۱. شجاعت و فداکاری
یک پیشمرگ قهرمان هیچ‌گاه از خطر فرار نمی‌کند و حاضر است جان خود را برای آزادی و دفاع از مردمش به خطر بیندازد.
۲. اعتقاد به آرمان و هدف
ایمان عمیق به آرمان‌های آزادی‌خواهانه و دفاع از عدالت، نیروی محرکه‌ی او در سخت‌ترین شرایط است.
۳. مهارت‌های نظامی و تاکتیکی
یک پیشمرگ قهرمان باید با انواع جنگ‌های چریکی، استفاده از سلاح‌ها، استراتژی‌های نظامی و بقا در شرایط سخت آشنا باشد.
۴. انضباط و تعهد
بدون انضباط و پایبندی به قوانین و اصول، مبارزه‌ی مؤثر امکان‌پذیر نیست. تعهد به گروه و هم‌رزمان یکی از ارکان اصلی پیشمرگی است.
۵. حمایت از مردم و رعایت اخلاق انسانی
یک قهرمان واقعی نه‌تنها در میدان جنگ، بلکه در میان مردم نیز باید الگوی اخلاق، احترام و کمک به دیگران باشد.
۶. مقاومت و پایداری در برابر سختی‌ها
زندگی یک پیشمرگ پر از سختی و مشقت است. تنها کسانی که تحمل بالایی در برابر گرسنگی، سرما، خستگی و فشارهای روحی دارند، می‌توانند در این مسیر باقی بمانند.
۷. هوش و توانایی تصمیم‌گیری سریع
در شرایط جنگی، هر لحظه ممکن است تصمیم‌گیری‌های حساس و حیاتی لازم باشد. یک پیشمرگ قهرمان باید توانایی تحلیل سریع موقعیت‌ها را داشته باشد.
۸. روحیه‌ی همبستگی و کار گروهی
تنها کار کردن در میدان نبرد امکان‌پذیر نیست. اعتماد و هماهنگی با هم‌رزمان یکی از اصول مهم مبارزه است.
۹. ایمان به پیروزی و امید به آینده
در سخت‌ترین لحظات، امید به آینده و ایمان به پیروزی، نیرویی است که یک پیشمرگ را به ادامه‌ی مبارزه ترغیب می‌کند.
۱۰. آمادگی برای فدا کردن آسایش شخصی
یک پیشمرگ قهرمان زندگی راحت و آسایش شخصی را فدای آرمان‌های بزرگ‌تر می‌کند و برای مردم و آزادی آنها تلاش می‌کند.
این ویژگی‌ها، یک پیشمرگ را از یک مبارز عادی متمایز می‌کند و او را به یک اسطوره در تاریخ مقاومت و آزادی‌خواهی تبدیل می‌سازد.
#پرولتاریا
#پیشمرگ_کومه_له

مشخصات پیشمرگان  
۱. شجاعت و فداکاری
یک پیشمرگ قهرمان هیچ‌گاه از خطر فرار نمی‌کند و حاضر است جان خود را برای آزادی و دفاع از مردمش به خطر بیندازد.

شجاعت و فداکاری
از مفاهیم نظامات برده داری و فئودالی اند و نه از مفاهیم بورژوازی.
چه رسد به اینکه از مفاهیم پرولتاریا و دهاقین و پیشه وران باشند.
صفت پیشمرگ
دال بر سیطره نیهلیسم است که مغایربا مارکسیسم است.
نیهلیسم از مکاتب ایدئال نیچه ئیسم و فاشیسم و فئودالیسم و فوندامنتالیسم است
حیات
عالی ترین نعمت هستی است
پرولتاریا اهل خودکشی و انتحار و هارت و پورت نیست


زبانت معمار است
و حرفهایت خشت خام
مبادا کج بچینی
دیوار سخن
که فرو خواهد ریخت
بنای شخصیتت را.

نرگس

زبان
در جهان
ای خردمند چیست،
جز ابزار ابراز اندیشه ای؟
ابزار مثلا کلنگ که نمی تواند معمار باشد.
خشت و آجر عمارت اندیشه
مفاهیم اند که در قالب واژه ها مسکن دارند
شخصیت
تابع شعور است و نه تابع زبان بازی و واژه بازی


بحث بر سر مفاهیم است.
خود مارتین لوترکینگ و طرز تفکرش موضوع دیگری است


نه.
فرماسیون های اقتصادی جامعه بشری
  یکی از مفاهیم ماتریالیسم تاریخی است.
نه کمتر و نه بیشتر.
 توده ای ها از میراث فکری و فلسفی و فرهنگی و هنری و ادبی عظیم حزب توده بی خبر مانده اند.
مارکسیسم ـ لنینیسم
   از سه بخش فکری اساسی زیر تشکیل می یابد:
ماتریالیسم تدیالک تیکی که
موضوعش کل هستی از ذرات تا کاینات است
ماتریالیسم تاریخی
که موضوعش کل جامعه بشری است
تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیسی
که موضوعش شناخت جهان و جامعه است.

تخیل توانگر کند فرد را؟
خبر کن حریف جوانمرد را

در کل هستی
همه چیز در حال تغییر و تحول و توسعه و تکامل است.
خودکار
نتیجه توسعه و تکامل مداد است که به تحریر بهتر و سریعتر و به متن ماندگارتری منجر می شود.
نویسنده دیگر لزومی به مدادتراش نمی بیند
توسعه و تکاملی که به
ماشین تحریر و داشبرد کامپیوتر رسیده است.

هر مادر و پدری عاشق فرزند خویش است
عشق لذت بخش است
ولی غریزی است و نه عقلی.


عشق
 به تنهایی وجود ندارد.
عشق در دیالک تیک عشق و نفرت وجود دارد
و
 در طرفة العینی به نفرت تبدیل می شود.
عشق
 چیز تهوع انگیزی است
و در شأن انسان خردگرا نیست




این تعریف ریا و تزویر و تظاهر و دو رویی  است و نه تعریف خیانت.
خیانت
اولا در دیالک تیم خدمت و خیانت وجود دارد.
خیانت
ثانیا
در رابطه ارگانیک با دیالک تیک عهد و وفا ست که از دیالک تیک های نظامات برده داری و فئودالیسم است.
شاملو
شاعر زبردستی بوده
ولی بیسواد بوده است.
شاملو
طرفدار نیچه ئیسم، نازیسم و اگزیستانسیالیسم بوده است
متفقین
پس از اشغال ایران
شاملو را همرا ه با پدرش به اتهام طرفداری از فاشیسم  به چوبه تیرباران بسته بودند که به قول خودش
تصادفا جان از مهلکه به در برده اند
مراجعه کنید به بامداد در آینه
به قلم نورالدین سالمی پزشک خصوصی شاملو



باد شاليزار شالت را به رقص آورده است
هيچ کس جز من مبادا دست در مويت کند
خوش به حال بوته ي ياسي که در ايوان توست
مي تواند هر زمان دلتنگ شد بويت کند
علیرضا بدیع


هيچ کس جز من مبادا دست در مويت کند؟
چرا و به چه دلیل؟ حریفه آدم است و نه عروسک



این ادعای برشت
فاقد ارزش و اعتبار علمی و عقلی و نظری و تجربی است.
مثال:
در جوامع سوسیالیستی
شاه نبوده و نیست
ولی شیخ بوده است و هست
اخیرا مصاحبه ای در رسانه های امپریالیستی
با شیخی از اتحاد شوروی منتشر شد
که همچنان از سوسیالیسم دفاع می کرد.
شیخ انتزاعی وجود ندارد
شیخ محمد خیابانی
هم شیخ بوده است و در دفاع از سوسیالیسم دستکمی از حیدرخان و پیشه وری نداشته است
شیخ و شاه
هر دو نماینده سیاسی و ایده ئولوژیکی طبقات حاکمه اند
کاره ای نیستند
همه کاره طبقات حاکمه اند
دیالک تیک زیربنا و روبنا


چرا؟
خود عشق
کسب و کار خردستیزان است
چه رسد به در غوش کشیدن زخم کسی
اصلا
منظور از در غوش کشیدن زخم کسی
چیست؟





هر دم از این حریف حرف  تری می رسد
تازه تر از تازه تری می رسد
پریروز اداعا کرد که پاناما و کنپادا و گرینلند
باید متعلق به امپریالیسم امریکا باشند
اگر داوطلبانه امریکایی نشوند
با  اعمال فشار و  قهر و زور خواهند شد.
رئیس السالوادور
پیشپایش اعلام داشت که حاضر به استقبال از همه جانیان و مجرمان و تبهکاران است که  در زندان های امریکا حبس می کشند.
دیروز
ارتقای ۲۵ درصدی  گمرک برای کالاهای مکزیک و کاندا و ۱۰ درصدی برای کالاهای  ج. خ. چین را اعلام داشت.
امروز
اشغال غزه و اخراج ۲ میلیون نفر سکنه آن را هم بر زبان راند.
حریف برای هر مشکلی راه حلی دارد
با تأیید نظر نتان و این و آن
حل  معما می کند.
جهان تهی است ز فرزانگان دور اندیش


سوسن
کتاب نخوانیم ، هیچ چیزی نمی شود!!!
#سکانس_اول
توی فرودگاه نشسته ام.
یک ایرانی آن ور چیپس می خورد، ایرانی دیگر انگشت دستش را تا میانه در گوش خود فرو کرده و با تکانه ی زیاد در حال تکان دادن است
ایرانی دیگر که خودم باشم، آهنگ گوش میکنم
و...
آن ور سالن اما یک توریست خارجی که کمه کم 85 سال سن دارد، پاهایش را - بدون اینکه کفش هایش را در آورده باشد- روی چمدانش گذاشته و سخت مشغول مطالعه است چنان که هیچ چیز جلب توجه کنی، توجه او را جلب نمی کند.
خب با این سن کتاب بخواند که چه شود؟
این اولین سوال یک ایرانی که خودم باشم
خب مگر کتاب بخوانی منفعت و مالی می بری؟
اینم دومین سوال یک ایرانی که خودم باشم
#سکانس_دوم
توی رستورانی نشسته ام در همان شهر
یک گروه توریستی فرانسوی وارد می شوند، همه سالمند
با بگو و بخند شام میل می کنند و بعد سرحال تر از من به هتلشان برمی گردند
اما پیرمرد و پیرزن ایرانی که پدر و مادر خودم باشند، اولا از بس خودشان را صرف فرزندانی چون من کرده اند، هزار جور درد و بیماری گرفته اند و ثانیا وقتی می گویی مادر جان فلان کار را یاد بگیر، رانندگی یاد بگیر، می گویند از ما گذشته
پیر شدیم
در حالی که تازه در آستانه پختگی و بلوغ کامل فکری هستند
ارتباط این دو سکانس چیزی جز همان کتاب هایی که آنها می خوانند و ما نمی خوانیم نیست
طیاره ای که آنها می سازند و ما نمی توانیم فرقش در همین کتاب خواندن ها و دانستن ها و میل به شکوفا شدن ها و شکوفا کردن هاست
پیشرفتی که آب در دهان امثال من و هم سن و سالانم می اندازد که برویم آنجا زندگی کنیم و همین دانش اندکی را هم که داریم در خدمت آنها بگذاریم مگر اینکه گوشه چشمی به ما داشته باشند و چشم انعام ز انعامی چند داشته باشیم هم حاصل همین کتاب خواندن های آنها و نخواندن های ماست ولو با تاثیر غیر مستقیم
کتاب نخوانیم
کارهای مهمتری داریم
سرک کشیدن به کار این و آن و مسخره کردن آنها
چک کردن مداوم اینستاگرام و لایک کردن چرند و پرندیات
حرف های بی سر و ته
و ...
خیلی کارهای دیگر
جالب این است که توجیه مان هم این است که وقت نداریم اما گیم آو ترونز را در سه روز می بینیم!
چه کاری است آخر؟
نخوانیم این کتاب را ‌‌. این دشمن دروغگو را !!!!
ما با دو نوع کتابخوانی سر و کار داریم:
کتابخوانی پاسیو و یا منفعل (خرخوانی)
کتابخوانی اکتیو ویا فعال
که با هماندیشی با نویسنده و شخصیت ها و افکار مطروحه در کتاب همراه است.
به انتقاد از جامعه و همنوع و ضمنا خویشتن خویش سرشته است




کمونیسم یعنی اعتراض کارگر به مثابه انسان به کل وضع اجتماعی و نه بمثابه فرد علیه وضع خودش
انگلس

این حرف انگلس
مربوط به دوران جوانی او ست و فاقد ارزش و اعتبار مارکسیستی است.
مارکس و انگلس رشد کرده اند و به مارکسیسم رسیده اند
مارکسیست مادر زاد که نبوده اند.
کمونیسم
فرماسیون اقتصادی است
در فرماسیون اقتصادی کمونیستی
دموکراسی (توده فرمایی) حاکم می شود.
شعار زیر دال بر تقسیم نعمات مادی  در  فرماسیون اقتصادی کمونیستی است:
از هر کس به اندازه استعدادش و به هر کس به اندازه نیازش




«مردم همیشه قربانی احمق فریب و خودفریبی در سیاست بوده اند و خواهند بود تا زمانی که یاد بگیرند در پس هر عبارت اخلاقی، مذهبی، سیاسی، اجتماعی، اظهارات، قول و قرار، به دنبال منافع طبقات خاصی باشند.
طرفداران اصلاح و بهبود همیشه فریب مدافعان قدیم را خواهند خورد تا زمانی که بفهمند هر نهاد قدیمی، هر چقدر هم که وحشی و پوسیده به نظر برسد، توسط نیروهای این یا آن طبقه حاکم نگهداری می شود.»
(V. I. Lenin. از اثر «سه منبع و سه جزء مارکسیسم»


مهمترین وظیفه پرولتاریا
روشنگری علمی و انقلابی است.
دلیل ساده لوحی مردم
غیاب روشنگری مارکسیستی ـ لنینیستی است.
بشریت
ترک هماندیشی و خوداندیشی کرده است
و
 طوطی وشی پیشه کرده است که در شأن بشر نیست



کیستی که من این گونه
به اعتماد
نام خود را با تو می گویم…
کلید قلبم را
در دستانت می گذارم
نان شادی ام را با تو قسمت می کنم
به کنارت می نشینم
و سربر شانه‌ی تو
اینچنین آرام
به خواب می روم؟
کیستی که من، اینگونه به جد
در دیار رؤیاهای خویش
با تو درنگ می‌کنم؟
کیستی که من جز او
نمی بینم و نمی یابم
دریای پشت کدام پنجره ای؟
که اینگونه شایدهایم را گرفته ای
زندگی را دوباره جاری نموده ای
پر شور، زیبا و روان
کیستی ای مهربان ترین؟
احمد شاملو

کیستی که من این گونه
به اعتماد
نام خود را با تو می گویم؟

آره.
خودشیفتگی مشخصه مشترک مهم متوهمان تحفه طراز اول جهان است.





آدمای صبور بد ترن....
صبرشون که تموم بشه....
هیچکس جلو دارشون نیست.
گلنار

بدترند؟

صبر در این مورد
مفهوم بجایی نیست.
سکوت در این مورد بجاتر است.
سکوت طولانی به انباشت غیض در روح و روان فرد می انجاند که
پس از رسیدن به حد عینی
مثل مواد منفجره به جرقه ای
منفجر می شود و خشک و تر به  آتش می کشد



محمد سهیمی
با سخنان خود درباره ایران، ترامپ نظام سیاسی آمریکا را مبهوت کرد
دوستان سلام: امروز دانالد ترامپ با سخنان خود درباره ایران تمام کاسه کوزه تفکر متعارف سیاسی نظام سیاسی آمریکا را بهم ریخت و واشنگتن را مبهوت کرد.
در آغاز روز او فرمانی را امضا کرد که بر طبق آن وزارت خزانه داری آمریکا قادر خواهد بود تحریم‌های اقتصادی علیه ایران را تشدید کند، اگرچه او نگفت که این کار بلافاصله اجرا خواهد شد. بعد از امضا او گفت،
"این [فرمان] یکی از مواردی است که من در مورد آن دو تکه شده ام. من این را امضا می کنم، اما از انجام آن ناراضی هستم. افراد زیادی در رده های بالای مقامات ایران هستند که نمی خواهند سلاح هسته ای داشته باشند."
از دهه ۱۹۸۰ که آمریکا متهم کردن ایران برای تولید سلاح هسته‌ای را آغاز کرد، هیچ رئیس جمهوری نگفته بود که مقامات عالی‌ جمهوری اسلامی سلاح هسته‌ای نمی‌‌خواهند. این از "برآورد اطلاعاتی‌ ملی‌ آمریکا" National Intelligence Estimate در سال ۲۰۰۷ که اعلام کرد "ایران دارای برنامه فعال برای تولید سلاح هسته‌ای نیست" که مانند بمبی بود که منفجر شد، نیز قوی تر است. در آن زمان جرج بوش پسر و دیک چینی‌ قصد حمله به ایران را داشتند، ولی‌ با آن خبر آن هدف کنار گذاشته شد. خود بوش بعد‌ها گفت، "چگونه میتوانستم به ایران حمله کنم، وقتی‌ که دستگاه اطلاعاتی‌ خود ما میگوید آنها برنامه تولید سلاح هسته‌ای ندارند؟"
یک نکته مهم این اعلام از طرف ترامپ این است که او آنرا در روزی گفت که بنیامین نتانیاهو با او دیدار کرد. فقط مجسم کنید قیافه نتانیاهو را که ۴۰ سال است میکوشد آمریکا را متقأعد به حمله نظامی به ایران کند، با این "دلیل" که ایران قصد تولید سلاح هسته‌ای را دارد. او همیشه ادعا کرده است که ایران تهدیدی حیاتی‌ برای اسرائیل است، در حالیکه دستکم سه مدیر سابق موساد، و همچنین اهود باراک، نخست وزیر سابق، رسما این نظر را رد کرده ا‌ند.
ولی صحبت‌های ترامپ درباره ایران به همین جا ختم نشد. در کنفرانس مطبوعاتی مشترک با نتانیاهو، ترامپ چنین گفت:
"من می‌خواهم ایران صلح‌آمیز و موفق باشد. از انجام این کار [امضای فرمان] متنفر بودم. یک بار قبلاً این کار را انجام دادم، و ما آن‌ها را به سطحی رساندیم که دیگر قادر به تأمین مالی نبودند. آن‌ها مجبور بودند برای بقای خودشان تلاش کنند و هیچ پولی نداشتند. آن‌ها عملاً ورشکسته شده بودند. و همان‌طور که گفتم، آن‌ها هیچ پولی برای حزب‌الله نداشتند، هیچ پولی برای حماس نداشتند، هیچ پولی برای هیچ نوع تروریسمی نداشتند، برای ۲۸ سایت تروریستی – اگر بخواهید آن را این‌گونه بنامید – هیچ پولی نداشتند. آن‌ها مجبور بودند تنها بر خودشان تمرکز کنند و به رفاه خودشان برسند. و آن زمان از انجامش متنفر بودم، و حالا هم به همان اندازه متنفرم.
و این را می‌گویم، و این را خطاب به ایران که با دقت گوش می‌دهد، می‌گویم:
من دوست دارم بتوانیم یک توافق عالی داشته باشیم، توافقی که شما بتوانید به زندگی خود ادامه دهید و به شکوفایی برسید. شما به شکوفایی خواهید رسید. مردم ایران، مردمی شگفت‌انگیز، سخت‌کوش، زیبا، و واقعاً یک گروه باور نکردنی از مردم هستند. من آن‌ها را خوب می‌شناسم. دوستان زیادی از ایران دارم و بسیاری از دوستانم که آمریکایی هستند، اصالتاً ایرانی‌اند و به ایران بسیار افتخار می‌کنند.
اما فقط برای اینکه متوجه شوید، من از انجام این کار متنفر بودم، و امیدوارم بتوانیم کاری انجام دهیم که این وضعیت به یک فاجعه تبدیل نشود. من نمی‌خواهم چنین اتفاقی بیفتد. من واقعاً خواهان صلح هستم و امیدوارم که بتوانیم به این هدف برسیم.
اما آن‌ها نباید سلاح هسته‌ای داشته باشند. این بسیار ساده است. من هیچ محدودیتی تعیین نمی‌کنم، اما یک چیز را نمی‌توانند داشته باشند: آن‌ها نباید سلاح هسته‌ای داشته باشند. و اگر فکر کنم که آن‌ها به سمت داشتن سلاح هسته‌ای می‌روند، با وجود تمام آنچه که گفتم، فکر می‌کنم این برایشان بسیار بد خواهد شد. اما از سوی دیگر، اگر بتوانند ما را متقاعد کنند که چنین قصدی ندارند – و امیدوارم که بتوانند – این کار بسیار آسان است، واقعاً کار بسیار آسانی است. در آن صورت، فکر می‌کنم آینده‌ای باورنکردنی در انتظارشان خواهد بود."
اگر کوچکترین عقلانیتی در آقای خامنه‌ای و هسته سخت قدرت باشد، این بهترین فرصت برای حل مسائل با آمریکا می‌‌باشد.


هر دم از این حریف حرف  تری می رسد
تازه تر از تازه تری می رسد
پریروز اداعا کرد که پاناما و کنپادا و گرینلند
باید متعلق به امپریالیسم امریکا باشند
اگر داوطلبانه امریکایی نشدند
تهدید به اعمال فشار و  قهر و زور کرد.
السالوادور
پیشپایش اعلام داشت که حاضر به استقبال از همه جانیان و مجرمان در زندان های امریکا ست.
دیروز
ارتقای ۲۵ درصدی گمرک کالاهای مکزیک و کاندا و ۱۰ درصدی ج. ح. چین را اعلام داشت.
امروز
اشغال غزه و اخراج ۲ میلیون نفر سکنه آن را هم بر زبان راند.
حریف برای هر مشکلی راه حلی دارد
با تأیید نظر نتان حو این و آن
حل  معما می کند.
جهان تهی است ز فرزانگان دور اندیش




قضاوت در حق کسی و راجع به چیزی و کسی
بهترین کردوکار است.
بشر که سنگ نیست
و
قضاوت که ننگ نیست.
حتی حشرات در حق چیزهای مختاف محیط زیست خود داوری می کنند.
چه رسد به بشر که اشرف موجودات است




درنگی در مفاهیم واقعیت و حقیقت  و حق  و حقانیت
واقعیت و به عبارت دقیقتر واقعیت عینی
نتیجه تجرید کلیه چیزهای واقعی و عینی و مادی از ذرات تا کاینات است.
مثلا لنگه کفش و لنگه در و لنگ حمام  
حقیقت
انعکاس ریشه ای و ماهوی و کلی و عام واقعیت عینی است.
حق و حقانیت
مفاهیم فقهی و حقوقی اند و ربطی به حقیقت ندارند
حق در دیالک تیک حق و تکلیف وجود دارد
اعضای جامعه هم تکلیف دارند و هم حق.
حقیقت
از مفاهیم فلسفه است.
موضوع فلسفه کل است.
هگل بر آن است
که
حقیقت در کل است و فقط کل حقیقی است
مولانا هم در حکایت فیل همین نظر مطلقا درست هگل را دارد.
لنین بر آن است که حقیقت با ماهیت خویشاوند است.
حقیقت
همان آب حیات است که در ظلمات است.
بدون هضم و جذب مارکسیسم (فلسفه علمی)
کشف حقیقت محال است.


سعدی » دیوان اشعار » غزلیات »
غزل شمارهٔ ۸:
ز اندازه بیرون تشنه‌ام ساقی بیار آن آب را،
اول مرا سیراب کن وآنگه بده اصحاب را،
من نیز چشم از خواب خوش بر می‌نکردم پیش از این،
روز فراق دوستان شب‌خوش بگفتم خواب را،
هر پارسا را کآن صنم در پیش مسجد بگذرد،
چشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را،
من صید وحشی نیستم در بند جان خویشتن،
گر وی به تیرم می‌زند اِستاده‌ام نُشّاب را،
مقدار یار هم‌نفس چون من نداند هیچ‌کس،
ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را،
وقتی در آبی تا میان دستی و پایی می‌زدم،
اکنون همان پنداشتم دریای بی‌پایاب را،
امروز حالا غرقه‌ام تا با کناری اوفتم،
آنگه حکایت گویمت درد دل غرقاب را،
گر بی‌وفایی کردمی یَرغو به قاآن بردمی،
کآن کافر اعدا می‌کشد وین سنگدل احباب را،
فریاد می‌دارد رقیب از دست مشتاقان او،
آواز مطرب در سرا زحمت بُوَد بواب را،
«سعدی! چو جورش می‌بری نزدیک او دیگر مرو»،
ای بی‌بصر! من می‌روم؟ او می‌کشد قلاب را!!!!




می خواهم هر آنچه که از کودکی به خوردم داده اند ،
روی خودشان بالا بیاورم....  
از دور ریختن عقایدی که به من تلقین شده بود ، آرامش مخصوصی در خودم حس میکردم...
"صادق هدایت"

سؤال این است که چه چیزهایی را چه کسانی از کودکی به خورد هدایت داده اند.
اولین مربیان هر نوزادی در هر خانواده ای
مادر و پدر و خویشان او هستند.
مربیان بعدی
احامر کودکستان و دبستان و دبیرستان و دانشگاه  و بازداشتگاه و شکنجه گاه و زندان اند
مربیان بیواسطه
روشنفکران ملی و بین المللی (شعرا و نویسندگان و وعاظ و فلاسفه و علما و ادبا) اند.
مثلا
کافکا
هیتلر
...
هدایت عقاید کذایی اش را باید قبل از همه روی مادر و پدر خرپولش و بعد روی مرادانش حضرت کافکا و هیتلر و غیره لالا بیاورد تا آرامش مخصوص نازپرورده ها را در خود حس کند.




درنگی در چیستایی مفاهیم و رابطه مفاهیم با کلمات:
مفاهیم در فلسفه هگل
جزو ارواح اند.
روح
در فلسفه مارکسیستی
انعکاس (عکس بردار، عکس اندازی) ماده است.
انعکاس بهقول لنین
خاصیت ماده است.
همه چیزها در همدیگر عکس می اندازند و از همدیگر عکس برمی دارند.
تئوری انعکاس
در تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی از مهمترنی و اساسی ترین تئوری ها ست.
هگل از کلکسیون مفاهیم (کلکسیون عکس ها) و هیراشی (سلسله مراتب) مفاهیم (ارواح) سخن رانده است.
مفاهیم شبیه عروسک هایماتروشکای روسی اند.
مثال:
مفهوم نبات حاوی و حامل و حامله  مفهوم درخت است و مفهوم درخت حاوی و حامل و حامله مفهوم سرو ویا صنوبر و غیره است
مارکس می گوید:
روح (مثلا مفهوم) سایه ماده (مثلا واژه، کلمه) را  همیشه بالای سر خود دارد.
کلمه غلاف مفهوم است.
جمله غلاف حکم (فکر، اندیشه، قضاوت) است.
کلمه و جمله
ظرفند
و
مفهوم و حکم
مظروفند
دیالک تیک فرم (کلمه و جمله) و محتوا (مفهوم و حکم و فکر)

عجب.
 همین بغداد
نیویرک دوران  فئودالیسم بوده است.

سعدی ها در دانشگاه همین بغداد
 پرورش یافته اند.
اگر فلسفه غربی و یا اسلامی نبود،
 اروپا از آثار فلسفی یونان باستان بی خبر می ماند.
 فلاسفه اسلامی ویا عربی
 آثار فلاسفه یونان را از لاتین  به عربی ترجمه کرده بودند
و اروپایی ها از عربی به زبان های اروپایی ترجمه کرده اند و با افلاطون و ارسطو آشنا شده اند
 

نه.
عصبانیت
واکنشی روانی است.
کسی که فوری به خشم می آید
کله اش از مغز اندیشنده خالی است
خردگرایان
 به ندرت عصبانی می شوند.


از افلاطون پرسيدند: شگفت انگيز ترين رفتار انسان چيست؟
پاسخ داد:
از كودكى خسته مى شود ،
براى بزرگ شدن عجله مى كند و سپس دلتنگ دوران كودكى خود مى شود.
ابتدا براى كسب مال و ثروت از سلامتى خود مايه مى گذارد
سپس براى باز پس گرفتن سلامتى از دست رفته پول خود را خرج مى كند.
طورى زندگى مى كند كه انگار هرگز نخواهد مرد،
و بعد طورى مى ميرد كه انگار هرگز زندگى نكرده است.
آنقدر به آينده فكر مى كند كه متوجه از دست رفتن امروز خود نيست،
در حالى كه زندگى گذشته يا آينده نيست، زندگى همين حالاست...!



این دعاوی افلاطون
یاوه اند
جهان بینی افلاطون
شبیه جهان بینی روحانیت است

بحث بر سر افراد نیست.
بحث بر سر افکار است.
افراد هم فانی اند و هم متغیرند.
در حالیکه افکار
هم باقی اند و هم مؤثر.
اینجا
بحث بر مفاهیمی است که در این پست به کار رفته اند.
اگر قصد هماندیشی با همنوع را دارید
به سؤالات مطروحه جوای بدهید.
 تفکر یا تفکر مفهومی (تفکر متکی بر تعریف مارکسیستی مفاهیم) است
و
یا اصلا تفکر نیست


 امیررضا
چمدان، دست تو و ترس، به چشمان من است
 این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است.
زندگی یک چمدان است که می آوری اش ب
ار و بندیل سبک می کنی و می بری اش.

نه.
حیات (زندگی)
عالی ترین وم تعالی ترین نعمت هستی است.
حیات (زندگی)
تجلیگاه گذار انقلابی از جماد به نبات از نبات به جانور و از جانور به بشر است.
حیات (زندگی)
روندی خارق العاده و فخرانگیزی است
روند توسعه و تکامل و تکمیل و تکوین و تعالی است.
زندگی
زیبا ست
ای زیبا پسند
زنده اندیشان به زیبایی رسند.

آنچنان زیبا ست این بی بازگشت
کز برایش می توان از جان گذشت



چمدان دست تو و ترس به چشمان من است
این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است...
زندگی یک چمدان است که می آوریش بار و بندیل سبک می کنی و می بریش


تمام دین‌ تو در موی زن بند است شرمت باد
عقاید در ضمیر شوم تو گند است شرمت باد
در اذهانت همیشه بغض و نفرت پرورش دادی
سرشتت در اسیر فتنه ریشخند است شرمت باد
تو در اندیشه‌های وحشی عادت کرده‌ای دائیم
محبت در وجودت زهرِ افرند است شرمت باد
نماد صلح و آزادیست زلف و موی بانوها
ولی وجدان تو شرمنده‌ای پند است شرمت باد
به دنبال فریب حور و غلمانِ بهشت خود
جهنم کردی دنیایم، چی ترفند است شرمت باد
احمد نوید «امینی»

زن ستیزی
  ربطی به دین ندارد.
همه جریانات نئوفاشیستی
زن ستیزند.
حجاب برای فوندامنتالیسم اسلامی
سمبل و سنگر سیاسی است
حجاب
کمترین ربطی به عفاف و پاکدامنی ندارد


این امری عادی است.
دلیلش
هورمون وفا ست.
فرمول شیمیایی اش
اوکسی توشین است
در شیر مادر هم هست
موقع اورگاسم ترشح می شود


حضرت ژان پل
زندگی که حاتم طائی نیست تا به تو هر چه دلت خواشته بدهد.
تو
روشنفکر طبقه حاکمه امپریالیستی بوده ای و طبقه حاکمه تو را جایزه باران کرده است
و به تو و همسرت شهرت جهانگیر بخشیده است و برای اشاعه تمام ارضی (گلوبال) ایده ئولوژی خود و مسمو مسازی توده ها
اثار تو و همسرت را ترجمه و تکثیر و توزیع بین المللی کرده است و تو و همسرت را میلیونر ساخته است.
درست به همین دلیل
عشوه فروش گنده گو شد های
و
نعمات متلون مادی و جنسی و عیشی و نوشی و مواد مخدر و سکس متنوع
به نظرت «هیچ اهمیتی نداشته اند.»
اگر برای دستیابی به این نعم زحمت می کشیدی
قدرشان را می دانستی.
ما به سیبی خرسندیم و به یک کاسه آب.
منظور از عصر چیست؟
محتوای عصر کنونی  چیست؟
فاشیسم چیست؟
فرق و تفاوت و تضاد نئوفاشیسم با فاشیسم چیست؟
فرق و تفاوت و تضاد فئودالیسم با فوندامنتالیسم چیست؟

مردی که ناز و عشوه ی زنی در زندگی اش
نباشد
زندگی برایش چه لذتی دارد .
مردی که برای قدم زدن در روزهای بارانی اش
انگشت های ظریف زنانه ای برای
بافتن در بین انگشتانش نداشته باشد
هوای بارانی و آفتابی برایش چه فرقی
می کند .
چگونه یک مرد می تواند تمام
خستگی هایش را تحمل کند ،
اگر نداند که زنی در خانه برای رسیدنش
لحظه شماری می کند .
بوی عطرش تمام وسایل خانه را مست
کرده ،
هر لحظه به ساعتش نگاه می کند و از
صبر و حوصله ی عقربه ها حرص
می خورد .
اگر یک مرد موهای زنی را برای نوازش
نداشته باشد چگونه می تواند دلگیری هایش
از زندگی را از یاد ببرد .
چه بی انصاف بود کسی که برای
اولین بار زن را جنس مخالف نامید ،
زن مکملی ست برای مرد
که اگر نبود زندگی به دل هیچ مردی
نمی نشست
زن جنس مکمل است
نه جنس مخالف .
زن جنس مکمل است
نه جنس مخالف .
گلنار

زن
اصلا جنس نیست.
جنس چیست؟
زن مثل مرد
آدم است.
میان زن و مرد
رابطه دیالک تیکی برقرار است
دیالک تیک زن و شوهر
دیالک تیک زن و مرد
رابطه دیالک تیکی = وحدت اضداد
زن و مرد با همند و بر همند.
همبا و همستیزند
دوست و دشمن همزمانند.
کریم ۱۴۰۰ سال قبل گفته است:
زنان تان دشمنان تان اند.



.من تجربه ای در مبارزه برای سوسیالیسم دارم و این تجربه به من می گوید که اگر روزولت بخواهد واقعاً منافع طبقه پرولتاریا را به هزینه طبقه سرمایه دار برآورده کند، طبقه دوم رئیس جمهور دیگری را جایگزین او خواهد کرد.
 سرمایه‌داران می‌گویند: رئیس‌جمهور می‌آید و می‌رود و ما، سرمایه‌داران، می‌مانیم، اگر این یا آن رئیس‌جمهور از منافع ما دفاع نکند، رئیس‌جمهور دیگری را می‌توان در مقابل اراده طبقه سرمایه‌دار قرار داد.
استالین

طبقه دوم ؟
یا استالین بیسواد بوده است و یا حرف استالین غلط ترجمه شده است.
استالین
از دیالک تیک زیربنا و روبنا
کمترین خبری ندارد
به همین دلیل خرافه می بافد


نه.
در عصر عکس
نه دوستی در دیدرس است و نه دشمنی.
تا چشم کار میکند، عکس است و بس.



بر من قلم قضا چو بی من رانند
پس نیک و بدش چرا ز من می دانند
خیام
معنی تحت اللفظی:
اگر چیستایی من به قلم قضا پیشاپیش تعیین شده است
پس بازخواست از من به چه دلیل است؟
خیام ریاضیدان و ستاره شناس است.
برای درک قرآن کریم
باید فلسفی ـ علمی  اندیشی (مارکسیستی اندیشی) فراگرفت.
قلم قضا
فرمی از بسط و تعمیم مفهوم فلسفی جبر (ضرورت) است.
جبری که به تنهایی وجود ندارد.
هیچ چیز به تنهایی وجود ندارد.
همه چیز با ضد دیالک تیکی ای اش وجود دارد.
جبر با اختیار وجود دارد.
دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی )
بازخواست نه به دلیل جبر (قلم قضا)
بلکه به دلیل اختیار است.
فرق بشر با حمادات و نباتات و جانوران
در داشتن اختیار است
بشر مختار است
حتی خودمختار است
مارکسیسم بیاموزیم تا رستگار شویم

ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﻋﻘﺮﺏ ﺑﺎﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ؛ﻣﺜﻞ ﻋﻘﺮﺏ!
ﻣﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺳﺮ ﺍﺯ ﺑﺎﻟﯿﻦ ﻭﺭﻣﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺗﺎ ﺷﺐ ﮐﻪ ﺳﺮ ﻣﺮﮔﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﯾﻢ، ﻣﺪﺍﻡ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﺰﯾﻢ.
ﺑﺨﯿﻠﯿﻢ،ﺑﺨﯿﻞ!
ﺧﻮﺷﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﮐﻪ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺳﻨﮓ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯﯾﻢ؛
ﺧﻮﺷﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﻓﻠﺞ ﺑﺒﯿﻨﯿیم.
 اگر دیگری یک لقمه نان داشته باشد که سق بزند، مثل این است که گوشت تن ما را می جود.
 تنگ نظر و بخیل.
 بخیل و بدخواه.
وقتی می بینیم دیگری سر گرسنه زمین می گذارد، انگار خیال ما راحت تر است.
 وقتی می بینیم کسی محتاج است، اگر هم به او کمک کنیم، باز هم مایه ی خاطر جمعی ما هست (است).
 انگار که از سرپا بودن همدیگر بیم داریم!
نمی دانم؛ نمی دانم چرا این جوری بار آمده ایم، ما مردم!
 انگار که درد خودمان را با مرگ دیگران می توانیم علاج کنیم، ما؛
 آن هم با مرگ ذلیل تر از خودمان!
میان باتلاق گیر کرده ایم، اما خیال می کنیم چاره ی کارمان این است که دیگران هم، دیگرانی مثل خودمان، در باتلاق گیر کنند و بمیرند!
 این دیگر خیلی حرف است که ما مردم برای خودمان این قدر بخیل هستیم و برای دیگران آن قدر سخاوتمند!
 ما چه جور مردمی هستیم آخر؟!
"کلیدر / محمود دولت آبادی"


شاهکار.
محمود دولت آبادی
نماینده بی همتای رئالیسم  در کشور ما ست.
محمود دولت آبادی
روانشناس رشگ انگیزی است.
این فراز از کلیدر باید تحلیل مارکسیستی و علت یابی علمی و انقلابی شود.
کلیدر محمود دولت آبادی
در ستایش از انقلاب بورژوایی سفید
و
در انتقاد از فئودالیسم و خانخانی است.
اگرچه خودش سمتگیری سیاسی ضد سلطنتی داشته است
اگرچه ساواک محتوای کلیدر را نفهمیده است و محمود دولت آبادی را
بازداشت و آاش و لاش مرده است


با شعور هنری نمی توان به صد فرسنگی جقیقت نزدیک شد
شعور هنری که سهل است
حتی با شعور علمی نمی توان.

تنها طریق کشف حقیقت
شعور فلسفی ـ علمی (مارکسیستی) است


آموزش انتزاعی وجود ندارد تا حماقت گستر باشد.
مؤلف کتب آموزشی ـ  پرورشی و پرونده مربیان از کودکستان تا دانشگاه...
کیست؟


نه. جانور آلفا بر اساس دیگری تعیین می شود. مثلا مقام آلفایی میان میمون ها ارثی است. بچه میمون الفا به طور اوتوماتیک آلفا ست

شهریار
پان ترکسیست نبوده است.
اتفاقا بر عکس.
پان فارسیست بوده است.
سهند هم از عقب ماندگی خلق آذربایجان (از پرتقال فروشی آذری ها در تهران)
انتقاد سطحی کرده است که صمد بهرنگی او را  به خمپاره انتقاد بسته است.

اگر این غزل زیبای حافظ را خوب به دقت بخوانیم، از محتوای عرفانی و انتقادی آن معلوم است
حریف

این غزل و کلیه غزلیات حافظ
کمترین ربطی به عرفان ندارد.
حافظ
 بدترین دشمن عرفان و عرفا ست.
بیت بیت اشعار حافظ ضد عرفانی است
حافظ حتی عرفا را به دربار لو می دهد و ملحد می نامد.
وجه مشترک حافظ با عرفان
خردستیزی آندو ست.
تجلیل حافظ از می و سکس و ساقی و لهو و لعب
هم به دلیل از کار افتادن مغز اندینشده در اثر مصرف می و سکس و غیره است

شرح کوتاه از غزل حضرت حافظ
دوش از مسجد سویِ میخانه آمد پیرِ ما
چیست یارانِ طریقت بعد از این تدبیرِ ما؟
ما مریدان روی سویِ قبله چون آریم چون؟
روی سویِ خانهٔ خَمّار دارد پیرِ ما
در خراباتِ طریقت ما به هم منزل شویم
کاین‌چنین رفته‌ است در عهدِ ازل تقدیرِ ما
عقل اگر داند که دل در بندِ زلفش چون خوش است
عاقلان دیوانه گردند از پیِ زنجیرِ ما
رویِ خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد
زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیرِ ما
با دلِ سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی
آهِ آتشناک و سوزِ سینهٔ شبگیرِ ما؟
تیرِ آهِ ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جانِ خود پرهیز کن از تیرِ ما
اگر این غزل زیبای حافظ را خوب به دقت بخوانیم، از محتوای عرفانی و انتقادی آن معلوم است که حافظ آن‌را در شرایطی سروده است که جامعه‌ی او با تنش‌های مذهبی و عرفانی روبرو بوده. از پخته‌گی غزل معلوم است که حافظ در این زمان به اوج پخته‌گی شعر رسیده بود و به مسائل عرفانی و اجتماعی عمیق‌تر فکر می‌کرد.
مفهوم کلی این غزل، گذار از ظواهر به باطن و عشق عرفانی است. حافظ در این غزل به صراحت اظهار می‌کند که حقیقت وجود در عشق باطنی نهفته است، نه در ظاهر، ریا و قیدوبندهای دنیوی. او عشق را بر عقل ترجیح داده و باور بر این دارد که عشق، انسان‌ها را به حقیقت و وحدت می‌رساند. حافظ هم‌چنان در این ابیات تأکید می‌کند که، دردها و مشقت‌های عشق است که عاشق را در خود محو می‌کند و در نهایت او را به حقیقت وجود می‌رساند.
حافظ در دوره‌ای زندگی می‌کرد که جامعه‌ی او تحت تأثیر تحولات سیاسی، مذهبی و عرفانی بود. در آن زمان، برخی از صوفیان و عرفا به دلیل نقد ریاکاری و ظاهرگرایی، مورد انتقاد یا حتی آزار قرار می‌گرفتند. حافظ در این غزل، با نگاهی عرفانی و انتقادی، به این مسائل اشاره می‌کند. حرکت نمادین، (پیرِ راه) از مسجد به سمت می‌خانه، می‌تواند نشان‌دهنده‌ی نقد حافظ به ریاکاری و ظاهرگرایی برخی از متشرعان زمان خود باشد.
تهیه و ترتیب
تیم نویسنده‌گان نشریه "فراز"

عجب.
تعریف بیسواد ( analphabetic. )
چیست؟
بیسواد به کسی اطلاق می شود که از الفبا بی خبر باشد
یعنی خواندن و نوشتن نداند و نتاند.

انسان طراز نوین
یعنی
پرولتاریا
و
دیوان
همین پرولتاریا بوده اند
رجوع کنید به شاهنامه فردوسی تا دیوشناسی تان رشد کند.


وقتی که جزئیات زندگی‌ات را برای دوستانت بازگو نکنی، دشمنانت از اطلاعات محروم می‌مانند.
گلنار

آره.
البته اگر دشمنانت کودن باشند.
مثال:
ما از جزئیات زندگی گلنار
کمترین خبری نداریم
ولی این مانع شناخت ماهوی ما از او نمی شود.

فرق واژه با مفهوم چیست؟
 ترجمه واژه و فهم واژه که هنر نیست.
هنر
تعریف مفهومی است که واژه حاوی ان و حامل ان است.
 تعصب
 یکی زا مفاهیم عهد بوق و چپق و چماق است و باید تعریف علمی و انقلابی شود

 حقیقت مگه همون واقعیتی نیست که ما از کاری میبینیم و برداشت میکنیم
علی

واقعیت چیزی است که مستقل از ما وجود دارد.
مثلا ترور حریفی در خیابانی ویا بیابانی توسط جلادی.
هر ساده لوحی که چشمی داشته باشد،  قادر به شناخت آن است.
حقیقت
را
 اما با شناخت حسی نمیتوان کشف کرد.
جلاد که کاره ای نیست
جلاد مأمور است.
تروریست حقیقی اوتوریته و طبقه ای است که جلاد مأمور او ست.
برای کشف حقیقت
به شناخت فلسفی ـ علمی (مارکسیستی) نیاز است.
با شناخت حسی چه بسا بشر به ناحقیقت دست می یابد.
مثال:
شناخت حسی اثبات میکند که زمین مسطح است و خورشید دور زمین می گردد.
اینکه حقیقت نیست
حقیقت این است که زمین کروی (کره ای شکل) است و زمین دور خورشید می گردد.
حقیقت
در کل است
و
علم الکل (عقل کل اندیش) فلسفه است
حتی با علوم تجربی و طبیعی و غیره نمی توان به کشف حقیقت نایل آمد.
به همین دلیل
برای حقیتقت طلبان
مارکسیسم
صرفنظر ناپذیر است.
حقیقت
تنها سنگر و یار و یاور طبقه کارگر است
 
رهی معیری:
تو را این هوشمندی بس که می دانی، نمی دانی

رهی معیری
آدمی را به یاد سقزاط یونانی می اندازد
 که
سر چهار راه ها می ایستاد و شعار می داد:
من می دانم که نمی دانم.

یونیانیان هم از دستش به تنگ امدند
و
سقراط را بر سر دو راهی زیر قرار دادند:
یا داوطلبانه زهر هلاهل سر بکش
تا خلایق از شرت خلاص شوند
و
یا
ما زهر هلاهل به خوردت می دهیم.
سقزاط  ندانمگرا
هم نمی دانست که زهر هلاهل چیست و داوطلبانه سر کشید و فرصت دانستن نیافت.

زرین کوب هم با باستانش ما را کشت.
هنر ایرانیان باستان
بردن قورمه سبزی به شاهان بوده است

اصولا و اساسا
کسی و حتی خسی احمق نیست.
در طبیعت و جامعه تقسیم کار هست
و هر موجودی در حرفه  و رشته خود متخصص است.
کرکس احمق تر از کفتار نیست
حمال احمق تر از رمال نیست.
 ضد خردمند و یا خردگرا هم خردستیز است و نه احمق

عجب شرق شناسی.
یونانیان (غربیون)
خدای آذرخش (زئوس)  را می پرستیدند.
 خود را می پرستیدند؟
اعراب (شرقیون)
 الله را نخست در هیئت بت بزرگ و سپس در صورت انتزاعی ـ آسمانی اش می پرستند، خود را می پرستند؟


ویکتور «هو» گو
اینجا جایی است که برای آزادی به پیکار برخاستیم و اکنون برای نان می رزمیم.

در دیالک تیک ماده و روح، وجود و شعور، نان و جان (آزادی و حقوق بشر و استقلال و غیره)
تعیین کننده
ماده و وجود و نان است.
مبارزه در راه کسب آزادی هم
در تخلیل نهایی
مبارزه در راه کسب و تقسیم دگرگونه نان است.
حتی جنگ های جهانی
بر سر نان اند.
بقیه دعاوی بهانه اند.


به نظر ظاهربینان و ظاهرگرایان
ظاهرا
زیبا ست.
صورت زیبای ظاهر
اما
تعیین کننده نیست.
تعیین کننده چیست؟


قیمت کالاها در جوامع طبقاتی
اصولا و اساسا
کمترین ربطی به دولت ندارد.
قیمت کالاها
بسته به دیالک تیک عرضه و تقاضا در بازار کالاها تعیین می شود.
انتظار کاهش قیمت ها از دولت ها
نشانه نادانی است.
ضمنا
دولت
چیست که خلایق بی خبر از الفبای مارکسیسم ـ لنینسم
انتظار اعجاز از آن دارند؟

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر