
تأملی
از
میم حجری
شاملو
اگر شعر نوعی توطئه گری است
شاید بتوان گفت
زنان،
شاعران چیره دست تری هستند.
این است که گاهی فکر کرده ام برای نقد
شعر او معیارهای دیگری « هم » مورد احتیاج است .
گَه
گاهی می بینی همه ی یک شعر تویِ فضای یک اتاق گذشته است
بدون این که روابط
شاعر با اشیاء یا با دنیای کوچک بسته اش از روزن تداعی ها بگذرد و به دنیای
پُشت چهاردیواری چَنگ بیاندازد.
معنی تحت اللفظی:
اگر شعر، نوعی توطئه باشد، می توان گفت که زنان شعرای زبردستی اند.
به همین دلیل برای نقد شعر فروغ باید به معیارهای دیگری نیاز داشت.
گاهی همه شعر فروغ به فضای اتاقی محدود می شود.
بدون اینکه شاعر به مدد یادآوری ها از محدوده اتاق بیرون بزند.
این مطلب شاملو
آدمی را به یاد غزلیات حافظ می اندازد.
هر بیت غزل
مثل هر بیتی (خانه ای) چیزی کامل است و رابطه ای با ابیات دیگر ندارد.
(به همان سان که هر خانه ای رابطه و پیوندی با خانه های دیگر ندارد.)
در این فراز از قضاوت شاملو راجع به شعر فروغ
هم
توطئه بودن شعر
نه به توطئه گر بودن شاعر، بلکه به چیره دست بودن او دلالت می کند.
این ضمنا به نیاز خواننده شعر به معیارهای دیگر منتهی می شود.
این هنوز چیزی نیست.
چیز این است که همه این دعاوی فراموش می شود
و
عدم استفاده فروغ از تداعی تجارب خود در ورای اتاق
برجسته می شود.
شاملو
اصولا
می بایستی مثالی از اشعار فروغ ذکر کند تا صحت قضاوت خود را حداقل به طرز امپیریکی (تجربی) اثبات کند.
ما دنبال مثالی تصادفی در اشعار فروغ می گردیم:
در حباب کوچک
روشنائی خود را میفرسود
ناگهان پنجره پر شد از شب
شب سرشار از انبوه صداهای تهی
شب مسموم از هرم زهرآلود تنفسها
شب…
گوش دادم در خیابان وحشت زدهٔ تاریک
یک نفر گوئی قلبش را
مثل حجمی فاسد
زیر پا له کرد
در خیابان وحشت زدهٔ تاریک
یک ستاره ترکید
گوش دادم…
این شعر فروغ هم در اتاقی سروده می شود.
اتاقی که در آن نور در حباب کوچکی زوال می یابد و ناگهان شب بسان هیولایی سیه پوش از پنجره وارد اتاق می شود.
(مثلا گلوله ای شلیک می شود و سکوت خیابان را فرامی گیرد.)
شبی که مملو از صدهای توخالی است.
(مثلا صدای پای جوانی و پلیس و پاسبانی)
شبی که مسموم از حرارت سمی تنفس ها ست.
(مثلا سم له له زدن جوانی ویا پلیس و پاسبانی)
فروغ
در این شعر
بر خلاف ادعای شاملو
با خیابان رابطه برقرار می کند.
خیابانی که تاریک و وحشت زده است.
فروغ
علاوه بر خیابان، کسی را تصور و تصویر می کند که انگار قلبش را مثل حجم فاسدی زیر پا له می کند.
در خیابان تاریک وحشت زده ای که در آن ستاره ای می ترکد.
(مثلا جوانی برای پرهیز از دستگیر و شکنجه شدن،
نارنجک قلب واره ای را در مشت خود منفجر می کند و تکه تکه می شود.)
شاملو
از این ادعای توخالی خود نتیجه الکی و خرکی عجیبی می گیرد:
اما خود این چَند
جنبه گی از خصلت های عمومی یک شاعر بزرگ است .
پس فروغ شاعر بزرگی است .
آدم احساس می کند که شاملو حتی به حرف های خود نمی اندیشد.
به همین دلیل، پرت و پلا می گوید.
از عیب و نقصی که به ناورا،
به شعر فروغ نسبت می دهد، به این نتیجه می رسد که
شعر فروغ چند جانبه است
و
چند جانبگی هر شعری دال بر عظمت شاعر است.
آنهم چه شاعر بزرکی:
شاعری که توطئه های اش شکست ات می دهد یا قضاوت را برایَت سخت مشکل می کند
طرز نگارش شاملو در این جمله هم معیوب است.
ویرایش:
شاعری که توطئه هایش شکست ات می دهد یا قضاوت را برایَت سخت مشکل می کند
اشعار فروغ
توطئه تلقی می شوند.
توطئه هایی که شاملو را مغلوب می سازند و یا قضاوت راجع به آنها را برایش دشوار.
شاملو
در بهترین حالت فقط به فرم شعر فروغ توجه دارد.
محتوای شعر او را ظاهرا نمی فهمد.
فرق و تفاوت و تضاد فروغ با شاملو،
خردگرایی ستایش انگیز فروغ و خردستیزی شرم انگیز شاملو ست.
خردتسیزی
مشخصه مشترک مهم همه مرتجعین جهان است.
شعر فروغ از ریای بزرگ و شیطانیِ سوءِ استفاده از عَرَض ها به دور است .
معنی تحت اللقظی:
شعر فروغ عاری از ریای بزرگ و شیطانی است.
اولا
منظور از ریای بزرگ و شیطانی چیست؟
معیار عینی و علمی برای تعیین بزرگ بودن و شیطانی بودن ریا چیست؟
ثانیا
سوء استفاده از اغراض چه ربطی به ریای بزرگ و کوچک و شیطانی و الهی دارد؟
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر