۱۴۰۳ اسفند ۶, دوشنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (د) درک ایدئالیستی تاریخ


 پروفسور دکتر  وافگانگ پطر ایشهورن

برگردان

 شین میم شین

     

   

۱

·      درک ایدئالیستی تاریخ به تفسیر ایدئالیستی مناسبات جامعتی و توسعه تاریخی جامعه اطلاق می شود.

 

۲

·      همان طور که ما در جهان بینی ایدئالیستی میان جهان بینی ایدئالیستی ـ عینی و جهان بینی ایدئالیستی ـ ذهنی تفاوت می گذاریم، در رابطه با درک ایدئالیستی تاریخ نیز باید میان درک ایدئالیستی ـ عینی تاریخ و درک ایدئالیستی ـ ذهنی تاریخ تفاوت قائل شویم:

 

درک ایدئالیستی ـ عینی تاریخ

 

۱

·      کلیه تئوری هائی که قوای تعیین کننده جامعه و توسعه تاریخی را در اصولی جستجو می کنند که در خارج از روند زندگی جامعتی انسانها قرار دارند، به درک ایدئالیستی ـ عینی تاریخ تعلق دارند:

 

الف

 

·       کلیه تعالیم جامعتی کاتولیکی،

 

ب

·      تاریخ سازی های تئولوژیکی ـ غیبگویانه توینبی و امثالهم

 

پ

·      استروکتورالیسم ) ساختارگرائی) فلسفی فرم های مدرن درک ایدئالیستی ـ عینی تاریخ  

 

درک ایدئالیستی ـ ذهنی تاریخ

 

۱

·      کلیه تئوری هائی که مناسبات جامعتی و توسعه تاریخی را بر مبنای نظرات و یا تصمیمات سوبژکتیو افراد منفرد و یا بر مبنای آرزوها، ارزیابی ها و بافت های هنجاری  گروه ها و افراد توضیح می دهند، به درک ایدئالیستی ـ ذهنی تاریخ تعلق دارند.

 

۲

·      درک ایدئالیستی ـ ذهنی تاریخ گرایش غالب  را در جامعه شناسی بورژوائی معاصر  تشکیل می دهد.

 

۳

·      تئوری های جامعتی پوزیتیویستی نیز که مدعی بیطرفی فلسفی اند و خود را نه ماتریالیستی و نه ایدئالیستی قلمداد می کنند، در حقیقت در موضع پذیرش مسکوت تئوری های ایدئالیستی و چه بسا ایدئالیستی ـ ذهنی جامعه و تاریخ قرار دارند.

 

۴

·      تئوری های ناتورالیستی (از جمله تئوری های بیولوژیستی و گئوگراقیستی (مبتنی بر جغرافیا گرائی) به نحوی از انحا در موضع ایدئالیستی ـ ذهنی درک تاریخ  قرار می گیرند.

 

۵

·      باید یاد آور شد که میان درک ایدئالیستی ـ عینی تاریخ و درک ایدئالیستی ـ ذهنی تاریخ دیوار چین (مرزهای مطلق) وجود ندارد، بلکه آندو در یکدیگر نفوذ می کنند.

 

۶

·      در مغایرت با توسعه فلسفه به طور کلی، که از آغاز نظریات ماتریالیستی و ایدئالیستی وجود داشته اند و مبارزه میان آن دو جاری بوده است، تئوری فلسفی جامعه و تاریخ تا تشکیل مارکسیسم تحت سلطه بلامنازع تئوری های ایدئالیستی بوده است.

 

۷

·      کلیه تلاش های به عمل آمده برای ارائه درک ماتریالیستی در باره پدیده های جامعتی ـ تاریخی ناپیگیر بودند و در ایدئالیسم گیر کرده بودند.

 

۸

·      سلطه بلامنازع ایدئالیسم بر عرصه تئوری جامعتی ماقبل مارکس علل جامعنی داشته است.

 

۹

·      درک ماتریالیستی تاریخ تنها زمانی توانست تشکیل یابد که پیدایش جامعه سرمایه داری، منشاء تغییرات جامعتی را (یعنی شیوه تولید را) به وضوح نشان داد و با پرولتاریا، طبقه ای پا به عرصه وجود نهاد که کشف پیوندهای جامعتی واقعی، کشف روندهای توسعه جامعتی و توسعه همه جانبه نیروهای خلاق توده های زحمتکش با منافعش انطباق بی چون و چرا داشت.

 

۱۰

·      در تئوری عمومی جامعه و تاریخ کنونی، در خارج از حیطه مارکسیسم ـ لنینیسم نیز درک ایدئالیستی تاریخ حکمفرما ست.

 

۱۱

·      درک ایدئالیستی تاریخ امروزه به ابزار مهم ایدئولوژیکی و جهان بینانه بورژوازی امپریالیستی بر ضد سوسیالیسم و جنبش کارگری انقلابی و پیشرفت جامعتی بدل شده است.

 

۱۲

·      درک ایدئالیستی تاریخ در کلیه فرم های نمودین (مظاهر) خود نه به درد توضیح و پیش بینی روندهای جامعتی می خورد و نه به درد تدوین برنامه مستدل علمی و انقلابی مبارزه به خاطر سوسیالیسم.

 

۱۳

·      درک ایدئالیستی تاریخ با معارف علوم و با تجارب و مطالبات مبارزه به خاطر سوسیالیسم نا سازگار است.

 

·      مراجعه کنید به ماتریالیسم دیالک تیکی و ماتریایلسم تاریخی، تفکر تاریخی.

 

 

ماتریالیسم دیالک تیکی و  ماتریالیسم تاریخی 

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8001

 

تفکر تاریخی

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13275

 

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر