ویرایش و تحلیل
از
فریدون ابراهیمی
﴿۞ يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ ۖ
وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ
مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾
[ المائدة: ۶۷]
اى پيامبر، آنچه را از پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم برسان.
اگر چنين نكنى امر رسالت او را ادا نكردهاى.
خدا تو را از مردم حفظ مىكند، كه خدا مردم كافر را هدايت نمىكند.
کریم
در این آیه،
تبلیغ ایده ئولوژی نظام برده داری
را
رسالت الهی خود جا می زند
و
خویشتن
را
رسول الله.
تعریف رسالت توسط کریم
در رساندن فرامین و آیات الهی به مردم خلاصه می شود.
در عوض این کار، خدا هم او را از گزند بلایای طبیعی و جامعتی حفظ می کند.
دیالک تیک داد و ستد
در این آیه، به صورت دیالک تیک تبلیغ آیات الهی و نجات از هر توطئه
بسط و تعمیم داده می شود.
سؤال این است که این الله انتزاعی و آسمانی چیست و کیست که همه کاره قلمداد می شود؟
الله
بت بزرگ در بتکده کعبه بوده است.
کریم پس از تخلیه بتکده کعبه از بت ها،
بتکده را بیت الله قلمداد می کند و بت الله را مادیت زدایی و شیئیت زدایی و مشخصیت زدایی می کند و به معبودی انتزاعی (مجرد) و آسمانی و فکری استحاله می بخشد.
بت الله
بر خلاف الله کریم، چیزی مادی و مشخص و محسوس بوده است.
یعنی
واقعی تر از الله انتزاعی و یا مجرد و نامحسوس بوده است.
شناخت بت الله و ایمان آوردن به اعجاز آن، سهلتر از شناخت الله و ایمان آوردن به اراده و اعمال آن بود.
اما همین استحاله بت مادی و مشخص و محسوس الله به الله فکری و انتزاعی و نامحسوس
دال بر توسعه فکری و معرفتی مردم بوده است.
یعنی
گامی به جلو بوده است.
یعنی
به معنی گذار از شناخت حسی به شناخت عقلی بوده است.
تصور کریم از عقل و عقلا
را
در پرتو این دیالک تیک حسی و عقلی بهتر می توان درک کرد و توضیح داد.
ابوعقل
در قاموس کریم
کسی است که علاوه بر داشتن توان شناخت حسی، قادر به تفکر انتزاعی و عقلی هم باشد.
به همین دلیل کریم
بت پرستان و منکران الله را ابوجهل قلمداد می کند.
الله انتزاعی و مجرد و آسمانی و نامحسوس
اما
فراتر از بت الله است:
الله
یک مفهوم است
و
مثل هر مفهوم دیگری، نتیجه تجرید (انتزاع) فکری اعضای طبقه حاکمه برده دار است.
به همان سان که مفهوم درخت، نتیجه تجرید سرو و صنوبر و بید و نارون و ... است.
این بدان معنی است
که
کریم دیالک تیک مادی و فکری
را
به صورت دیالک تیک اعضای طبقه حاکمه برده دار و الله بسط و تعمیم می دهد
و
ضمنا
وارونه اش می سازد:
یعنی نقش تعیین کننده را در دیالک تیک مادی و فکری (دیالک تیک اعضای طبقه حاکمه برده دار و الله) از آن فکری (الله) جا می زند.
یعنی
وارونه می سازد.
یعنی
به لحاظ جهان بینی
موضع ایدئآلیستی اتخاذ می کند.
ایدئآلیسم
همه چیز را وارونه و پادرهوا می سازد.
به همین دلیل
می توان گفت که
مذهب شعوری وارونه و پا در هوا ست.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر