۱۴۰۳ آبان ۲۵, جمعه

درنگی در فرازهایی از «بابا گوریو» (۱)


درنگی

از 

میم حجری

 راز ثروت های بزرگ که علت آشکاری ندارد، 

جنایتی است که چون پاک و پاکیزه انجام یافته،

 فراموش شده است. 

( ص ۱۱۳)
خواستن این که مردی بزرگ یا ثروتمند باشم ،

 آیا نشانه ی آن نیست 

که تصمیم دارم 

دروغ بگویم ، 

کمر خم کنم ، 

روی زمین بخزم ، 

بلند شوم ، 

چاپلوسی کنم ، 

دو رو باشم ؟ 

آیا به معنی آن نیست که راضیم نوکر کسانی باشم که دروغ گفته اند ، کمر خم کرده اند ، خزیده اند؟

 پیش از آن که شریک جرمشان بشوی باید نوکر آنها باشی . 

ولی ، نه . من می خواهم با نجابت و سلامت نفس کار کنم و ثروت خود را فقط مدیون زحمت خود باشم . این ثروت به کُندی بدست خواهد آمد .
ولی من هر شب بدون اندیشه ی ناگوار

 سرم را روی بالش خواهم گذاشت . 

چه چیزی زیباتر از این است که انسان به زندگی خود نگاه کند و آن را مثل زنبق سفید پاک ببیند؟ 

( ص ۱۱۴)


بالزاک
نویسنده رئالیست فرانسه است.
مارکس به  اثر او تحت عنوان اوژنی دوگرانده  اشاره کرده است.
البته ما اشارات مارکس در این زمینه را نخوانده ایم. 

ولی  فیلم این اثر بالزاک را دیده ایم. 

انتقاد بالزاک از نظام جامعتی سرمایه داری و بورژوازی
انتقادی ارتجاعی است.
چون از موضعی فئودالی است.
بالزاک از طرفداران اشرافیت فئودال و روحانی بوده است.
هر انتقادی از نظام سرمایه داری و بورژوازی

حتما نباید انقلابی باشد.

برای اینکه هر گردی گردو نیست.
از مواضع مختلف می توان ضد امپریالیست و ضد سرمایه داری و ضد مذهبی و غیره بود.

ولی بهتر است که این فرازها از اثر بالزاک تحت عنوان «بابا گوریو» را

 زیر ذره بین تحلیل مارکسیستی بگذاریم.


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر