سرگی لئونیدوویچ روبین اشتاین
برگردان
شین میم شین
۱
جایگاه پدیده ها و روندهای روانی در پیوند عام پدیده ها در جهان مادی
الف
راجع به طرح مسئله
۲۶۵
· ضمنا باید در نظر داشت که دوئالیسم (توازی گرایی (پاراللیسم) پسیکوفیزیولوژیکی) در روان شناسی تجربی جدیدالتأسیس، در مقایسه با فلسفه دکارت، حاوی معنای کاملا دیگری است.
· حاوی معنای به مراتب ارتجاعی تری است.
۲۶۶
· این، به ویژه شامل حال بررسی هایی می شود که به قرار دادن فونکسیون های روانی در پیوند با ساختار سلولی مغز می انجامند.
· (مثلا در اثار مونک و و دیگر نمایندگان به اصطلاح پسیکومورفولوژیسم)
۲۶۷
· اگر فلسفه دکارت را در دورنمای تاریخی اش در نظر بگیریم، کشف گرایشات پیشرفتگرای آن که دوئآلیسم او با این گرایشات در رابطه بوده اند، دشوار نیست.
۲۶۸
· دکارت عدتا می کوشید تا فونکسیون های روانی را به میزانی که در زمان او امکان پذیر بود، در رابطه با مؤثریت قانونمندی های طبیعی ببیند.
۲۶۹
· دوئالیسم دکارت، بیانگر فلسفی این نکته بوده است که پیوند موفقیت آمیز این گرایشات با توجه به سطح توسعه علوم طبیعی در آن زمان، امکان ناپذیر بوده است.
۲۷۰
· دوئالیسم در پسیکولوژی (روان شناسی) و فیزیولوژی در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰، اما معنای کاملا دیگری کسب می کند.
۲۷۱
· دوئالیسم در این سال ها، توجیه نسبی خود را (با توجه به سطح توسعه نایله علوم و با توجه به امکانات نوین شناخت علمی)، از دست می دهد و محتوای اگنوستیسیستی (ندانم گرایی گرایانه) همواره آشکارتری کسب می کند:
۲۷۲
· تأیید تنوع فونکسیون های روانی و کلیه فونکسیون های دیگر ارگانیسم (اندام)، جای خود را به ادعای زیر می دهد:
· به این ادعا که پیوندها و تأثیرات متقابل این فونکسیون ها (کارگردها) اصولا غیرقابل شناخت اند.
۲۷۳
· مهمترین مسئله جهان بینانه تفکر فلسفی علمی غیرقابل حل جا زده می شود.
· به مثابه مسئله ای جا زده می شود که در ورای شناخت علمی قرار دارد.
۲۷۴
چارلز شرینگتون
(۱۸۵۷ ـ ۱۹۵۲)
نویروفیزیولوگ بریتانیایی
· این موضع اگنوستیسیستی بارزتر از همه در آثار چارلز شرینگتون نمودار می گردد.
· (چارلز شرینگتون، «انسان و طبیعتش»، کامبریج، مطبوعات دانشگاهی، ۱۹۴۶)
۲۷۵
· دوئالیسم چارلز شرینگتون در اثار قبلی او نیز مطرح می شود.
· به ویژه در اثر او تحت عنوان «مغز و مکانیسم آن»، کامبریج، مطبوعات دانشگاهی، ۱۹۳۴)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر