آنتونیو گرامشی
(۱۸۹۱ ـ ۱۹۳۷)
(۱۸۹۱ ـ ۱۹۳۷)
مارکس ما
نويسنده: آنتونیو گرامشی
برگردان: پارسا نیک جو
درنگی
از
یدالله سلطانپور
گرامشی
نزد مارکس،
تاریخ به منزله ی قلمرو ایده ها، اذهان و فعالیت آگاهانه ی افراد، خواه منفرد خواه با همیاری، به قوت خود باقی می ماند.
اما ایده ها و اذهان،
محتوا و خصیصه ی خود سرانه و دل به خواهانه ی خود را از دست می دهند،
و دیگر به عنوان انتزاع های موهوم مذهبی یا جامعه شناختی به شمار نمی روند.
معنی تحت اللفظی:
افکار و اذهان
نزد مارکس
دیگر به عنوان انتزاعات موهوم مذهبی و یا جامعه شناسی محسوب نمی شوند.
گرامشی محروم از سواد فلسفی بخور و نمیری است.
احتمالا
معنی انتزاع را هم نمی داند.
به زعم گرامشی
فلاسفه
قبل از مارکس
افکار و اذهان
را
به عنوان انتزاعات موهوم مذهبی و یا جامعه شناسی محسوب می داشتند.
مترجم هم برای فضلفروشی، جامعه شناسی را به جامعه شناختی تحریف کرده است و نور علی نور شده است.
ایکاش
گرامشی مثال مشخصی می زد تا بتوان بطلان دعاوی او را اثبات کرد.
من ـ زور گرامشی و یا مترجم بدبخت و بیسواد
از اذهان چیست؟
اذهان
را
هیچ خری حتی
به عنوان انتزاعات موهوم مذهبی و یا جامعه شناسی جا نمی زند.
سؤال برای ما این است که چرا این لاطائلات گرامشی را فلاسفه مارکسیست اروپا و ایتالیا نقد نکرده اند؟
رهبر و مؤسس حزب کمونیست ایتالیا بودن و به دست فاشیسم زنده به گور شدن گرامشی
که
نباید دلیلی بر پرهیز مارکسیست ها از حقیقت پرستی باشد.
۲
گرامشی
نزد مارکس
در واقع، اساس و محتوای آن ها را می توان در موقعیت اقتصادی، فعالیت عملی و در نظام و روابط تولید و مبادله باز یافت.
معنی تحت اللفظی:
اساس و محتوای ایده ها و اذهان به نظر مارکس
در موقعیت اقتصادی، فعالیت عملی و نظام و روابط تولید و مبادله است.
عجب لاطائلاتی به مارکس بینوا نسبت داده می شوند.
گرامشی قبلا ادعا کرده که مارکس ایده ها و اذهان را از محتوا تخلیه کرده است:
نزد مارکس
اما
ایده ها و اذهان،
محتوا و خصیصه ی خود سرانه و دل به خواهانه ی خود را از دست می دهند،
احتمالا
من ـ زور گرامشی این است
که
مارکس
پس از نخلیه ایده ها و اذهان،
آنها را با اساس و محتوای جدیدی پر کرده است:
با موقعیت اقتصادی، فعالیت عملی و در نظام و روابط تولید و مبادله
بیسوادی مطلق فلسفی
به همین می گویند:
ایده ها و اذهان
در قاموس گرامشی و مترجم عیرانی ـ عنقلابی
فرم و قالب و قابلمه اند که محتوای شان « موقعیت اقتصادی، فعالیت عملی و در نظام و روابط تولید و مبادله» است.
گرامشی
تعریف دیالک تیک فرم و محتوا و طرز کاربست آن را در روند تفکر و تحلیل
حتی بلد نیست.
گرامشی
ضمنا
از مفاهیم ماتریالیسم تاریخی
مثلا
روابط و یا مناسبات تولیدی
خبر ندارد.
به همین دلیل
مفاهیم اقتصادی از قیل مبادله و غیره را قاطی مفاهیم ماتریالیسم تاریخی می کند و موجب اغتشاش فکری خواننده لاطائلات خود می شود.
اگر مارکس این مزخرفات گرامشی را خوانده بود،
از فقر فلسفی او خبر داده بود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر