دیالک تیک
رابطه ای عینی است.
من ـ زور ازدیالک تیک طبقات اجتماعی در جامعه کمونیستی چیست؟
دیالک تیک پرولتاریا و بورژوازی
با انقلاب سوسیالیستی حل می شود.
هم پرورلتاریا نفی می شود و هم بورژوازی.
ایرج میرزا
کثیف ترین و فاسدترین و ارتجاعی ترین و ز ن ستیزترین شاعر فئودالی ـ قاجاری است
مصراع تاریخ گفته است ...
غلط رونوسی شده است.
قافیه اش می لنگد.
شهریار شیره ای
غیر از شعور کم و کسری ندارد.
شهریار
شاعر خرد ه بورژوائی ـ فئودالی - بازاری ـ روحانی مرتجع است.
فروغ
را باید از نو شناخت.
فروغ حتی از سنین نوجوانی
نابغه ای بی نظیر بوده است.
فقط سواد فقهی فروغ
صدها بار بیشتر از سواد مجتهدین جامع الشرایط بوده است.
فروغ تنها شاعر واقعا خوداندیش کشور بوده است.
گلستان در جوانی احتمالا از هواداران حزب توده بوده است.
در ان زمان توده ای بودن مد بوده است.
اگر بضاعت فکری داشته باشد
مدیون حزب توده بوده است.
این خرافه را که فروغ تحت تأثیر گلستان
فروغ شده است
احتمالا هوداران سطحی اندیش حزب توده رواج داده اند.
هنر انها همین بوده است.
گلستان حتی از درک انقلاب ضد فئودالی سفید عاجز بوده است و مثل ساعدی و شاملو و بیسوادان دیگر
فقط ظواهر امور را دیده است و در فیلمی با هنرپیشگی صیاد مورد تمسخر قرار داده است.
گلستان در مصاحبه ای با دویچه وله
روشنفکران کشور را و ضمنا خود را از هواداران نازیسم قلمداد کرده است تا آلمانی ها خوش شان بیاید.
فروغ حتی در جوانی
در مصاحبه ای
به ستایش از حکیم ابوالقاسم لاهوتی
شاعر پرولتاریا
می پردازد.
فروغ را می توان از پیشاهنگان روشنگری انقلابی و فمینیستی ـ انقلابی حتی قبل از جنبش اعتراضی ۶۸ در اروپا
محسوب داشت.
ما بخش اعظم اشعار فروغ را تحلیل مارکسیستی کرده ایم.
نمونه ای:
جهان و جهان بینی فروغ
۱
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2537
۲
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2538
۳
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2539
۴
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2540
۵
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2541
۶
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2542
۷
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2543
۸
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2544
۹
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2545
پایان
طی مراسمی در شیراز بلوار «#آزادی» به «قدس» تغییر نام یافت.
جوادی یگانه: تغییر نام از آزادی به قدس،نماد و خلاصه تاریخ پس از انقلاب است:
کسب و کار اجامر جنقوری اسلامی
از دیرباز
بازی با فرم ها، فرمالیته ها و فرمالیسم ها ست.
تظاهر و تقیه و تزویر و ریا و ظاهر پرستی
اصل اساسی آیین تشیع اصلا حشری است.
باطن و ذات شان تهوع اور است و ظاهرشان تر و تمیز و خوشبو
در جنگ جهانی دوم
امپریالیسم امریکا
متحد اتحاد شوروی بود.
یعنی موضع سیاسی عملا و عینا ضد فاشیستی داشت.
اما
علیرغم آن
پرستاران سیاه پوست
مجاز به پرستاری از سربازان زحمی امریکایی نبودند.
تو خود حدیث مجلل بخوان از این ذلت
مگر در جنقوری
روان پزشک کودکان وجود ندارد؟
مگر در کودکستان
مربی وجود ندارد که روانشاسی کودکان خوانده باشد.
ما صدها قصه برای کودکان در همین جا منتشر کرده ایم
هر شب یکی از این صدها قصه را برایش بخوان
تا هم خودت رشد کنی و هم بچه ات.
اگر خواستی لیستش را برایت می فرستیم
شاهکارند
و
روی خود ما تأثیر چشمگیری گذاشته اند.
نمونه ای:
پتزه تینو
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9089
فقط نگفته اند که حجاب صیانت است.
صیانت به چه معنی است.
حراست از عفت و عورت زنان؟
زنان محجب که پاک دامن تر از زنان بی حجاب نیستد.
ضمنا
گفته اند که حجاب سنگرشان است.
من ـ زورشان چه بوده است؟
به عوض دادن شعارهای توخالی تکراری
یک لحظه بیندیشید و به این سؤآل جواب بیابید
و
اگر نیافتید
یک پورس چلو کباب بفرستید تا ما توضیح دهیم
خدا
نانوا نیست تا برای شما نان بدهد.
در افغانستان ۱۷ میلیون نفر گرسنه اند و نان سازمان ملل می خورند.
خدا عکس آسمانی طبقات حاکمه است.
خدا
عکس است و عکس همه جا و همیشه هیچکاره است.
کیفیت خدا
بسته به ماهیت طبقات حاکمه است
در حیرتم از مرام این مردم پست
این طایفه زنده کش مرده پرست
تا هست به هستی بکشندش به جفا
تا مرد به عزت ببرندش سر دست!
این شعر
عمیقا
ضد عقلی، ضد علمی، ضد تجربی، ضد خلقی و ارتجاعی و عوامفریبانه و خر پرورانه است.
چرا و به چه دلیل؟
اولا
حیرت کسب و کار خران است و نه خردگرایان.
دلیل حیرت هم خریت است.
چون عاجز از تمیز «هر» از «بر» اند،
کلافه می شوند و گیج می شوند و حیرت میکنند.
ثاینا
طبقه بندی مردم به عالی و پست
از خرافات خطرناک فئودالیستی، نیچه ئیستی، فاشیستی و فوندامنتالیستی است.
انسان ها اصولا و اساسا برابرند.
عمله پست تر از علما نیستند
حمال پست تر از رمال نیست.
ثالثا مردم
جانی و جلاد نیستند.
مولد و خلاق اند.
خدای حقیقی
همین توده است و بس.
رسول اصلی خدا هم حزب توده است و بس.
مسئله این است
که
در جوامع طبقاتی
جنگ طبقاتی شعله ور است
و
این طبقات حاکمه اند که توده را سرکوب می کنند و له خون می کشند و نه توده.
رابعا
مرده پرستی علل متفاوت و متضادی دارد که باید بررسی مارکسیستی شود.
ما
از نسل
کبوتران سپیدی هستیم
که در آسمان آزادی، همراه کرکس هایی با نقاب صلح و
دموکراسی ، هم آوا شدیم.
حریفه
کرکس و کفتار هیچ کم و کسری ازقناری و کبوتر ندارد
کرکس و کفتار
چه بسا
برای طبیعت و جامعه
صدها بار ضروری تر و صرفنظرناپذیر تر از قناری و کبوتر اند.
طبقه بندی جانوران و نباتات به خیر و شر و زیبا وزشت
از کردوکارهای فاشیستی اشراف کثافت فئودال و برده دار و روحانی است.
رسانه های امپریالیستی شعار میدادند:
ما ازاعتراضات مسالمت آمیز مردم ایران حمایت میکنیم
سیامک
این شعار امپریالیست ها
به چه نیت و ضمنا به چه معنی است؟
من ـ زور از صداقت و مبارزه چیست؟
پیش شرط داشتن شرم چیست؟
شما خودتان صادق و مبارزید؟
به چه دلیل؟
ویرایش:
بانگ دریا تا برآمد از گلو
ریختند از هر کناری سوی او
چشمه سار و جویبار و شط و رود
هر کجا هر جان جوشانی که بود
نیز من یک تن ز رهپویان شدم
جستجوی جمع را جریان (جویان) شدم
از تبار کوهسارم ابر زاد
سربلند و پاکدل، آزاد و شاد
قطره ای بودم ز باران آمدم
تا به جشن جویباران آمدم
پس (بس) دویدم از میان تَل و تنگ
بارها پا و سرم آمد به سنگ
صخره های سخت، بالم کوفتند
بادهای سهم یالم روفتند
.
سیاوش کسرایی
ابوعلی سینا (980 ـ 1037)
متولد در بخارا و رحلت در همدان
پزشک، فیزیکدان، فیلسوف، حقوقدان، ریاضی دان، ستاره شناس و کیمیاگر
کتاب اصلی او
قانون الطب
• اصول عام (تئوری پزشکی)
• فهرست الفبائی داروها (داروها و شیوه تأثیربخشی آنها)
• امراض عضوی (پاتولوژی و تراپی)
• امراض عمومی (جراحی و امراض عمومی)
• تولید داروهای شفابخش
تفاسیر خلاق ابن سینا از فلسفه ارسطو بحث فلسفی جدیدی را در این زمینه به راه انداخته بود.
مسائل فلسفی مورد بحث ابن سینا
• متافیزیک
• لوژیک (منطق)
• اتیک (اخلاق)
ابوعلی سینا دانشمندی که کلیت مذاهب را زیر سوال برد
------------------------------------------------------------
از ابو علی سینا کتاب فلسفی به نام شفا به جای مانده است که وی در این کتاب با دلیل و برهان های عقلی باورهای مذهبیون را باطل اعلام
می کند.
ابو علی سینا در کتاب شفا منکر وجود هرنوع معجزه میشود.
ابوعلی سینا در این کتاب منکر زنده کردن مردگان توسط عیسی و تبدل عصای موسی به مار و دونیم کردن ماه توسط پیامبر اسلام می شود. وی همچنین نظریاتی در رد وحی و وجود دوزخ و بهشت می دهد.
-----------------------------------------------------------------------
ابو علی سینا در زمان خود از سوی روحانیون به الحاد و کفر متهم شد.
و به دستور خلیفه المنجدبالله در سال 555 هجری کتابهایش سوزانده شد.
سهروردی متفکر مسلمان تالیف شفا ابن سینا را غفلت او از پیامبر اسلام می داند.
ابن رشد متفکر مسلمان اندلس می گوید چگونه است که ابن سینا قوانین زیست شناسی برای انسان و موش را یکسان می داند حال آنکه انسان اشرف مخلوقات است. به خدا قسم که علم او فریبنده و سبب گمراهی خلق است.
امام فریدالدین ابن غیلان حکیم قرن شش در یک رساله در محکومیت ابوعلی سینا می گوید : چگونه کسی می تواند آنچه انبیای الهی گفته اند را منکر شود نه معجزه را قبول کند و نه اعتقاد به قیامت را. به خدا سوگند که او در قیامت از سرافکندگان است.
امام محمد غزالی می گوید : چگونه است که شخصی چون ابن سینا گفته ی قرآن که آسمان و زمین در شش روز آفریده شده را انکار میکند و می گوید همه چیز از ازل بوده است ؟
حسن الاربلی محدث وحکیم مسلمان قرن هفتم در بستر مرگ می گوید : شهادت می دهم که خدا بزرگتر است و ابن سینا کذاب است.
------------------------------------------------------------------------
کتاب شفای ابن سینا در اروپا سالیان سال تدریس شد و باعث رنسانس و روشنگری گردید اما افسوس که مردم سرزمین ابن سینا به گفته های او پشت کردند و تا به امروز درگیر خرافات مذهبی اند
•
این عکس
از شرایط زندگی مردم تبریز در سال ۱۳۵۲ نیست.
این عکس از چند تن از نخبگان حکومتی در این شهر است.
مقایسه
متد شناخت بدی نیست.
مقایسه
بهتر از هیچ است.
ولی قاعده و قانون دارد.
مثلا شهر تبریز را می توان با مثلا مسکو ویا نیویورک مقایسه کرد
ولی نمی توان با کشوری اروپایی مقایسه کرد
طرفداران مصدق خیلی خیلی بزرگ
باید هرازگاهی چیز به درد بخوری بخوانند و رشد کنند.
مقایسه ای دیگر:
سطح شعور مردم تبریز در ان زمان صدهزار بار بالاتر از اکنون بوده است.
از تعریف تا تحریف
اگر تعریف سیب این است
تعریف امید چیست؟
علایق و سلایق خلایق
دررابطه با سیب و امید
ربطی به تعریف سیب و امید ندارد.
موضوع بحث نه علایق وسلایق خلایق
بلکه چیستایی سیب و امید است.
ابراهیم گلستان
مردی که لایق عشق فروغ بود
درگذشت
مرگ بعضی از آدمها درهر سنی که باشند
برای جامعه دردناکست
رابی
چگونه به این نظررسیده اید که حریف لایق عشق فروغ بوده و یا نبوده؟
ضمنا وجود و عدم گلستان چه سود و ضرری به جامعه داشته است؟
ما مدتی است که ترجمه ای ار او از برنارد شاو را تحلیل میکنیم.
تحفه نطنز نیست.
درنگی در دون ژوان در جهنم
برنارد شاو
۱
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12938
۲
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12941
۳
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12946
۴
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12952
۵
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12958
۶
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12961
۷
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12968
۸
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12973
۹
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12979
۱۰
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12982
حریف
خرپولی بوده و در قصری چندین میلیون دلاری در حوالی انگلستان زندگی کرده است.
شخصی طماع ، بهلول را گفت؛ بهشت جای فرزانگان و عاقلان باشد، نه دیوانگانی چون تو
بهلول گفت
من دیوانگی خود را قدر می دانم که مانعی باشد برای ورود به بهشتی که فرزانه ای چون تو در آن
اولا
طمع چه ربطی به نظر دارد؟
ثانیا
ضد خردمند
خر است و نه دیوانه.
ای بسا دیوانه ها که عاقل اند.
بهشت
طویله نیست.
بهشت ولی می تواند تیمارستان و بیمارستان باشد.
رابعا
شخص مربوطه به قول خودت
طماع بوده و نه فرزانه تا به بهشت برود و بهلول به خاطرش قید بهشت بزند.
خامسا
بهلول دیوانه نبوده است.
بهلول متظاهر به دیوانگی بوده است.
همانطور که
متمارض
مریض نیست
و
متظاهر به جنون
هم
مجنون نیست.
روایتی دیگر
.
دارم روایتی کهن از خسته خاطری
شوریده شاعری
کاندر جدالها که گاه در افتد میان خلق
تا شعله های فتنه نخیزد
تا خون بی حساب نریزد
تجویز می کنند به امید عافیت
ذبح کبوتری
اینک
من آن کبوترم
ای تیغ تشنگان
خونم حلالتان که بریزد و بس شود
کشتار بی امان
.
سیاوش کسرایی
معنی تحت اللفظی:
در ایام قدیم
وقتی خلایق اختلاف نظر پیدا می کردند،
پیران قبیله بریدن سر کبوتری را به عنوان راه حل اختلافات تجویز می کردند تا خون اعضای قبیله بیهوده نریزد.
اکنون میان اعضای انجمن اختلاف نظر هست.
من خود را به عنوان کبوتر داوطلب ذبح پیشنهاد میکنم.
هی سیاوش
اختلافات و اختلافات نظری
معلول اند
و برای غلبه بر هر معلولی باید به کشف علت مربوطه خطر کرد.
ریختن خون سیاوش ها شبیه ریختن خون کبوترها
بی ثمر و بی اثر و بی فایده و بی هوده است.
درد این است که اعضای انجمن
اصلا نظر ندارند.
یعنی خر اند و نه خردمند.
خر
اهل هماندیشی و فراگیری فوت و فن خوداندیشی نیست.
به همین دلیل
خر
اصلا وابدا
صاحب نظر نیست.
ما که ۹۰ درصد عمرمان در خریت گذشته، می دانیم.
فرق ما با تو همین است.
تو همیشه خردمند بوده ای.
درد کلیدی است که باب ورود به اجتماع را میگشاید.
همۀ سوژههای جمعی بزرگ از رهگذر درد شکل میگیرند
ـدستکم،
آنها که علیه غصب زمان حیات به دست قدرت برساخته مبارزه میکنند؛
آنها که زمان را در قامت قدرت برسازنده بازیافتهاند،
در هیئت امتناع از کارِ استثمارشده و سرپیچی از مراتب و فرامینی که بر استثمار مزبور ابتنا دارند.
درد بنیان دموکراتیک جامعۀ سیاسی است،
در حالی که ترس بنیان دیکتاتورمآبانه و اقتدارگرایانۀ آن است.
آنتونیو نگری
عجب لاطائلاتی.
جهان بینی انتونیو نگری
پسیکولوژیستی است که یکی از مکاتب فلسفی ارتجاعی امپریالیستی است.
انتونیو نگری
جامعه و جهان را با توسل به دو مفهوم پسیکولوژیکی درد و ترس
هم
از در عقب «درک» می کند
و
هم
از در عقب
«توضبح» میدهد
و
خر پرروی می کند.
یکی باید به انتونیو نگری و شرکاء بگوید
که پدیده های پسیکولوژیکی
مثلا ترس و درد
ثانوی اند و کسی نباید بر اساس ثانویات هارت و پورت کند.
درد و ترس
معلول علل مادی و جامعتی اند و نه کلید حل مسائل جامعتی.
مثال:
دل درد
کلید نیست.
قفل است و برای گشوددن قفل دل درد به کلیدی، مثلا به داروی نباتی و سنتی و یا علمی نیاز است.
قبلا نزد دعانویس می رفتند تا دعایی برای دل درد بنویسد.
ایااقطاب دیالک تیکی در هر جوامع خواهد بود یا مختص جوامع طبقاتیست؟
حریف
ساختار همه چیزهای هستی
از ذرات تا کاینات
دیالک تیکی است.
این جمله که ما صدهزار بار برای اجنه تکرار کرده ایم
به چه معنی است.
صحبت از کل هستی است.
کل هستی = طبیعت + جامعه + تفکر
مثال:
هر ذره و یا هر اتم
ساختار دیالک تیکی دارد.
مثلا هر اتم از پروتون (+) و الکترون (-) تشکیل یافته است.
اگر الکترونی از اتمی گرفته شود
اتم مربوطه جنون می گیرد و با سرعت نور به راه می افتد تا الکترون از دست داده را به دست اورد و آرام گیرد.
تشکیل و توسعه هستی در گرو این از دست دادن ها و به دست اوردن ها ست.
دیالک تیک داد و بیداد
از کل هستی به جامعه
آمده است.
صد صلوات بلند بر برادر عرطشی ما عردشیر.
هی مشد عردشیر.
بحث بر سر ما ست و یا بر سر شعر؟
هدف عردشیرها
همعندیشی است و یا پرونده سازی؟
محل زندگی ما سگان سر سپرده توده
به چه درد عردشیر و خردشیر می خورد؟
عجب مقلی خدا داده است.
بدون مصرف
تولید نه امکان پذیر می گردد و نه معنایی دارد.
دیالک تیک تولید و مصرف
همه جا و همیشه در بین بوده است و است و خواهد بود.
ضمنا
حمال
چه حمال اشیاء
چه حمال افراد
و
چه حمال افکار
کمتر از مولد (و نه تولیدگر) اشیاء و افراد و افکار نیست.
مثلا خود ما
حمال افکاریم که کار هر خر و اشتر و استر نیست
و
فخر بزرگی است.
علاوه بر این
بدون حمل و نقل (حمال) نه تولید میسر می شود و نه مصرف ونه جامعه دوام می آورد..
به عوض انتشار نامه از مارکس
الفبای اقتصاد سیاسی مارکسیستی را بیاموزید
ترک آرزو کردم رنج هستی اسان شد.
حریف حواس پرت پرت و پلا باف
فرض کنیم که از گرسنگی رنج می بری.
اگر آروزی نان نکنی، شکمت
سیر می شود
و
دیگر از گرسنگی رنج نمی بری؟
قبل از حرف زدن
یک لحظه
بیندیشید تا جفنگ نگویید و خر پروری نکنید.
تفکر بخور و نمیر
هم ثواب دارد و هم کباب
عجب عقلی خدا داده است:
معنای مشروطیت چیست
مش مصدق محروم از مغز و سواد و فکر و فرهنگ؟
مشروطیت چه ربطی به اراده ملت دارد؟
هدف از جنبش مشروطه
تبدیل فرم حکومت در طویله نیمه فئودالی ـ نیمه مستعمره بوده است:
تبدیل حکومت مطلقه به مشروطه.
به تقلید از انگلستان.
یعنی مثلا خود جسور دروغگو نیست؟ مگر می شود در طوایل طبقاتی دروغ نگفت؟
میتوان ساعات طولانی
با نگاهی چون نگاه مردگان، ثابت
خیره شد در دود یک سیگار
خیره شد در شکل یک فنجان
در گلی بیرنگ، بر قالی
در خطی موهوم، بر دیوار
فروغ
عروسک کوکی
این شعر انتقادی فروغ
یکی از مهمترین اشعار روشنگرانه فروغ است
و
باید تحلیل مارکسیستی شود.
محتوای اجتماعی ـ انتقادی ـ انقلابی این شعر
فمینیستی ـ انقلابی است.
فروغ در این شعر
طرز زندگی زنان پس از انقاب بورژوایی سفید را
زندگی با استیل امپریالیستی ـ امریکایی را،
یعنی زندگی بورزوایی ـ واپسین را به چالش می کشد.
زنان این طبقه اجتماعی مرتجع
مثل عروسک های کوکی اند که در تلی از تور و ماهوت به سر می برند و به هیچ درد بی درمانی نمیخورند .
این زنان
امروز خیلی بیشتر فعالند
جامعه و تاریخ معاصر را با توسل به سه مفهوم درک می کنند و توضیح می دهند و هر سه مفهوم با کاف شروع می شنود:
در سال ۴۴ مردم اعتراض کردند
شاه پرسید:
دلیل نارضایتی مردم چیست؟
گفتند:
قیمت ها بالا ست.
شاه فرمان داد و قیمت ها تنزل یافتند.
بعد مردم دوباره اعتراض کردند.
شاه پرسید:
دلیل این نارضایتی چیست؟
گفتند:
مردم ک. می خواهند
شاه فرمان داد و کشورج. خانه شد.
سال ۵۷ مردم اعتراض کردند
شاه پرسید:
دلیل نارضایتی مردم چیست؟
گفتند:
ک. می خارد.
شاه گفت:
پس ما باید برویم و اخوندها خارش ک. شان را بخوابانند.
این همین طرز «تفکر» فوندامنتالیستی ـ اسلامی خرکی آخوندها ست.
همه چیز لومپنانه درک می شود و توضیح داده می شود
کفن پوشی ارزشی ها
جمعه ی گذشته،جمعی از خانم های ارزشی ،در قم ،کفن پوشیدند وعلیه کم حجابی به خیابان ها آمدند ...
کفن پوشیدن یعنی آماده ی شهادتیم..
*پس چرا ماسک زدید تا شناسایی نشوید؟؟؟
**،چه کسی با شما سر دعوا داره که شما برای شهادت کفن پوشیدید؟؟
***،مگر میشود علیه دیگر بانوان وارد مبارزه ای بشید فقط به این دلیل که چرا پوششان مثل شما نیست؟
در پایان،،بد چشمی برخی آقایان ارتباطی با حجاب نداره،وگر نه چرا به ملاها با عبا و لباده وعمامه ،نگاه جنسیتی وجود داره؟؟
ترا بخدا جمع کنید این عوام فریبی را..
پری بانو
هر کرد و کار اهل تشیع اصلا حشری
فرمالیستی است.
یعنی مبتنی بر تظاهر و تئآتر و تقیه و تزویر و ریا ست.
یه همین دلیل
اهل تشیع اصلا حشری
موضع و سمتگیری عقیدتی و سیاسی روشن ندارند.
شناخت این جماعت
و
برقراری رابطه دوستی و یا دشمنی با اینها محال است.
دلیل ماسک زدن شان
اولا
این است
که
فوندامنتالیسم شیعی
فوندامنتالیسم ماسکدار است.
ثانیا
خیزش و مخالفت اخیر زنان (مهسا) برخلاف خیزش های مسالمت آمیز (ستوده و شرکا) سابق
خیزشی سلحشور (میلیتانت) بوده است.
سیلی در مقابل سیلی و مشت در مقابل مشت بوده است.
بخشی از عمال طبقه حاکمه حتی جان بر سر جاه و نان نهاده اند.
به همین دلیل حزب اللهی ها که نان شان در روغن است دچار هراس شده اند.
ثالثا
ماسک مانع شناسایی شان می شود
در نتیجه نه افشا، ایزوله و تنبیه می شوند
و
نه
در فونکسیون مهم شان یعنی شناسایی دگراندیشان و لو دادن شان به باندهای ترورطبقه حاکمه خللی وارد می شود.
کشتی ما را.
خیال می کنی که هایدگر آدم بوده است
و
ازش حدیث می آوری.
هایدگر
از سر تا پا
فاشیست و هیتلرپرست بوده است.
حتی
ظاهرش
سبیل و کت و شلورا و چکمه و مخلفاتش
شبیه لاشخور بوده است.
جهان بینی خود تو چیست که دیروز از مارکس نامه منتشر می کنی و امروز از هایدکر آیه؟
فوندامنتالیسم اسلامی
چه شیعی و چه سنی
همشیره فاشیسم است
و
مثل فارشیسم بر سر تا پای جامعه بشری
آفتابه بر می دارد.
منهای هارت و پورت توخالی
چه الترناتیوی برای فوندامنتالیسم اسلامی دارید؟
آره.
الشعراء کذاب.
کریم.
تو زنان تان را اصلا نمی شناسی.
ما با بیش از ۲۰ هزار نفر از زنان تان بحث کرده ایم ومنتشر کرده ایم و خسته شده ایم و دیگر بحث نمی کنیم.
جهان بینی زنان جهان و جنقوری
فرقی با جهان بینی سران جهان و جنقوری ندارد.
مراجعه کنید به
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12971
ما این شعر اخوان جوان را هزار سال قبل تحلیل و منتشر کرده ایم.
حقیقت تاریخ؟
من ـ زور از حقیقت و تاریخ چیست؟
من - زور از قطر زنجیر چیست؟
اصلا من ـ زور از قطر چیست؟
تو سعدی هستی؟
شاید از در عقب.
تو حتی نمی توانی
بیتی از اشعار سعدی را درک کنی و توضیح دهی.
ما ۲۳ سال است که روی آثار سعدی زور می زنیم و هنوز اندر خم یک کوچه ایم.
سعدی
مارکس قرون وسطی است.
صد سال دیگر هم نظیری برای سعدی
نخواهد آمد.
کسی که این هارت و پورت را ساخته
بیسواد بوده است.
چون نمی دانسته که ضد وفا
خیانت نیست؟
وفا اصلا به چه معنی است و به چه دلیل وفا تحفه نطنز است؟
ضد خیانت چیست؟
اصلا من ـ زور از خیانت چیست؟
منظور برشت از یاد گرفتن چیست؟
منظور برشت
بیشک
مطالعه خرکی هر کتابی نیست.
خوب.
نظر خودتان چیست؟
جواب خودتان به این سؤال تان چیست؟
بفرمایید تا هماندیشی کنیم.
ما می توانیم به این سؤال تان جواب دهیم.
ما فکر نمی کنیم که شما جواب ما را بخوانید.
روزگار غریبی است ای دلیر.
اگر کامنتی طولانی تر از دو یا سه کلمه باشد
کسی نگاهش حتی نمی کند.
خیلی ها حتی فحش می دهند:
«مرده شوی تان بشوید»
می فرمایند.
خلایق هر چه پیرتر می شوند
نه خردمندتر
بلکه خرتر می شوند.
دموکراسی این نیست که مرد نظرش را در مورد سیاست بگويد و کسی معترضش نشود. دموکراسی این است که زن نظرش را درباره عشق بگوید و کسی او را نکُشد.
- سعاد الصباح
عجب لاطائلاتی.
به کجای این طویله
می توان آویخت، پالان را؟
این خرافه حریفه شریفه
هم نوعی عوامفریبی است
(تجریف مفهوم دموکراسی است)
و
هم
نوعی زن ستیزی
(تنزل دادن زنان به آلت لهو لعب) است.
معنی تحت اللفظی:
نه بی تو توان نشستن دارم
و
نه توان دیدن رویی جز روی تو دارم.
خوب
اکنون چه باید کرد؟
مش سعدی.
حریف دیگری به اسم سعدی گفته است:
صورت (روی) زیبای ظاهر هیچ نیست.
ای برادر
سبرت زیبا بیار.
فرم دیگری از زن ستیزی
توسط مخالفان جنقوری زن ستیز.
اولا
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست.
ثانیا
در آن زمان
استه تیک زنان امریکا و اروپا هم چنگ زیادی به دل نمی زد.
ثالثا
عکس های تو دل برو هم از زنان قاجار هست
شروع شد.
بحث می کنید و یا چاقو می کشید
و
شکم گرسنه هماندیش
می درید؟
این شاخص ترین عکس از محمدرضا شاه است.
ادا و اطوار و ژست آلن دلون را دارد.
اسلام و مسیحیت
ادیان نظام برده داری اند.
رسالت حضرت عیسی و محمد
تبلیغ و ترویج نظام برده داری بوده است.
الله
معبودو برده دار است و بشریت عبد ویا بنده
یهودیت
در تحلیل نهایی
دین ضد نظام برده داری است.
خلق یهود برده بوده اند.
رسالت حضرت موسی رهایش قوم اسرائیل از بند بندگی بوده است.
واقعا؟
منظور از ۳۰ میلیون کیلو مواد غذایی مشخصا چیست؟
ما
ده هزار صفحه تحلیل از اشعار سیاوش
منتشر کرده ایم.
اگر خواستید خبر کند.
ما
اهل حرف مفت نیستیم.
شما نمی دانید که خرد چیست و خردگرا کیست.
نه.
واقعا چنین است.
شکسته نفسی از فضایل اخلاق اشراف فئودال است.
ما از سگان سرسپرده توده ایم
از کودتای ۲۸ مرداد
هنوز تحلیلی مارکسیستی منتشر نشده است.
کودتا فقط در ایران صورت نگرفته است.
در اندونزی
یک میلیون کمونیست
شقه شقه شده اند و در خاوران ها چال شده اند.
محتوای کودتاها پس از شکست فاشیسم در اروپا
هم ان نیست که خلایق بیسواد تصور می کنند.
محتوای اصلی مشترک کودتاها و جنبش ها و انقلاب ها
دست به دست شدن مناطق نفوذ سرکرده های سابق بوده است.
جای سرکرده اصلی جهان را
پس از ج. ج. دوم
دو سرکرده جدید گرفته است:
امپریالیسم امریکا
و
اتحاد جماهیر شوروی.
کودتاها عملا
ضد انگلیسی بوده اند.
جهان به مناطق تحت نقوذ این دو سرکرده جدید تبدیل شده است.
مصدق در سمتگیری نسبت به امپریالیسم امریکا
مطلوب تر از محمدرضا شاه بوده است
دلیل طرد مصدق و حمایت از شاه
چیز دیگری است.
آماج امپریالیسم امریکا
فقط خلع ید از بریتانیای کبیر نبود
بلکه علاوه بر ان سرکوب حزب توده بود.
مصدق نمی توانست به چنین سرکوب خونینی دست بزند.
اسلام
قاعدتا و اساسا و اصولا
بهتر از همه ادیان دیگر است
درست به همان سان و به همان دلیل
که تراکتور صدها هزار بار بهتر از خیش و گاو و گاوآهن است.
اوپوزیسیون مرتجع جنقوری اسلامی
فقر فکری و فرهنگی و نظری و برنامه ای خود را با حمله به اسلام ماستمالی میکند:
چون توان ارائه آلترناتیو انقلابی برای طبقه حاکمه جنقوری اسلامی ندارد،
با خرده گیری بند تنبانی به اسلام عرض اندام میکند و آبرو می برد.
اسلام
ایده ئولوژی است
و
ایده ئولوژی
چیزی طبقاتی است.
اسلام توده های زحمتکش
کمترین قرابتی به اسلام اشراف فئودال و روحانی و سرمایه داران ندارد.
محتوای اصلی اسلام ستیزی حضرات
توده ستیزی است
که
وجه مشترک مرکزی فاشیست ها و آنارشیست ها و عنقلابیون رنگارنگ دیگر است
اولا
خواهر طلبه
چگونه از آمار ختنه سیاهان امریکا با خبر شده است؟
مگر خواهران طلبه
پزشک جراح آلات تناسلی اند؟
ثانیا
ختنه که معیار مسلمانی نیست.
خیلی ها به دلایل استه تیکی و پزشکی و غیره
ختنه می کنند.
مثلا
کسانی که در صنعت سکس
«خدمت» می کنند و مهمترین ارگان عندام شان آلت تناسلی شان است
عمدتا ختنه می کنند تا نشان خواهران و برادران عیاش دهند.
ثالثا
مسلمان شدن در دهه سوم قرن ۲۱
نه
نشانه توسعه و تکامل فکری و فرهنگی
بلکه نشانه سقوط فکری و فرهنگی است.
هنر اکنون مارکسیست شدن است و نه مسلمان شدن.
هر خری می تواند لا اله الا الله بگوید و ختنه کند و مسلمان شود
۲۱ اوت روز شاعر است.
شاعر جهانهای تازهای را در کلمات کشف میکند،
ما را با احساسات خود همراه میکند و درهای این جان و جهان تازه را به رویمان میگشاید.
پوران
شاعر بهتر و برتر از شاطر نیست.
قضیه بر عکس است.
وجود صد شاطر
ضروری تر از وجود صدهزار شاعر است
شعر چیست؟
شعر
یکی از فرم های هنر است
و
هنر
ساده ترین، سست ترین و بدترین و بند تنبانی ترین فرم شناخت و شعور بشری است.
کسب و کار ۹۹ در صد شعرا
تحریف بی شرمانه واقعیت عینی است.
یعنی
عوامفریبی است.
۹۹ درصد شعرا
خر و خردستیزند.
اصلا شعور به درد بخور ندارند.
در میان یک میلیون شاعر الدنگ و عیاش و علاف و عوامفریب و مداح و نان به نرخ روزخور
شاید به تعداد انگشتان دست
شاعر واقع بین خردگرا از قبیل فروغ فرخ ازد و سیاوش و زهری و لاهوتی باشد.
نه.
مصادره ای در بین نیست.
حقیقت همین است.
خدا چیست؟
حضرت محمد
شناخت روشنی از خدا ارائه می دهد.
حضرت محمد
نه شیاد است و نه خر.
همه صفات خدا در قران
صفات سلاطین و خوانین برده دار و فئودال اند
حتی سعدی می داند:
به سلامی گردن می زنند
و به دشنامی خلعت می بخشند.
یعنی خدا مثل سلاطین و خوانین برده دار و فئودال
خردستیز است.
خدا
حساب و کتاب ندارد.
قلدر قدر قدرتی است.
به قول بابا طاهر
یکی را می دهد صد گونه نعمت
یکی را نان جو آلوده بر خون.
خدا اگر انعکاس انتزاعی ـ آسمانی طبقات حاکمه نیست
پس چیست؟
کفگیر خلایق خورده ته دیگ؟
لامصبا ما ۲۳ سال است که اندیشه منتشر می کنیم.
اجنه مارکسیست شده اند.
معنی تحت اللفظی:
در این اوضاع که ارتجاع سیاه حاکم است
انقلاب را باید در خواب دید.
سایه در این بیت شعر
اولا
دیالک تیک انقلاب و ارتجاع
را
به شکل دیالک تیک روزو شب
بسط و تعمیم می دهد
ثانیا
دیالک تیک واقعیت و رؤیا
را
به شکل دیالک تیک شبهای بی فریاد رس و روزهای خوش.
سایه از شعرای نادر و کمیاب معاصر است
که سنت دیالک تیکی اندیشی سعدی را تداوم می بخشد
اگرچه عمیقا تحت تأثیر حافظ خردستیز بیگانه با دیالک تیکی اندیشی است
این این خرافه
معروف به خرافه دایی جان ناپلئونی است.
در رمان دایی جان ناپلئون
فئودال متوهم معروف به دایی جان ناپلئون
همه کاسه ها و کوزه ها را بر سر انگلیسی های کذایی خرد و خراب می کند.
ایراد نظری و اسلوبی (تئوریکی و متدیکی) این خرافه
وارونه سازی دیالک تیک داخلی و خارجی است
انکار نقش قطلب داخلی این دیالک تیک
مثلا نقش طبقات اجتماعی
در این مورد
نقش بورژوازی تجاری و خرده بورژوازی بازاری و بقالی و بند تنبانی و اشرافیت فئودال و روحانی
و
مطلق کردن نقش قطب خارجی
مثلا تزار، انگلیس، فرانسه، آمریکا، روسیه و چین و غیره است
این خرافه را هم سطل ننه ات طلب ها به خدمت می گیرند
و
هم سرتنت طلب ها (طبقه حاکمه و سران جنقوری)
هر کودک معترض و مخالف را جاسوس سیا و موساد و این و ان مینامند
آره.
حق هم دارد.
همه سران همه کشورها
مأمورین طبقات حاکمه اند
و
مفهوم خدا
عکس انتزاعی ـ آسمانی (نتیج تجرید) طبقات حاکمه است.
همانطور که مفهوم درخت
عکس انتزاعی سرو و صنوبر است.
مفهوم دختر
عکس انتزاعی نگین و نسرین ونسترن و نسیم وغیره است
مفهو مسیب
عکس انتزاعی (نتیجه تحرید) سیب لبنان و سوریه و لیبی و مریوان و جمکران و جماران است.
مصدق:
قسمت
جز اراده من و تو
چیزی نیست.
این جمله مصدق
جنله ای تق و لق است.
چون به لحاظ جمله بندی و انشایی
معیوب است.
بین جمله نشاندهنده سطح سواد نازل مصدق است.
ویرایش:
قسمت
چیزی جز اراده من و تو
نیست.
منظور از قسمت چیست؟
الف
قسمت
اولا
به معنی جبر است.
یعنی ضد دیالک تیکی اختیار است.
عوام الناس
دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی) را به شکل دوئالیسم قسمت و خواست و اختیار و اراده بسط و تعمیم می دهند و نقش تعیین کننده را از ان قسمت تصور میکنند.
مصدق
دوئالیسم خرکی قسمت و خواست و اختیار و اراده
را انکار میکند
دو در سنت فاشیست ها (نیچه و غیره) و آنارشیست ها
نقش تعیین کننده را از آن اراده جا می زند و به انکار جبر (قسمت) می پردازد.
ب
قسمت
ضمنا
به معنی تصادف است.
تصادف در دیالک تیک ضرورت (جبر) و تصادف وجود دارد و نقش تعیین کننده در این دیالک تیک از ان ضرورت (جبر) است.
تصادف
فرم جامه عمل پوشی ضرورت (جبر) است.
مثال:
فوتبالیستی توپ را شوت می کند. تا گل شود.
نحوه گل شدن توپ شوت شده
وابسته به تصادف و یا به قول عوام الناس، قسمت است:
توپ می تواند به پیکر بازیکن دیگری بخورد و مسیر عوض کند و گل شود.
توب می تواند از لای پای گولر بگذرد و گل شود
توپ می تواند اگر هوا بارانی و مرطوب باشد
از دست گولر لیز بخورد و گل شود
توپ می تواند به ستون دروازه بخورد و گل شود.
بدین معنا
قسمت
نشانه دانانی مردم است
و
انکار قسمت
نشانه خریت مصدق است
آره.
شعر سایه
شعری فلسفی است
خود سایه
اما
کمترین خبری از خرد و خرد کل اندیش( فلسفه ماکسیستی) ندارد.
آثار هنری
به طور خودپو و خودجوش تولید می شوند و نه به طور آگاهانه.
هنرمند
چه بسا از فراورده خود بی خبر است.
ای بسا شعر که سرودنش به شاعر تحمیل می شود.
شهریار اگر حیدبابایه سلام را نسروده بود
شاید
جنون گرفته بود.
برخی از اشعار سایه
عرفانی اند.
یعنی عمیقا ضد عقلی و ارتجاعی اند
و
برخی عیمقا علمی و خلقی و انقلابی و حتی مراکسیستی اند.
کیفیت شعر
دست خود شاعر که نیست.
آنچه استاد ازل گفت: »بگو»، می گویند.
هم
کسانی
که دعوی شعر شناسی بر لب دارند و سودای انتشار اشعار دلنشین در سر ،
کمترین خبری از شعریت و شعر ندارند
و
هم ۱۰۰۰۰ نفر که به عشعار مدعیان لایک الکی و خرکی می زنند، بیسوادند .
حداقل
اشعار یان و آ نرا درست رونویسی کنید
تا اجر عظیم ببرید و به ما زجر ندهید.
شاهیطلبی برو گدای همه باش
بیگانه زخویش و آشنای همه باش
خواهی که تو را چو تاج بر سر دارند
دست همه گیر و خاک پای همه باش
این «شعر»
هم به لحاظ صنعت و ساختار پوئهتیکی
معیوب است
و
هم به لحاظفکریو نظری:
الف
جامعه و یا جهان
گهواره نیست.
چیست؟
ب
ضمنا گهواره اندوه نیست.
جامعه ویا جهان چیست؟
ما صدها بار برای اجنه تعریف جامعه را توضیح داده ایم.
آدم ها فقط لایک الکی زده اند و رفته اند.
پ
کاسه زهری است کاندر (و نه اندر) جوی ما ست.
هم معیوب است.
چون «است» دو بار به کار رفته است که مجاز نیست.
ت
بیت دوم این «شعر» هم
به لحاظ قافیه ایراد دارد.
گهواره اندو که با غم و اندوه
همقافیه نیست.
ث
علاوه بر این
با ناله های این و آن
کودکان مردم لقمه نانی نمی یابند تا از زباله دانی دل برکنند
به بالا رود کار افتادگان
لنینی کند چون در عالم ظهور
نه.
ما ازدواج را نفی نکرده ایم.
ما ازدواج
را
تحلیل کامنتی و شتابزده و گذرا کرده ایم.
تحلیل باید با هماندیشی تعمیق شود.
بعد
از تحلیل می توان نتیجه گرفت.
به عوض ارسال فرشته
به اکابر برو
و
مواظبت را درست بنویس.
این زباله ها عوامفریبانی بیش نیستند.
به بالا رود کار افتادگان
لنینی کند چون در عالم ظهور
فرمایشات مصدق باید تحلیل مارکسیستی شوند.
همین فرمایش او مملو از ایرادات اسلوبی و نظری است.
فاعل این «به روز سیاه نشاندن ها» کیست؟
چرا مصدق چیزها را به نام نمی نامد؟
احتمالا
رضاشاه است.
اگر چنین است
مصدق از چه موضع طبقاتی مخالف رضا شاه بوده است؟
مخالفت مصدق با رضاشاه
شبیه مخالفت خمینی با امریکا ست.
هر دو مخالفت از موضعی ارتجاعی تر است.
از موضعی فئودالی است.
مصدق طرفدار خاندان فئودالی قاجار بوده است.
یعنی به لحاظ طبقاتی ارتجاعی تر از خاندان پهلوی بوده است که نیمه بورژوا ـ نیمه فئودال بوده است.
سؤال از مصدق و هوادارانش این است که رضاشاه نماینده کدام طبقه اجتماعی بوده است و مصدق از موضع کدام طبقه اجتماعی مخالف رضاشاه بوده است؟
وقتی ۶۰ ـ ۷۰ درصد کابینه مصدق از مرتجعین فئودال تشکیل یافته باشد،
قضیه روشن می شود.
مصدق سواد فلسفی نداشته است
و
مفهوم دیکتاتوری را به طور خرکی به کار برده است.
دیکتاتوری رضاشاه
باید تجزیه و تحلیل طبقاتی ـ مارکسیستی شود.
دیکتاتوری رضاشاه
دیالک تیکی از دیکتاتوری ضد خانخانی (ضد ملوک الطوایفی) ـ فئودالی ـ بورژوایی ـ فاشیستی (ضد خلقی) بوده است.
محمدرضاشاه
حتی امپریالیسم امریکا و انگلستان را از موضع فاشیستی مورد انتقاد خرکی ـ علنی قرار می دهد که چرا با فاشیسم (هیتلر و موسولینی و غیره)
بر ضد اتحاد شوروی متحد نشده اند.
خریت محمدرضاشاه در این است که نمی داند که هیتلر قصد سلب سرکردگی از انگلستان و وابسته کردن امریکا را در سر داشته است
فاش می گویم و از گفتهٔ خود دلشادم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
حافظ
بنده
که نمیتواند ادعای آزادی کند.
حافظ
خردستیز و خرپرور است.
علاوه بر این
بند عشق
خرتر از خر است.
برای اینکه عشق
نشانه خریت و ناشی از خریت است.
عشق
شرم انگیز است و نه فخر انگیز.
خردگرایان
عاشق نمی شوند
دنبال عاشق و معشوق نمی گردند.
دنبال دوست می گردند.
اگرچه دوست را باید میان خلیل دشمن جست.
چرخ گردون ، چه بخندد ، چه نخندد ،
تو بخند
مشکلی ، گر تو را ، راه ببندد ،
تو بخند
غصه ها ، فانی و باقی ، همه زنجیر به هم
گر دلت از ستم و غصه برنجد ،
تو بخند
نیل
مگر خنده و گریه
فرمایشی، دلبخواهی و باب میلی است؟
مگر بشر دلقک است که ماسک خنده بر سر کشد و بی دلیل قهقاه زند؟
مگر حنده
جنی اگر الکی نباشد، تحفه نطنز است؟
چرا؟
چه گوارا
انقلابیون را با نیهلیست ها عوضی گرفته است.
برای انقلابیون
زندگی عالی ترین نعمت هستی است.
عمر انقلابیون
باید به مراتب طولانی تر از عمر ارتجاعیون باشد.
اگر انقلابیون بالاجبار از جان می گذرند، به دلیل بی نظیری نعمت زندگی است
و
نه به دلیل نفرت از زندگی.
آنچنان زیبا ست این بی بازگشت
کز برایش میتوان از جان گذشت.
نفرت از زندگی
کسب و کار فاشیست ها، فوندامنتالیست ها (حزب اللهی ها، طالبانی ها، جانیان حماس و خمس و زکات و جهاد و القاعده و بخور حرام و داعش و غیره)، آنارشیست ها، اگزیستانسیالیست ها و تیهلیست ها و فئودالیست ها است.
گربه ها
خودمختارند
و
به اروزی کسی احتیاجی ندارند.
تفسیر نیست.
همشیره.
تحلیل است.
تحلیلی مارکسیستی است.
بقیه این عشعار عرفانی هم باید تحلیل شوند.
ولی چه می توان کرد که مستمع، صاحب سخن را بر سر شوق آورد.
وقتی زنان جنقوری عاجز از تمیز تفسیر از تحلیل اند،
همان بهتر که
مارکسیست ها زحمت بیشتر به خود ندهند.
اما روایت کرده اند
که
اولین سؤآل ملک الموت به وقت قبض روح از زنان
راجع به ایمان شان به مارکسیسم است.
زنی که مارکسیست نباشد، به عذاب الیم جان خواهد داد.
خود دانید.
زنان به شرطی زنند که مارکسیست باشند.
در غیر این صورت
زن نیستند.
چیستند؟
شما شوپنهاور و نیچه و هیتلر و یاسپرس و کیرکگارد و غیره را نمی شناسید.
نیچه ئیسم
زمینه ساز هولوکاوست ها ست.
نیچه
اقلیت انگل و ستمگر و استثمارگر را ابر بشر
و
اکثریت مولد و زحمتکش را برده بشر و زباله جا می زند
و
حاکمیت انگل بر مولد و زحمتکش را تئوریزه می کند.
فاشیسم و فوندامنتالیسم مبتنی بر نیچه ئیسم اند.
به قول حکیمی
اگر مردم المان با لاطائلات نیچه مسموم نمی شدند
فاشیسم به این آسانی ها به قبضه قدرت نایل نمی امد.
قران و کتب اهل تسنن و تشیع
مملو از تناقضند.
ولی این تناقضات قابل توجیه مذهبی اند.
امام حسین
ساز دوم را می زند.
امام حسین مثل حاج مجتبی خامنه است.
می تواند شفا دهد
به شرط اینکه خدا (خامنه ای) بخواهد.
مثلا
می توانند استدلال کنند
که
حکمت الهی در بیماری زین العابدین بود تا زنده بماند و امامت ادامه یابد.
این تناقضات خاص اسلام وتشیع نیست.
همه ادیان مملو از این تناقضاتند.
کسانی که به اسلام و تشیع گیر می دهند
به لحاظ جهان بینی فرقی با روحانیت ندارند.
اگر خرتر از اخوندها نباشند
خردمندتر از انها هم نیستند.
به گفته نیچه
حقیقت افسانهای هست (است) که بی آن نمیشود زندگی کرد
حریف حواس پرت
نیچه
خاتم الفلاسفه چلقوذ امپریالیسم
و
کثیف ترین فیلسوف عجق ـ وجق فاشیسم است.
هوادانش به اش بگویند که حقیقت
نه افسانه
بلکه دو دو تا چهارتا ست.
حقیقت
در حقیت
خدا ست.
حقیقت
انعکاس نسبتا دقیق و درست واقعیت است
حقیقت
با کلیت، علمیت، عینیت و ماهیت خویشاوند است.
از این حقیقت امرا
حتی مولانا خبر داشته است و در حکایت فیل و دهاتی ها ز آن پرده برداشته است.
حقیقت مطمئن ترین تکیه گاه بشریت زحمتکش است.
بالاتر از حقیقت
دستی و مرجعی نیست.
بدبختی نیچه و پیروانش
در خردستیزی انها ست.
بدون خرد کل اندیش
بدون از ان خود کردن فلسفه مارکسیستی
کشف حقیقت محال است.
جلقه زرد ها در پاریس وشهرهای دیگر فرانسه
۷ سال کف خیابان خوابیدند
و
خون دادند و خو نریختند
و
آخر سر دستخالی به خانه برگشتند و خون خوردند.
زنان بالی برای شرکت در مراسم سال نو بالی به سمت معبد میروند. آنها سبدهایی پر از محصولات وغذا با خود به معبد برده و بعد از مراسم همراه با باقی غذاها بین شرکت کنندگان در مراسم تقسیم میشود. غذا در برگ درخت موز سرو میشد که آلودگی محیط پیدا نمیکرد. در طول راه موزیک توسط مردان نواخته و پرچمهایی برای خوش آمد حمل میشد.
هر تحول جامعتی و تاریخی
در گرو انقلاب اجتماعی است.
شعور
تابع وجود است
و
نه برعکس.
حزب الله و طالبان
نه سوقات فرنگ اند و نه نعمت الهی.
نتیجه سطح توسعه نیروهای مولده طویله اند.
تحولات جامعتی
طبقاتی اند و نه این و آنی و دلبخواهی و تصادفی و باب میلی.
جامعه
بر خلاف طبیعت
سوبژکت طبقاتی دارد.
تاریخ
سوبژکت مند است ونه بی سوبژکت.
هر گذار تاریخی
مثلا گذار از کمون اولیه به برده داری
و
یا گذار از برده داری به فئودالیسم
و
یا گذار از فئودالیسم به سرمایه داری
و
یا گذار از سرمایه درای به کمونیسم
تحت رهبری سوبژک های تاریخ صورت گرفته است
سوبژک های طبقاتی ئی که توده را زیر پرچم خود گرد آورده اند و بر عرش اعلی هجوم برده اند
معمار تاریخ توده است
توده ای که تحت رهبری سوبژکت تاریخ عمل می کند
و
سوبژکت تاریخ
تحت رهبری داهیانه حزب طبقاتی خاص خود.
جامعه را نباید با طویله وطبیعت عوضی گرفت
عجب خرافاتی.
انسان که سهل است،
حتی میمون ایزوله و تنها
میمون نیست.
انسان فقط در دیالک تیک فرد و جامعه و در دیالک تیک طبیعت و موجود
می تواند وجود داشته باشد و تغییر یابد و تغییر بخشد.
ضمنا در این دو دیالک تیک
نقش تعیین کننده از ان جامعه و طبیعت است.
بی انکه افردو موجود
هیچ واره باشد
ایران
و
حتی خاورمیانه
هر شخصیت مثبت و مترقی دارد،
توده ای است.
اگر حزب توده از تاریخ کشور
حذف شود، جز زباله چیزی باقی نمیماند.
اوپوزیسیون جنقوری و انتقادات خرکی اش
مگر سن بایدن و مرکل و برلسکونی و کاسترو و مائو و غیره
کمتر از سن این اجامر جنقوری است؟
اگر این اجامر
جوان بودند، جنقوری، جنت می شد؟
در اتحاد شوروی
گربه چف جوان را روی کار اوردند و نتیجه اش فروپاشی ابر قدرتی شد که کعبه آمال بشریت زحمتکش بود
و
از آن بعد
به عوض انقلابات اجتماعی
عنگلابات ارتجاعی پیروز شدند
و
جهان جنگل شد.
لذت و ناخشنودی چنان بهم وابسته اند که اگر کسی قصد حداکثر بهره مندی از لذت را داشته باشد ناگزیر است بیشترین مقدار ممکن از ناخشنودی را بجند و وقتی می خواهد به سعادت آسمانی دست یابد باید خود را برای کشنده ترین نگرانیها و اضطرابهای هم آماده کنند
رویا
ضد دیالک تیکی لذت
ریاضت است.
دیالک تیک لذت و ریاضت از مارکس است.
مارکس ولی نمی دانست که سعدی
صدها سال قبل از تولد او
همین دیالک تیک را در صدها فرم بسط و تعمیم داده است:
نابرده رنج (ریاضت)
گنج (لذت) میسر نمی شود.
مزد (لذت) آن گرفت
جان برادر
که کار کرد (ریاضت کشید.)
چگونه اوپوزیسیون به این چیزهای سری اعضای طبقه حاکمه پی می برند؟
احتمال آن می رود که عمدا به خودافشاگری دست می زنند.
چون همجنسگرایی زنا ن ونران
در امریکا و اروپا
یکی ازمعاییر ارزشی مهم و مرکزی مد روز مدرن است.
معنی تحت اللفظی:
من با جامعه قطع رابطه کرده ام تا خودم را پیدا کنم
حریف حواس پرت
من ـ زور از خودیابی چیست؟
خودشناسی؟
هرگز نمی توان بدون همنوع شناسی، بدون طبیعت شناسی، مثلا بدون درخت و نبات و گاو و خر شناسی، بدون جامعه شناسی
خود را شناخت.
فرد و موجود
به تنهایی وجود ندارد.
فرد و موجود
فقط در دیالک تیک فرد و جامعه و موجود و طبیعت وجود دارد
و در این دیالک تیک نقش تعیین کننده از ان جامعه و طبیعت است.
جامعه و طبیعت
افسار فرد و موجود را در دست دارند ومی توانند فاتحه ای بلند بالا بر فرد و موجود بخوانند.
اصابت کمیتی بر زمین
به تدبیل زمین به جهنمی منجر دشه است
و
فاتحه بلندی بر قابل زیست بودن آن خوانده است.
من ـ زور از آگاهی چیست؟
همین شعار شما
مبنی بر اینکه «راه نجات، آگاهی است»
نشانه ناآگاهی است.
برای اینکه راه نجات
چیز دیگری است.
چیست؟
منظور از مفهوم «اکتوئال نبودن ازدواج» چیست؟
بهروز
منظور این است
که
ازدواج
دیگر فعلیت و معاصریت ندارد.
چیز کهنه شده ای است.
بخش اعظن ازدواج ها به همین دلیل
با
به
طلاق
منتهی می شوند
و
یا
به باتلاق.
خیلی از زنان و شوهران
به عوض زندگی مشترک
برای همدیگر تئاتر بازی میکنند.
به طور مکانیکی و چه بسا زورکی با همدیگر جفتگیری میکنند
ضمنا در حین جفتگیری به کسان دیگر می عندیشند.
چه بسا
مشتری نان بازار اند و متنفر از نان خانگی.
در جنقوری اسلامی
خیلی از نران و زنان متمول
دوست دختر و دوست پسر کذایی (جنده های نر و ماده) دارند.
اگر زنی و یا شوهری
هوشمند باشد
فوری متوجه ماجرا می شود و طلاق می گیرد.
بدبختی ازدواج این است که کودکان به لحاظ روحی و روانی و استیل زیستی
بیچاره می شوند.
مثلا خود بچه ها نمی توانند زندگی زناشویی سالم پایدار داشته باشند
یکی از دلایل همجنسگرایی دختران پسران
همین خرابات زندگی زناشویی است.
چه بسا زنان و شوهران با هم به تماشای پورنو و امثالهم مبادرت می ورزند تا بر کسالت همزیستی زناشویی غالب آیند.
همینکه ضعیفه رئیس گشت عرشاد
بستنی خوری دختران را ممنوع اعلام میکند
دال بر این است که سیر دل پورنو تماشا کرده است.
الهی بمستان جام شهود
بعقل آفرینان بزم وجود
بساغر کشان شراب ازل
بمی خوارگان می لم یزل
بآنانکه بی باده مست آمدند
ننوشیده می می پرست آمدند
بسوز دل سوزناکان عشق
بآلودگیهای پاکان عشق
بحسنی که شد از ازل آشکار
بعشقی که شد حسن را پرده دار
که از خویشتن سوی خویشم بخوان
عجب دور ماندم به پیشم بخوان
دلم مجمر آتش طور کن
گلم ساغر آب انگور کن
خم می دگر باره سرجوش زد
صلائی برند قدح نوش زد
صراحی بنوشید چندان شراب
که افتاد و قی کرد مست و خراب
کف می مه و درد او هاله شد
قدح را لب از باده تبخاله شد
جهان نرد دان تخته او سپهر
بود کعبتین وی این ماه و مهر
که هر روز چون بازی تخته نرد
بکام یکی گردد این کرد کرد
بیا تا بمیناش سنگ افکنیم
خمش را بمینای می بشکنیم
دل و دیده بر دور ساغر نهیم
ز دوران این چرخ دون وارهیم
چه سر پنجه خصم برتافتی
بمردی بدشمن ظفر یافتی
پس آنگه بکام دل دوستان
بزن جام در ساحت بوستان
چو خوردی یکی جرعه بر خاک ریز
دگر جرعه برخم افلاک ریز
که چون خاک را باشد از می نصیب
نشاید که بی بهره ماند حبیب
قالیباف:
مدیون خون شهدا و شما باشم اگر روزی کمتر از ۱۷ ساعت کار کنم؛
در طول ماه ۲ روز اتفاق نمیافتد که نماز صبح را در خانه خود بخوانم
من ـ زور قالیباف از کار چیست؟
راستی کار چیست؟
آیا می توان خر را کارگر دانست؟
کسی که در دهه سوم قرن بیست و یکم
به خون شهدا سوگند می خورد و نماز صبح می خواند
آدم است؟
نه.
کوتاهی و بلندی دیوار
چیزی عینی است و ربطی به کوتاهی و بلندی شما ندارد.
شما اصلا کیستید که تعیین کننده اندازه دیوار باشید.
طوطی تنها هنری که دارد
نشخوار خرافات این و آن است.
فرق طوطی با قوطی
این است که طوطی برای نشخوار خرافات این و آن،
دون (دانه) دریافت میکند و قوطی پول.
سوفوکلس
آدمکشی امکان پذیر است
ولی
اندیشه کشی محال.
درست بر عکس.
مش سوفکلس
اندیشه کشی آسانتر از خوردن آب است.
خشت اول می نهد، معمار، کج
تا خریت می رود، دیوار، کج
خریت چنان از سنین کودکستان در رگ مردم تزریق می شود که خرد تار و مار و دربدر و برگشت ناپذیر می گردد.
در این صورت
دیگر
نیازی به آدمکشی نمی افتد
برای اینکه آدمی، دیگر برای کشتن باقی نمیماند.
خوب
ایراد این سخن شاه کجا ست؟
شاه کیست؟
اگر کس دیگری جای شاه بود و یا باشد، جز این خواهد گفت و می گوید؟
۸۱ میلیون نفر دربدرند.
شاید ۸۱ نفر داوطلبانه دربدر باشد.
اگر همه طبقات حاکمه
شاه واره نیستند
دلیل این دربدری ها چیست؟
همین سخن فاطمی باید تحلیل مارکسیستی شود.
ظاهرا فاطمی تنها فرد مثبت و مترقی در حول و حوش مصدق بوده است.
سطح نازل سواد فاطمی از خرافه «عاقبت گرگ زاده گرگ شود»
عربده می کشد.
این بدان معنی است که سران کشور
جد اندر جد نوکر اجنبی بوده اند.
فاطمی
وابستگی را موروثی می پندارد و نه طبیعی و طبقاتی.
فاظمی
طبقات اجتماعی را که دیالک تیکی از «ملی» و بین المللی اند، هنوز درک نکرده است.
بدبختی فکری سکنه کشور
همین است:
عدم درک دیالک تیک به طور کلی.
به همین دلیل از نظر همه، همه یا خاینند و یا خادم.
کسی در قاموس حضرات یافت نمی شود
که
جز این باشد.
سؤال این است که خود فاطمی که وابسته به اجانب نیست، کیست؟
خاستگاه و پایگاه طبقاتی اش چیست؟
نماینده سیاسی کدام طبقه اجتماعی است؟
اصلا
من ـ زور از ملی شدن صنعت نفت چیست؟
درامد حاصل از استخراج و فروش نفت به جیب مردم ریخته می شود ویا به جیب طبقه حاکمه؟
همین مسئله فلسطین.
اگر خاک فلسطین اشغال نشود، قباله اش به دست سکنه فلسطین داده می شود ویا به دست مشتی فئودال؟
پس برای چه
کودکان مردم به بمب رونده و نفس کنشده تبدیل می شوند؟
من ـ زور اجامر
از تبلیغ مفهوم «ازدواج به مثابه سنت پیغمبر»
چیست؟
در این مفهوم
اولا نتیجه بررسی جامعه توسط اجامر گنجانده شده است:
اجامر به این نتیجه رسیده اند که جنقوری ج. خانه شده است.
حتما از خود پرسیده اند که دلیلش چیست؟
دلیلش که در خود جنقوری نمی تواند باشد.
پس در رسانه های انترنتی است.
حق هم دارند.
سکنه کشور در زمان شاه نور به گور
پاک دامن تر و اخلاقمندتر از اکنون بوده اند.
زنان و نران و دختران و پسران جنقوری
اکنون
فقط
با واژه های کاف و کوف دار بند تنبانی همعندیشی می کنند.
در این مفهوم
ثانیا راه حل اجامر به تبدیل ج. خانه به جامعه
تبیین می یابد:
ازدواج هم استرتژی و هم تاکتیک است.
ازدواج نسخه اجامر برای تبدیل ج. خانه به جامعه است.
مسئله دست و پاگیر اما این است که ازدواج دیگر اکتوئآل نیست.
چه بسا به ازدواج اصلا نیازی نیست.
هر انی می توانی ایمیلی بفرستی و نر و یا زن زیبایی را دریافت کنی.
میلیون ها دختر و پسر تو دل برو
التماس لایک دارند و برای چت و لاس و لیس وسکس و مخلفات حاضر به یراقند.
چه بسا از این طریق
روزگار می گذرانند.
تنها راه نجات برای اجامر جنقوری
ظهور مهدی جلاد و قلع وقمع خلایق و یا وقوع قیامت است
پوتین به اندازه کافی بمب اتمی و میکروبیولوژیکی و شیمیایی و غیره در اختیار دارد که قیامت به پا کند.
درنگی در توجیه خرکی پدیده ها
خری می گفت:
مذهب زین است
و
آن را حقه بازان اختراع کرده اند تا بر پشت مردم نهند و سوار شوند و کیف خر کنند.
خر
ولی از تاریخ خبر نداشت
و نمی دانست که مذهب قدمتی دیرین تر از زین و حقه بازان دارد.
دستاوردهای انقلاب سفید
مثلا حذف و لغو مناسبات فئودالی، مبارزه با بیسوادی و ازادی زنان
قبل از شاه و قبل از انقلاب سفید
توسط حزب توده و فرقه دموکرات آذربایجان
به صورت برنامه ای مطرح و حتی عملی شده اند
جلاد هر انقلاب
مجری مجبور وصایای انقلاب خفته در خون است.
حضرت مارکس علیه السلام
خمینیو اذنابش هم جلاد انقلاب سفیدند
که
بالاجبار
مجری وصایای ان شده اند.
حتی زنان و دختران کشور را اجاره میدهند که خرمن دلار درو کنند
نه.
آزادی
مثل سیب و سیب زمینی و سیر
مفهومی است و مفاهیم تعریف عینی و علمی و استاندارد دارند.
تعریف مفاهیم
دلبخواهی نیست.
من ـ زور از ازادی چیست؟
من ـ زور از قانون چیست؟
خلایق هارت و پورت میکنند تا عوامفریبی کنند.
صدبار هم اگر تعریف عینی و علمی مفاهیم را به زبان پراسی
پارس کنی،
نمی شنوند.
پنبه در سوراخ گوش تپانده اند و کر شده اند و خر شده اند.
نه.
کوتاهی و بلندی دیوار
چیزی عینی است و ربطی به کوتاهی و بلندی شما ندارد.
شما اصلا کیستید که تعیین کننده اندازه دیوار باشید.
طوطی تنها هنری که دارد
نشخوار خرافات این و آن است.
فرق طوطی با قوطی
این است که طوطی باری نشخوار رخافات این و آن،
دون (دانه) دریافت میکند و قوطی پول.
آزادی انسان بر مبنای تعریف حقوق بشر,
و سیاست ورزی های کلان جهانی امروزی؛
دو خط موازی هستند که هیچگاه بهم نخواهند رسید؟!
رابی
سؤال است و یا جواب؟
چه کسی گفته که ازادی بر مبنای حقوق بشر است؟
اصلا من ـ زور از آزادی چیست؟
ضمنا من ـ زور از بشر و حقوق بشر چیست؟
بشر که همگون نیست.
هم سیدعلی بشر است و هم کلفت سیدعلی و هم نوکر سیدعلی و هم غلام تفنگ به دست سید علی و هم جلاد سید علی و هم مخالفین بند تنبانی نشسته در حبس و حصر و تبعید سیدعلی و هم خقتگان بی زبان در خاوران سیدعلی
علاوه بر این
من ـ زور از حقوق بشر در کدام نظام جامعتی است؟
حقوق بشر که در نظام برده داری و فئودالی وسرمایه داری و سوسیالیستی یکسان نیست.
اولا
طبقه بندی و ارزیابی بشریت بر مبنای راستگویی و دروغگویی
نشانه نادانی است.
اگر تیز بنگریم
نه راستگویی محض وجود دارد
و نه دروغگویی صرف
بلکه دیالک تیکی از راستگویی و دورغگویی در بین است
یعنی راستگویی به دروغگویی و دروغگویی به راستگویی استحاله می یابد.
ضمنا راستگویی ودروغگویی کذایی تعیین کننده نیستند.
یعنی راستگویی حتما نباید بهتر از دروغگویی باشد.
تعیین کننده
خقیقتگرایی (صداقت انقلابی) است
ثانیا
دلیل باور مردم به کسی ویا حرفی نه راستگویی و دروغگویی او و راست و با دروغ بودن آن حرف
بلکه منافع طبقاتی مؤمنین و کافرین اند.
برده دار و فئودال و بورژوا را نمی توان با یک خروار دلیل علمی و عقلی و تجربی
به ارتجاعی بودن نظام برده داری، فئودالی و سرمایه داری متقادعد و قانع کرد.
افسار شعور
همیشه به دست وجود است.
به همین دلیل
طرز تفکر در کاخ ضد طرز تفکر در کوخ است
شوپنهاور معلم نیچه بوده است و هر دو از فلاسفه امپریالیسم بوده اند و کثافت محض بوده اند
این شعار هارت و پورتیستی
شعاری انارشیستی است.
آنارشیسم وجه مشترک هارت و پورت های همه طویله های سیاسی کشور بوده و است.
در این شعار
دو نکته مارکسیستی ـ لنیینسی اساسی ماستمالی می شود
اول اینکه انقلابات اجتماعی و حتی عنگلابات ارتجاعی
توسط طبقه ای به پیروزی می رسند.
نکته دوم اینکه بدون تشکل سازمانی، بدون گردامدن توده تحت پرچم سوبژکت تاریخ (طبقه)
پیروزی انقلابات اجتماعی محال است.
رهبر اصلی انقلاب کوبا هم رائول کاسترو بوده است که عضو حزب ک. کوبا بوده است
و در سنت کمونیست ها بی اعتنا به نام و نشان بوده است.
کردهای ساکن #آذربایجان_جنوبی بعد از استقلال آذربایجان از #ایران شهروند آذربایجانجنوبی خواهند بود!
امیرعلی
مگر قرار است که آذریایجان تجزیه شود؟
اگر تجریه شود
مگر مستقل خواهد شد؟
اصلا
من ـ زور از استقلال چیست؟
در این صورت ترک های تهران و شیراز و خوزستان و غیره هم تبعه فارسستان و لرستان و عربستان خواهند شد ویا راهی آذریایجان خواهند شد؟
کودتا باید تحلیل شود.
فقط در ایران که نبوده است.
در کودتای ۲۸ مرداد اندونزی
یک میلیون زحمتکش
به عنوان کموینست
شقه شقه شده اند و در خاوران های ان کشور
به گورهای کلکتیو سپزده شده اند.
بهترین تحلیل از مصدق و کودتا
را
جوانشیر کرده است.
حداقل اندیشه های این جوانمرگ را منتشر کنید
تا خلایق چیزی بیاموزند.
ما اگر مطلبی را بخوانیم
باید نقدش کنیم.
ما جمله اول شما را خواندیم و پرسیدیم:
من ـ زور از فرهنگ چیست.
عیرانیان خیلی با فکرو فرهنگ
انشاء نویس اند و انشاء شنو.
دشمن نقد علمی و انقلابی اند.
سطح فکری و فرهنگی سکنه جنقوری
را
می توان زا فرمایشات سران جنقوری
تخمین زد.
سایه هرچه بود و هرچه کرد
به گردن او و قضاوت تاریخ نسبت به اوست
رابی
چرا و به چه دلیل؟
اصلا من ـ زور از تاریخ چیست؟
ضمنا
سایه
بر خلاف تصور رابی
خودشناس و جامعه شناس نبوده است.
حرف های سایه فاقد ارزش علمی اند.
سایه هنرمند بوده است و نه متفکر و فیلسوف.
متفکر و فیلسوف
سیاوش و فروغ و لاهوتی و زهری بوده اند.
نکته باریکتر از مو این است
که
شعر سایه
شعری فلسفی است.
ما دهها شعر از سایه را تحلیل مارکسیستی کرده ایم.
اگر کسی احیا و استثنائا
خواست بخواند
خبر کند تا در اختیارش بگذاریم.
خیلی ها خیال می کنند که عیرانیان فرهنگ دارند.
اگر دلیل هم بخواهی
چند خرابه و سنگ نبشته را نشان می دهند.
اولا
ریختن زباله به دریا
امروزه
جرم بزرگی است.
ثانیا
جماعت ناراضی
اصلا به خود زباله ها کاری ندارند.
اگر خیلی خطر کنند
به
غلامان چماق و تفنگ به دست زباله ها
پاره سنگ می اندازند و پرخاش می کنند.
ثالثا
عنقلابیون
در قرن ۲۱
چه بسا ارتجاعی تر از عنگلابیون اند.
الترنایتو بایدن
ترامپ است.
الترناتیو
شولتس
ا اف دی است
آلترنایتو ماکرون
ماری لوپن است
الترناتیو حزب چپ ایتالیا و اسپانیا
فاشیست ها هساتند.
الترناتیو
زباله های جنقوری
مسح و مریم و شازده اند
مگر خرابه ها دال بر داشتن فرهنگ است؟
فرهنگ
اصلا چیست؟
تنش آبی؟
کمبود آب و خشکسالی
از سویی
و
گرمای تحمل ناپذیر و آتش سوزی
از سوی دیگر
خاص جنقوری اسلامی نیست.
مسائل گلوبال (تمام ارضی) اند.
روزی آب حکم طلا پیدا خواهد کرد.
خیلی از خلق ها در پی چاره اند.
بهشت و نعمات بهشت
و
دوزخ و عذاب های دوزخ
باید تحلیل مارکسیستی شوند.
مسئله به این سادگی ها نیست.
هم این فرمایشات شهردار و هم این شعر حریف ویا حریفه در نقد آن
هر دو آنتی فمیینستی اند.
زن ستیزانه اند
و
باید تحلیل مارکسیستی شوند.
ولی سکنه محروم از فکر و فرهنگ جنقوری و جهان
عادت به تفسیر دارند و منزجر از تحلیل اند.
درست به همین دلیل به این روز افتاده اند.
فرق هم نمی کند که زن باشند و یا نر
در حکومت باشند و یا بر حکومت.
حریفی که این سخن فروغ را منتشر کرده،
عملا دست به تحریف زده است.
چون جمله آخر او را ناقص گذاشته است.
سؤال اما این است که چرا و به چه دلیل
با گذاشتن یک میلیون نقطه
به این تحریف دست زده است؟
آنانی که با {موج ها } می آیند و با {باد ها }می روند ! ارزش آن را ندارند که وقت خود را با {درگیری و یا همراهی } آنان " تلف " کنی
صمیمی
هر اوجی
با موجی میسر می شود.
موج سواری
فرمی از فرمهای تسخیر قدرت سیاسی است.
فرم
تعیین کننده نیست
اگر چه برابر با هیچ و پوچ نیست.
تعیین کننده محتوای هر فرمی است.
موج
هم
می تواند موجی انقلابی و خلقی باشد
و
هم
موجی ارتجاعی، ضد خلقی، فاشیستی، فوندامنتالیستی و اولیگارشیستی باشد.
همین پوتین و همین پالان
با موج آمده اند.
موجی که توسط طبقه حاکمه هر دو طویله
یعنی توسط اقلیت انگل اولیگارش صاحب رسانه ها و غیره
به راه افتاده است.
همین دار و دسته خمینی هم با موج روی کار آمده اند و با موج سرنگون خواهند شد.
خود موج سرنوشت ساز نیست.
سرکردگی (هژه مونی) طبقاتی موج
تعیین کننده است.
ضمنا
باد
ضد موج نیست.
باد
نیروی محرکه طبیعی موج است.
اگر بادها بخوابند
موج ها می خوابند
و
اگر برخیزند، موج برمی خیزد.
آره.
در جنقوری اسلامی
همه از دم عوام واره و عوامفریبند.
استثنائی وجود ندارد.
فقط فرم عوامفریبی ها متفاوت است.
حتی یک شخصیت انقلابی وجود ندارد.
جنقوری و جهان
زباله زار است.
خر
به خیابان و یا به بیابان برود
شق القمر نمی شود.
خر اصلا انقلاب نمی کند
چون اصلا معنی انقلاب را نمی داند.
خر
اگر هنر کند
عن گلاب می کند و به عنوان انقلاب جا می زند.
خر اصلا معنی همبستگی را نمی داند.
برای اینکه خر اهل هماندیشی نیست.
خر فقط قادر به عرعر است تا جفتگیری و تولید و خرپروری مثل کند.
خر اصلا
برای جنقوری اسلامی
الترناتیو انقلابی ندارد.
بدون وحدت نظر
وحدت عمل محال است و خواب و خیال است
و
بدون همانیدشی
تشکیل وحدت نظری محال است.
دست از عوامفریبی بردارید و بیاموزید و بیندیشید.
لازم نکرده بیدار بمانید.
بگیرید بخوابید.
جنقرری اسلامی آخرین کشوری خواهد بود
که وجبی پیشرفت کند.
از الترناتیوهایش برای اجامر معلوم است.
من ـ زوز از آزادی چیست
که نقل هر مجلس هر نه نه قمری است.
کسانی که مثلا خاورمیانه را به خاک و خون کشیده اند
از بوش تا وحوش
از پوتین تا نعلین و جکمه و چارق
دم از آزادی می زنند. من ـ زورشان چیست از این واژه هتک حرمت شده؟
اگر فریدون به دور و بر خود
مثلا در موزه ها و رسانه ها و خیابان های آلمان و دیگر کشورهای امپریالیستی نظر می کرد،
هرگز این حرف را قاب نمی گرفت و به دیوار نمی آویخت.
مد مد روز مدرن
اتفاقا
قاب گرفتن کاغذهای سفید و حتی کاغذهای باطله است.
۹۹ در صد اثار فکری و فلسفی و هنریو استه تیکی و اتیکی و اروتیکی
حرفی برای تبیین ندارند
و
هرچه توخالی تر باشند، قیمت شان کلانتر است.
۹۹ در صد اثار قدیمی از هنرمندان معروف هم
بند تنبانی اند.
پورتره شاهی، شهبانویی و قلدری و قلچماقی و غیره اند.
مثل عکس های ثابت و سیار کنونی اند.
زنی سینه اش را به بهانه شیردادن به توله اش نشان خلایق می دهد
و ۲/۷ میلیون لایک دریافت میکند.
دوره کنونی
دوره فرمالیسم گلوبال است.
خیلی از سیاستمداران برای درو کردن خرمن رأی خلایق
تظاهر به زنبارگی ج. بازی ها، همجنسگرایی و غیره می کنند.
بیل کلبه تین در شوهای تله ویزیونی
جلوی صدها زن تماشاگر صخنه
از منشی بازی و کاراموز بازی خود و زیپ باز شلوار خود
بی شرمانه گزارش می دهد.
ترامپ علیرغم داشتن زنان زیبا
به سراغ ج. ای می رود و بعد اعلام می دارد که ارضا نشده است.
خلق های هر کشور حق برخورداری از خودمختاری دارند
باید حق تحصیل و تدریس و تکلم و تفکر به زبان مادری خود را داشته باشند.
این هم به نفع توسعه خود خلق ها و هم به نفع توسعه کل کشور است.
چون به نفع توسعه نیروهای مولده است.
این اصل مسلم مارکسیسم ـ لنینیسم است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر