۱۴۰۱ بهمن ۱, شنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۱۷۸)


 
میم حجری
 

 پوپر و جهنم

آن کس و این کس نیست
مش پوپر عوامفریب

همه کاره
نه این و آن
بلکه
طبقات حاکمه اند که امثال تو مزدورشان هستند و نان خونالود می خورند


مولانا و کوزه و خر
عجب مصیبتی
گرگ خر ربا کجا یافت می شود.
ضمنا
کوزه و خر که گوهر و زر نیست تا خریدینش دشوار باشد.


وکالت دادن به کسی
ربطی به شعور و شخصیت حریف و وکالت دهنده
ندارد.
به چه چیزی ربط دارد؟




عقل زیاد پیرت میکنه
نیلوفر

منظور از عقل چیست؟
عقل اتفاقا افراد را نه پیر بلکه برنا می سازد.
خریت به کهولت منجر می شود و نه خردمندی




فرانکلین
ما همگی نادان به دنیا می آییم
ولی باید تلاش کنیم که نادان نمانیم.

فرانکلین نمی داند که جامعه چیست؟
راستی جامعه چیست؟

فرانکلین
به همین دلیل
چنان وانمود می کند که اعضای جامعه انگار دارای شرایط زندگی یکسانی اند.
به همین دلیل اندرز دلبخواهی و توخالی و به دردنخور می دهد.
مثال:
امکانات آموزشی ـ پرورشی نوزادی که در خانواده مرفهی به دنیا می اید
با امکانات نوزادی که در خانواده فقیری زاده می شود
یکسان نیست.
کودکی که قوت لایموتش را در زباله دانی ها می جوید و چه بسا در زباله دانی ها در جوار مار و موش و سوسک و مگس و پشه زندگی می کند
چگونه می تواند به اندرز توخالی فرانکلین ها عمل کند و به کسب علم و دانش نایل آید؟




طبیعت به قانون ظلم حرکت میکند
ارووانا

منظور از بیداد و یا ظلم چیست؟
داد و بیداد از مفاهیم جامعه بشری است
و
نه از مفاهیم علم الاشیاء


فروغ
من از سلاله‌ی درختانم
تنفس هوای مانده، ملولم می‌کند
پرنده‌ای که مرده بود به من پند داد،
که پرواز را بخاطر بسپارم
نهایت تمامی نیروها پیوستن است
پیوستن، به اصل روشن خورشید
و ریختن به شعور نور
طبیعی است که
آسیاب‌های بادی می‌پوسند
چرا توقف کنم.!؟

این شعر فروغ
مملو از خرافه است.
این شعر را فروغ در جدال با همسر سابقش سروده است.
درختان
عاشق و کشته ـ مرده هوای مانده اند.
درختان
که
بر خلاف فروغ
اکسیزن تنفس نمی کنند.
درختان گار مهلک کربنیک تنفس می کنند.
اکسیزن برای درختان
زباله و مازاد تولیدی است.
اکسیژن برای درختان همان مدفوع و ادرار و گازهای بدبو برای انسان ها و جانوران است که از همه سوراخ سنبه های اندام بیرون می فرستند
درختان
از کربن گار کربنیک و آب و املاح و غیره
تنه و شاخه و میوه و برگ و غیره می سازند و اکسیژن باقی مانده را به جو زمین پمپآژ می کنند.





اوکراین شده خرابات شام.
اره.
علیرغم اینکه ما اینهمه سلاح صادر کرده ایم.
فرنگیان

هی فرنگیان غافل
تخریب نیروهای مولده جامد و جاندار
برای ارتجاع از هر نوع
هم
استراتژی است
و
هم
تاکتیک

هم
مقصد است
و
هم
مقصود.
ما اگر جای اوکراینیان باشیم
از خود می پرسیم
اینهمه دلار را که امپریالیسم در فرم های مختلف به ما قرض می دهد و حمایت جا می زند،
چگونه و تا چند قرن باید پس بدهیم؟




مواد مخدر و الکل
برای مبتدیان است.
مبتکران
واقعیت
می کشند و می نوشند.
فرنگی

هی فرنگی
واقعیت عینی نه کشیدنی است و نه نوشیدنی.
واقعیت عینی
درک کردنی است
و
درک نسبتا درست و دقیق واقعیت عینی
به کشف حقیقت منجر می شود.
حقیقت برای انقلابیون خردگرا
مثل رحمت الهی برای مؤمنین است.
حقیقت
تنها دگم انقلابیون است.
حقیقت
تنها دگم دگمستیزی است که وجود دارد.
حقیقت تنها یار و یاور و حامی و پشتیبان پرولتاریا ست.
پرولتاریا با حقیقت می افتد و برمی خیزد.



حسودها
شایعه میسازند
ابلهان شایعه ها را اشاعه میدهند
مجانین به شایعه ایمان میاورند
فرنگی
نه
توطئه ـ تئوری
توسط اجامر طبقه حاکمه توسعه داده میشود
امروزه کسب و کار اصلی اولیگارشیسم روس
تولید و تکثیر و توزیع توطئه ـ تئوری است
راشا تودی
کسب و کاری جز اشاعه گلوبال توطئه ـ تئوری ندارد


ولتر و نادانی
هی ولتر
خری حتی یافت نمی شود که عاشق قید و بند خود باشد
چه رسد به آدم.
آدم ها را نمیتوان و نباید به دانا و نادان طبقه بندی کرد.
چون
اولا
دانایی و نادانی
امری نسبی است.

مثلا
خود تو در زمینه های بیشماری نادانی.

ثانیا
دانایی و نادانی
(شعور)
ثانوی است.
امور ثانوی و نسبی را نباید ملاک و معیار قضاوت و سنجش قرار داد.
شعور
انعکاس وجود است.
تو هم اگر در خانواده رعیتی بزرگ شده بودی
اکنون بیسواد بودی و هارت و پورت این و آن را می شنیدی.



آزادی و بردگی لینکن

تو
و
قبل از همه تو
ارباب توده زحمتکشی.
به عبارت دقیقتر
نماینده سیاسی طبقه حاکمه در طویله طبقاتی کشورت هستی.

دیالک تیک آزادی و بردگی
فقط یکی از فرم های بسط و تعمیم دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی) است.
در جامعه طبقاتی
آزادی حقیقی خلایق محال است.
چون جامعه طبقاتی
مبتنی بر دیالک تیک توده و طبقه حاکمه است.
تا زمانی که طبقه حاکمه وجود دارد
توده نمی تواند مختار باشد.
پیش شرط اختیار
جامعتی بودن مالکیت بر وسایل اساسی تولید جامعه است.



دهخدا و ابن سینا

قانونمندی توسعه در طبیعت



تنها دستاورد عنگلاب اسلامی مسجد سازی بوده است

اگر می خواهی شخصیت کسی را بشناسی
به او قدرت بده.
فرنگی

من ـ زور فرنگی این است که قدرت به زوال شخصیت افراد منجر می شود.
این
خرافه رایجی است که دال بر سفاهت مدعی است.
قدرت چیست؟
قدرت همان اوتوریته است که خورجینی است که در ان همه چیز جا می گیرد.
هم
مادر و پدر
در خانواده
اوتوریته اند و قدرت دارند
و
هم
هیتلر و پینوچه و سیدعلی
اوتوریته اند و قدرت دارند
و
هم
لنین و هوشی مین و هونکر
اوتوریته اند و قدرت دارند.
ولی
تفاون فی مابین از زمین تا آسمان است




از کرامات شیخ ما چه عجب
پنجه را باز کرد و گفت:
«وجب»

ما ۴۰ سال است که ماهیت فوندامنتالیستی ـ تروریستی جنقوری اسلامی را
شب و روز
به زبان پارسی
پارس می کنیم.

پنبه در گوشان نمی شنوند و منتظر قضاوت لاشخورهای فرنگی اند
که خودشان بیشرم ترین تروریست ها هستند.


جانوران
خر نیستند.

خود خر هم حتی خر نیست.
اگر مصلحت بدانند
مهاجرت می کنند.


مامانم حلوا پخته می‌گم چقدر سفته می‌گه اینجوری خوب دیگه. این زن هرچی بپزه از نظرش بهترینه. حالا من طبق اصول CIA یه چیزیو درست می‌کنم بعد می‌شینم زار زار گریه می‌کنم که نه این خوب نشده.
سابینه

گریه چرا؟
آشپز مادر زاد هنوز از مادر زاده نشده است.
کار نیکو کردن از پر کردن است.
اگر دستپختت رضایت بخش نیست
چیزی بدان بیفزای و یا چیزی از آن بکاه و یا عوامل دخیل در آشپزی را تغییر بده
مثلا درجه حرات و مدت حرارت دادن و ادویه جات و غیره را


مُــردن عـــاشـق نمـی میـراندش
در چـــراغ تـــازه می گـیـراندش
شاخه ها را از جــدایـی، گر غــم است
 ریشه هاشان، دست در دست هم است
ابتهاج


منظور سایه از عاشق
شهدای حزب توده است.
به همین دلیل
به این نتیجه می رسد که راه و آرمان آنها توسط توده ای های دیگر نسل اندر نسل ادامه داده می شود.

مهسا میدان شیاد

 فروید یکی از ابزارهای واکاوی محتویات ناخودآگاه را توجه به «لغزش های زبانی» می داند.
منظور فروید از لغزش های زبانی
خطاهای تکلمی افراد است
که به صورت ناخودآگاه و ناخواسته و غیر عمدی بر زبانشان جاری می شود و موجب خنده خلایق می گردد.

منشاء این لغزش ها
نه
ناخودآگاه افراد
بلکه
ناآگاهی آنها ست.
چنین افرادی
یا
عوامفریبان نادانند و مثل ربات ها هارت و پورت می کنند
و
یا
کله های شان مزبله تصورات مغشوش است و نظر روشنی ندارند.
مسیح علی نجات
اصلا سواد ندارد.
زن امام جمعه قم بوده است که توهم رهبریت بر سرش زده است
ولی
فرقی با محمود احمدی نجات ندارد



همه چیز هستی را امپریالیسم واژگون کرده است. آیندگان بهتر از گذشتگان نیستند.
 زنده ها مرده تر از مرده ها هستند.



مارها قورباغه‌ها را می‌خوردند و قورباغه‌ها از این نا به‌ سامانی بسیار غمگین بودند تا اینکه قورباغه‌ها علیه مارها به لک‌لک‌ها شکایت کردند.
لک‌لک‌ها تعدادی از مارها را خوردند و بقیه را هم تار و مار کردند و قورباغه‌ها از این حمایت شادمان شدند!
طولی نکشید که لک‌لک‌ها گرسنه ماندند و شروع کردند به خوردن قورباغه‌ها.
قورباغه‌ها ناگهان دچار اختلاف دیدگاه شدند!
عده‌ای از آنها با لک‌لک‌ها کنار آمدند و عده‌ای دیگر خواهان بازگشت مارها شدند.
مارها بازگشتند ولی این بار، همپایِ لک لک‌ها شروع به خوردن قورباغه‌ها کردند!
حالا دیگر قورباغه‌ها متقاعد شده‌اند که انگار برای خورده شدن به دنیا آمده‌اند!
ولی تنها یک مشکل برای آنها حل نشده باقی مانده است، اینکه نمی‌دانند توسط دوستانشان خورده می‌شوند یا دشمنانشان؟!



پیشنهاد وزیر نفت:
هر چی دارید بپوشید.

هی وزیر نفت
در دیالک تیک کمیت و کیفیت تعیین کننده کیفیت است.



حضرت علی و حضرت هگل هم همین اییدشه را بیان داشته اند:
انباشت ثروت در قطبی از جامعه
نتیجه انباشت ذلت در قطب دیگر ان است.
حضرت علی عاقبت این انقطاب را هم پیش بینی کرده است:
روزی بردگان برخواهند خاست و ورق برخواهد گشت

هدایت
چنان وانمود میکند
که
انگار
جهان شناسو ایران شناس کبیری است.
ایران در مقایسه با بقیه طوایل طبقاتی
اگر بهتر از انها نباشد،
بدتر از انها هم نیست.
مثال:
تخطی بر حقوق زنان
مثلا در هندوستان و ژاپن
کمتر از ایران در زمان شاه و شیخ نیست
به همین دلیل
درست بسان جنقوری اسلامی
در هندوستان و ژاپن
وسائط نقلیه زنان را از نران
جدا کرده اند.
قطار زنان مجزا از قطار نران است.
در ژاپن
برای تربیت نران
جنده خانه ها را به شکل قطار در اورده اند تا نران قطارها را با جنده خانه ها عوضی نگیرند.
عحب راه حلی برای معضلات در امپریالیسم ژاپن کشف می شود.
جون
چنین کاری
کنترا پرودوکتیو باید باشد
یعنی
سبب خواهد شد که
خلایق حشری
قطارها را با جنده خانه عوضی بگیرند



عشق شادی ست ، عشق آزادی ست
عشق آغاز آدمی زادی ست
سایه

عجب تحریفی از مفهوم عشق:

عشق
کجا شادی است
مش سایه؟
مشخصه مهم عشق
اندوه است.
محتوای عشق
خودستیزی و خودآزاری و مازوخیسم است.

عشق
کجا آزادی است
مش سایه؟
مشخصه مهم عشق
نادانی است.
عاقل هرگز عاشق نمی شود.
آزادی هم به معنی خروج از نادانی است.

عشق نه اغاز آدمیت
بلکه اغاز خریت و پایان آدمیت است.

عشق آتش به سینه داشتن است
دم همت بر او گماشتن است
عشق شوری زخود فزاینده ست
زایش کهکشان زاینده ست
تپش نبض باغ در دانه ست
در شب پیله رقص پروانه ست
جنبشی در نهفت پرده ی جان
در بن جان زندگی پنهان
زندگی چیست ؟ عشق ورزیدن
زندگی را به عشق بخشیدن
زنده است آن که عشق می ورزد
دل و جانش به عشق می ارزد



درون یک زن همیشه سه زن یافت میشود؛
زنی نوجوان، شر و شیطون و بغلی
زنی جوان، جسور و مغرور
زنی مسن و غرغرو اخمو
تمام اینها به رفتار یک مرد بستگی دارد، که نقش کدام زن در زندگی اش پر رنگ تر باشد..
سحر

سه زن در درون زن یافت نمی شود و ربطی به نر ندارد.
زن
آدم است و در تغییر مدام است:
تریاد پیدایش ـ رشد ـ زوال
شامل حال همه جمادات و نباتات و جانوران و زنان و نران است.

پاتریس لومومبا در قید و بند استعمار بلژیک و در حال اعدام توسط شاه پرستان.
همان بلژیکی
که
پایتختش
امروزه
محل هارت و پورت اتحادیه اروپا ست که مدعی مدافعه از حقوق بشر است.


 مرده ها به ما هشدار می دهند



هر کس باید راه خود را طی کند
ضمنا باید شهامت تغییر راه خود را داشته باشد.
فرنگی

تغییر راه خود
ربط تعیین کننده ای به شهامت ندارد.
به چه عواملی ربط دارد؟

ابلهامردا
عدوی تو نیستم من
انکارِ تواَم.
احمد هروئینی

ابلها مردا به لحاظ دستور زبان فارسی غلط است.
ویرایش:
ابلها مرد
و
یا
ای مرد ابله
و
یا
ابله ـ مردا

انکار کسی بودن
بی معنی است
و
شنانه بیسوادی است.
منکر حقانیت حکمی و یا نظری می توان بود
و
برای اثبات این انکار
باید مغز اندینشده داشت و استدلال علمی کرد.
هروئین
اما آتش به دودمان مغز می اندازد و معتادان را به یاوه سرایی برمی انگیزد.

هروئین را نمی توان قبول کرد و تأیید کرد و نباید قبول کرد و تأیید کرد.
زنده باد خرد اندیشنده.
ننگ بر خر پرروی و خردستیزی




خر هم حتی مغز دارد.
مسئله این است که مغز علم التنبان
در تنبانش است
و نه در کله اش.
چون
چیزی جز غریزه جنسی نمی شناسد.
او
پیرو پیگیر فروید است که جهان را از سوراخ دوربینی از آلات تناسلی می دید

علم الهدی و زنان


مولوی
نماینده عرفان در قرون وسطی ایران و ترکیه و افغانستان بوده است.
عرفان
در قرون وسطی
اوپوزیسیون ضد فئودالی بوده است.
فلسفه عرفان
پانته ئیسم (همه خدایی) است:
پانته ئیسم
نماینده تز وحدت وجود است:
در این تز
میان ماده و روح
مثلا میان خدا و خر و خورجین و خرما و خرمالو و خردل
فرقی گذاشته نمی شود.
درست به همین دلیل
عرفان
جریانی ضد عقلی است.
درست به همین دلیل
ارتجاع جهانی
از عرفان حمایت می کند.
خرافات مذهبی
را
نمی توان بدون خردستیزی عرفان اثبات کرد.
به همین دلیل
همه مذاهب جهان
عرفان خاص خود را دارند.

اخیرا در جنقوری اسلامی
پژوهشی از سعیده نامی راجع به کثافتکاری ها در خانگاه ها منتشر شده است.
مولوی
کودکان مردم را که در مکتبش تلمذ می کردند
مثل طوی جنقوری
مورد تجاوز جنسی قرار داده است.
کسب و کار خانقاه ها هنوز هم سوء استفاده جنسی از مریدان است.
ارگاسشم را عرفا وصل با حق جا می زنند.
نان شان در روغن است


عنگلاب بود لامصب. انقلاب را همان شاهی کرده بود که در رفته بود. روحانیان مرتجع اند.. مرتجعین عن گلاب می کنند. نه انقلاب

دلیل علاقه و عشق به فرزندان خود
دیالک تیکی از طبیعی ـ غریزی - جامعتی است.

دلیل علاقه و عشق به فرزندان همه مردم
داشتن گرایش هومانیستی (بشردوستی) است.

دلیل علاقه و عشق به فرزندان همه نباتات و جانوران
داشتن گرایش ناتورالیستی (طبیعت گرایی) است


مسئله
افزایش جمعیت زمین است.
عرصه برای نباتات و جانوران تنگ شده است



رنگ و آهنگ ماران حکم آژیر خطر دارند
 تا کسی مزاحم شان نشود

امیال جنسی چیزهای طبیعی و غریزی اند.
حتی نباتات و جانوران دارند
چه رسد به خرخوان های طویله


اولا
غارتگر و استعمارگر
طبقه حاکمه در انگلستان بوده است
و
نه
کشور انگلستان.
سکنه انگلستان
مثل سکنه مستعمرات ستم دیده اند و استثمار شده اند.
ثانیا
کسی یافت نمی شود که اخلاق نداشته باشد.
اخلاق چیست؟
اخلاق یکی از عناصر روبنای ایده ئولوژیکی هر جامعه است که تابع زیربنای اقتصادی ان جامعه است.
فقط لومپن پرولتاریا
مثلا دزدان و خودفروشان و لات ها و لاشخورها فاقد اخلاق اند.
برای اینکه جایگاه اجتماعی روشن ندارند.
انگل واره اند و همه کاره و هیچکاره

خداحافظی میکنه و میگه
مراقبِ سادگیت باش،
و من نمیفهمم این تعریف بود یا تخریب
نیلوفر

خلایق
توان تفکر ندارند تا حرف شان حاوی معنا و منظوری باشد.
میان زنان و نراناز دیرباز جنگ است.
تسلیحات این جنگ
یاوه است.
طرفین این جبهه به عوض گلوله و نارنجک و خمپاره و موشک
یاوه شلیک می کنند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر