میم حجری
از كتاب: «زمينه جامعهشناسي»
مقدمه اول
شناخت
مقدمه اول
شناخت
ادامه
ب.
شناخت تدريجي و شناخت ناگهاني
مرحلة اول شناخت
– شناخت حسي –
معمولاً
به
مرحلة دوم
– شناخت منطقي –
مي انجامد.
ولي در زندگي روزانه در بسا موارد، بين مرحلة اول و مرحلة دوم شناخت فاصله
مي افتد،
يا اساساً شناخت از مرحله اول در نمي گذرد.
از اين گذشته
جريانهاي هر مرحله با شدت و سرعت يكساني طي نمي شوند.
ادراك گاهي به تندي و
گاهي به كندي دست ميدهد.
زماني عاطفه شدت مي گيرد و زماني ادراك بر عاطفه
چيرگي مي ورزد.
جريانهاي شناخت
گاهي
به طور منظم و متوالي طي مي شوند
و
گاهي در يكي از آنها وقفه و يا توقفي روي مي دهد.
۱
از اين گذشته
جريانهاي هر مرحله با شدت و سرعت يكساني طي نمي شوند.
ادراك گاهي به تندي و
گاهي به كندي دست ميدهد.
دلیل این تفاوت
این است که کیفیت شناخت حسی و عقلی
به
میزان بغرنجی اوبژکت (موضوع) شناخت
از
سویی
و
به
کیفیت انعکاس
از
سوی دیگر
و
به
بضاعت تجربی و لیاقت معرفتی شناسنده
وابسته است.
ای بسا انعکاس ها که به صورت عینی صورت می گیرند.آیعنی
خود فرد
متوجه انها نمی شود.
این افراد
بعدها
مثلا
در عالم خواب
در اثر احیای مجدد آن انعککاس های عینی به شناخت چیزی نایل می آیند.
فرق شهرنشینان با روستائیان
در
شهر و روستا
چه بسا در همین تندی و کندی شناخت چیزها ست.
۲
زماني عاطفه شدت مي گيرد و زماني ادراك بر عاطفه
چيرگي مي ورزد.
آریانپور
برداشت و تعریف دیگری از عاطفه دارد.
شناخت عاطفی
یکی از انواع شناخت است
و
کمترین ربطی به شناخت حسی و عقلی و تجربی و نظری ندارد.
ما در آثار هنری با شناخت عاطفی سر و کار پیدا می کنیم.
شناخت عاطفی
چه بسا
سرشته به عوامفریبی است.
شناخت عاطفی در جوامع عقب مانده چه بسا دست بالا دارد.
مثال:
آخوندها
با توسل به شناخت عاطفی،
پامنبری های ساده لوح را به جنون می کشند و به شورش و بلوا و جنایت و عنگلاب سوق می دهند.
مثال دیگر
اکثر شعرا
با توسل به شعر که یکی از مؤثرترین فرم های شناخت احساسی ـ عاطفی است،
دست به عوامفریبی می زنند و خوانندگان ساده لوح را به دنبال نخود سیاه می فرستند.
۳
جريانهاي شناخت
گاهي
به طور منظم و متوالي طي مي شوند
و
گاهي در يكي از آنها وقفه و يا توقفي روي مي دهد.
آریانپور
اکنون
شناخت را فراموش می کند و از جریان های شناخت دم می زند.
یعنی
روند شناخت را با خود شناخت یکسان تلقی می کند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر