تحلیلی
از
لب بسته خامشان
فرمانبران رام کدام آفریدگار
یا بد سرشتگان کدام آفرینش اند؟
اینان به خامشی
آیا نه هیمه های مدد کار آتش اند؟»
معنی تحت اللفظی:
خاموشان الکن، مخلوق کدام خالق و فرمانبر کدام فرمانده اند و یا در کدام آفرینش بد سرشته شده اند؟
اینها با سکوت و سکون خویش،
آیا هیزم بیار آتش سوزنده نیستند؟
سهراب
در این واپسین گفتار شکایت آمیز خویش
همه قوای زمینی و آسمانی را «مددکار آتش» قلمداد می کند.
به زعم او برای تکوین این تراژدی همه قوای مرئی و نامرئی، همه قوای واقعی و موهوم
و
در رأس همه
شخص شخیص فردوسی،
هیمه هیزم بر آتش تراژدی تلختر از زهر پور و پدر نهاده اند.
۲
تنها کسانی که به زعم سهراب مجروح،
کمترین تقصیر نداشته اند،
خود او و پدر او بوده اند.
سهراب بسان رستم توان انتقاد از خود و پدر (و یا پسر) خود ندارد.
اما چرا و به چه دلیل؟
مگر انتقاد از خود و پدر و یا پسر خود در این آخرین لحظات حیات چه تغییری در سرگذشت و سرنوشت آنها ایجاد می کند؟
۳
برای پیدا کردن پاسخ به این پرسش
باید با فلسفه حیات پهلوانان فردوسی آشنا شد.
ظاهرا در قاموس آنها تمامت معنای حیات در دیالک تیک نام و ننگ تعیین می شود.
این دیالک تیک همچنان و هنوز معتبر و مؤثر
باید مورد تحلیل همه جانبه قرار گیرد و ریشه یابی شود.
اینکه آیا خود سیاوش در این تراژدی بطور غیر مستقیم بر واکنش رستم ها و سهراب های معاصر در واپسین لحظات حیات خویش نظر دارد،
خود تأمل انگیز است.
چون رستم ها و سهراب های معاصر نیز همین واکنش تیپیک (خودویژه و نمونه وار) رستم و سهراب اساطیری را از خود نشان داده اند.
۴
رستم پیر معاصر در پایان کردوکار تراژیک خویش در تلویزیون یأجوج و مأجوج
همه تقصیرات را به گردن «کاووس» می اندازد
و
سهراب «جوان»
برای تطهیر خود و امثال کوته اندیش خود،
تراژدی خودساخته را به گردن نفوذی های دشمن می اندازد.
هدف رستم و سهراب معاصر
دقیقا
همان هدف رستم و سهراب اساطیری است:
مرگ بی ننگ!
مرگ با نام نیک!
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر