۱۴۰۱ آبان ۱۷, سه‌شنبه

درنگی در گشت ارشاد (۴)


میم حجری

 
تقابل مردم و گشت ارشاد در تاریخ؛
نفرت از گشت ارشاد در اشعار شاعران ایرانی
فاطمه کاملی
دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ ایران باستان

 
جالب‌تر آن 

که 

محتسبان که مدعی دین و ایمان بوده‌اند 

به ریاکاری شهرت داشتند، 

دورویی آنها مَثَل شده بود 

و 

همه می‌دانستند که آنان نیز اهل انواع گناه‌اند.
مولانا در اینباره می‌گوید:


سرمستان را ز محتسب ترسانند
شد محتسب مست همه می‌دانند


حافظ نیز که دل پُری از ریاکاری مذهبیون زمانه داشته، 

معتقد است:
مِی خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر می‌کنند
یا
محتسب شیخ شد و فِسقِ خود از یاد بِبُرد
قصهٔ ما ست که در هر سرِ بازار بِمانْد
حافظ حتی محتسبان را الگویی عملی برای آموختن ریاکاری و سیاست‌پیشگی معرفی می‌کند؛ چرا که شرابخوارند اما آن را به خوبی از چشم خلق پنهان می‌کنند:
ای دل طریقِ رندی از محتسب بیاموز
مست است و در حقِ او، کس این گمان ندارد.

 

۱ 
جالب‌تر آن 

که 

محتسبان که مدعی دین و ایمان بوده‌اند 

به ریاکاری شهرت داشتند، 

دورویی آنها مَثَل شده بود 

و 

همه می‌دانستند که آنان نیز اهل انواع گناه‌اند.

 

 فاطمه کاملی

بر خلاف بقیه پیران و جوانان جنقوری

فرد با سوادی است.

حداقل به زبان فارسی مسلط است و معنی اشعار شعرا را می فهمد.

ولی

به لحاظ سطح شعور سیاسی و نظری و سوسیولوژیکی،

فرق چندانی با بقیه سکنه جنقوری ندارد.

در این سخن فاطمه این حقیقت امر، آشکار می گردد:


۲
جالب‌تر آن 

که 

محتسبان که مدعی دین و ایمان بوده‌اند.

به ریاکاری شهرت داشتند، 

دورویی آنها مَثَل شده بود 

و 

همه می‌دانستند که آنان نیز اهل انواع گناه‌اند.

 

 فاطمه

عاجز از تمیز طبقه حاکمه از نماینده و مزدور و مأمور طبقه حاکمه

است.

درست به همین دلیل

خیال می کند که محتسب، حتما باید به محتوای طبقاتی و ایده ئولوژیکی کرد و کار خود مؤمن باشد.

محتسب از طریق گشت و عرشاد 

نان خود و خانواده اش

را

در می آورد.

مگر عمله و بنا و مهندسی که راه و پل و زندان و شکنجه گاه می سازند،

 به محتوای طبقاتی و ایده ئولوژیکی کرد و کار خود واقفند، 

تا

گشت عرشاد و محتسب واقف باشند.

محتسب مثل عمله و بنا و مهندس

۸ و یا ۱۰ ساعت به انجام وظیفه محوله می پردازد و بعد هر چه دلش خواست، می کند.

محتسب هم بالاخره آدم است و حوایج مادی و روحی و روانی و غریزی خاص خود را دارد.

فاطمه

معنی ریا

را

هم

نمی داند.

ریاکار به کسی اطلاق می شود که اصول و موازین اخلاقی طبقاتی خود را زیر پا می نهد.

ریاکار

نه

محتسب

بلکه اشراف بنده دار و فئودال و روحانی اند

که

گشت عرشاد

را

به نیت عوام فریبی و تحکیم حاکمیت طبقاتی خود به جان زنان و جوانان می اندازند

و

خود و توله های شان در منجلاب فساد و فسق و فجور غوطه ور می شوند. 

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر