۱۴۰۱ آبان ۱۰, سه‌شنبه

درنگی در شعری از آذر ادیبی (۹)


 آذر ادیبی

عصیان
تنها فریاد دردی ست گاه بی پژواک
در برابر بیداد.

 

معنی تحت اللفظی:

عصیان

فریاد بی پژواکی در برابر بیداد

است.

منشاء عصیان، درد است.

 

آذر

در این بند شعر،

به تعریف مفهوم عصیان در داربست دوئالیستی امتداد و انقطاع (پیوست و گسست) ادامه می دهد:

عصیان

فریاد بی پژواکی

است.

فریاد در زیر قلم آذر

بنا بر معیار دوئالیستی پیوست و گسست،

طبقه بندی و تعریف می شود:

فریاد پژواکمند

مبتنی بر پیوست (امتداد)

است

و

فریاد بی پژواک

مبتنی بر گسست (انقطاع)

است.

پژواک

فرمی از انعکاس (عکس اندازی، عکس برداری) است.

پژواک

انعکاس صدا (فریاد) ست.

پژواک

عکس الصوت است.

 

منظور آذر، 

بی دورنمایی و نامؤثریت طبقاتی و قشری و ملی و بین المللی عصیان است.

انعکاس

اما

امری عینی است.

به قول لنین، «انعکاس، خاصیت ماده است.»

همه چیز هستی، دیالک تیکی از آیینه و اشیاء است:

همه چیز در همه چیز عکس می اندازد و از همه چیز عکس برمی دارد.
 
فریاد بی پژواک
وجود ندارد.
 
حتی فریاد بی صدا 
حاوی پژواک است.
 

 
برخی از جانوران، دهان فراخ می کشند، بی انکه صدایی از خود درآورند.
یعنی
فریاد بی صدا
(اولترا شال) 
می کشند
که
هر جانوری قادر به شنیدن پژواکش نیست.
فقط همنوعان آن جانور
قادر به شنیدن آن سیگنال صوتی اند.

عصیان هم ٖپژواک دارد و مؤثر می افتد.
عیب عصیان نه در پژواک و مؤثریتش، بلکه در چیز دیگری است.
 

ادامه دارد. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر