میم حجری
مارکس
دانشمند
بود
و
کاشف علم کمونیسم
بود؟
خدمت بزرگ دیگر مارکس و انگلس
بسط و تعمیم ماتریایلسم دیالک تیکی
به
عرصه شناخت
بوده است.
این بسط و تعمیم خلاق بر اساس نقد تئوری شناخت فلاسفه ماتریالیست و ایدئالیست پیشین
از
موضع جهان بینانه ماتریالیستی ـ دیالک تیکی ـ تاریخی
بوده است.
مسئله اساسی فلسفه
(معیار و محک تعیین جهان بینی)
اکنون
در
فرم های زیر طرح و حل می شود:
۱
در
کل هستی:
آیا وجود (ماده) مقدم بر شعور (روح) است و یا برعکس؟
۲
در
کل جامعه بشری:
آیا وجود جامعتی مقدم بر شعور جامعتی است و یا برعکس؟
۳
در عرصه شناخت:
آیا جهان و مافیها قابل شناخت است و یا نه؟
مارکسیسم
اثبات می کند
که
وجود (ماده)، مقدم بر شعور (روح)
است.
وجود جامعتی، مقدم بر شعور جامعتی
جهان و مافیها
قابل شناخت
است.
بدین طریق
بطلان کلیه مکاتب معرفتی ـ نظری (مکاتب متعلق به تئوری شناخت)
از
اسکپتیسیسم
(تردید گرایی، شکاکیت)
تا
اگنوستیسیسم
(ندامگرایی، لاادریت)
و
غیره
اثبات می شود
و
تئوری شناخت طراز نوینی
پا به صحنه می نهد
و
همه چیز هستی
به
چالش ماتریالیستی ـ دیالک تیکی
کشیده می شود
و
سدی از روشنگری در مقابل عوامفریبی برپا می شود.
دایرة المعارف روشنگری
تجلیگاه مارکسیسم در همه این زمینه ها ست.
دهها هزار بیت شعر
تحلیل شده است.
صدها هزار قصه و کلام قصار و اندرز و آیه و روایت و حدیث
به
چالش ماتریالیستی ـ دیالک تیکی
کشیده شده است.
بخش اعظم مفاهیم و مقولات و قوانین و مکاتب مهم مختلف فلسفی، سوسیولوژیکی، سیاسی و غیره
ترجمه و منتشر شده است و می شود.
می توان گفت
که
فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی
بر روی سه پایه زیر قرار گرفته است:
۱
ماتریالیسم دیالک تیکی
۲
ماتریالیسم تاریخی
۳
تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی (ماتریالیستی)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر