هانی شافت

آنتی فاشیست شهیدی از هلند

میم حجری

 

 ۲۷۶۹

نه

جهان انتزاعی وجود دارد

و

نه

انسان انتزاعی.

فقط چیزهای مشخص وجود دارند.

با حسن و عیب شان

۲۷۷۰
دکپ تسلیح

 

۲۷۷۱
جنگ

آب حیات امپریالیسم و اولیگارشیسم و فوندامنتالیسم است
 

۲۷۷۲
در جهان سه گونه دزد هست!

١- دزد معمولی

٢- دزد سیاسی

٣- دزد مذهبی
و اما دزدان معمولی کسانی‌اند که؛پول،کیف،جیب،ساعت،زر و سیم،
وسایل خانه‌ و.......شما را برای سیرکردن شکم‌شان می‌دزدند!
دزدان سیاسی کسانی‌اند که؛آینده،آرزوها،رویاها،کار،زندگی،حق،حقوق،
دسترنج،دستمزد،تحصیلات،توانایی،اعتبار،آبرو،سرمایه‌های ملی شما
و حتی مالیات شما را می‌دزدند و چپاول می‌کنند!
و شما را در سیه‌روزی و بدبختی نگه‌ می‌دارند...
دزدان مذهبی کسانی‌ هستند که؛این دنیای زیبایتان را،جرات اندیشید‌ن‌تان را،علم و دانش‌تان را،
عقل و خِردتان را،جشن و شادمانی‌تان را،سلامتی تن و روان‌تان را،دارایی‌ و مال‌تان را
و ...... می‌دزدند! و تازه یک چیزهایی نیز به شما گران می‌فروشند! مانند خدا،دین،بهشت،
خرافات،جهل،غم،اندوه،سوگواری،فسردگی و............! دزدان مذهبی با سخنان فریبنده ،
باغِ بهشت را به شما نشان می دهند و دروغ می‌گویند،می‌فریبند،سواری می‌گیرند,
شما را در فرومایگی ، فقر ، بدبختی ، نکبت و........نگه می‌دارند!
تفاوت جالب اینها اینجاست که؛ دزدان معمولی، شما را انتخاب می‌کنند،
اما شما دزدان سیاسی را انتخاب می‌کنید!همینطور شما دزدان مذهبی را انتخاب کردید
و به آنان ارج می‌نهید و بزرگ‌شان می‌دارید...........!
تفاوت دیگر و بزرگتر اینکه؛ دزدان معمولی؛
تحت تعقیب پلیس قرار می‌گیرند،دستگیر می‌شوند، شکنجه می‌شوند،شلاق می‌خورند،
زندان می‌روند، دست‌ و پایشان را به چپ و راست می‌بُرند، تحقیر می‌شوند و.......!
اما دزدان سیاسی و مذهبی؛ هر دو توسط قانون و پلیس حمایت و محافظت می‌شوند!
پست و مقام بالاتری میگیرند، زور می‌گویند، ستم می‌کنند و از شما طلبکار هم میشوند و.......!
سخنرانی "ماكسيم گوركى" نويسنده نامدار روس در کانون نویسندگان روس در سال ۱۹۱۶ مسکو!

 

۲۷۷۳
ارزشِ هر انسان به چیزی که به آن دست می‌یابد نیست،

بلکه به هدفی است که میلِ رسیدن به آن دارد
جبران خلیل جبران

 

۲۷۷۴
گویا جهان و انسانها گاهی به این شناخت هنری معیوب دلخوشند
مهلا


آثار هنری
صرفنظر ناپذیرند.

اگر هنر نبود
بشریت چیزی کم داشت.

شناخت و شعور هنری
اولین فرم شناخت و شعور بشری (و حتی جانوری) است.

بشریت
احتمالا قبل از کسب توان تفکر
به خلق آثار هنری پرداخته است که هنوز هم در دیواره غارها کشف می شوند.

به نظر ما
فرم های دیگر شناخت و شعور
با نفی دیالک تیکی شناخت و شعور هنری پدید آمده اند:
از نفی دیالک تیکی شناخت و شعور هنری
شناخت و شعور میتولوژیکی (اساطیری) تشکیل یافته است.
به همین دلیل
اساطیر
ضمنا
حاوی عناصر هنری اند.
از نفی دیالک تیکی شناخت و شعور میتولوژیکی
شناخت و شعور تئولوژیکی (مذهبی) پدید امده است.
قران
هم حاوی عناصر هنری است (کلی قصه دارد و شعرگونه است)
و
هم
حاوی عناصر میتولوژیکی است.

 

۲۷۷۵
فروغ و سیاوش
شاعر محض نیستند.
ضمنا فیلسوفند.
ما
شاید ده هزار صفحه تحلیل از آثار فروغ و سیاوش منتشر کرده باشیم که فقط اجنه خوانده اند

 

۲۷۷۶
مهر و قهر
واکنش طبیعی اندام آدمی به محیط پیرامون خویش اند.
نوزاد که هنوز به کوتاهی عمر و خیلی چیزهای دیگر پی نبرده
هم سوبژکت مهر وقهر است و هم اوبژکت مهر و قهر.
مثال:
اگر کسی جلوی نوزاد گریه کند،
نوزاد فوری پستانکش را در دهانش می گذارد تا آرام گیرد.


۲۷۷۷
بمباران سفارت چین در بلگراد

۲۷۷۸
با چشم‌ها
ز حیرتِ این صبحِ نابه‌جای
خشکیده بر دریچه‌یِ خورشید چارتاق
بر تارکِ سپیده‌ی این روزِ پا به‌زای،
دستانِ بسته‌ام را
آزاد کردم از
زنجیرهایِ خواب.
فریاد برکشیدم:
« ـــ اینک
چراغِ معجزه
مَردُم!
تشخیصِِ نیم‌شب را از فجر
درچشم‌هایِ کوردلی‌تان
سوئی به جای اگر
مانده‌ست آن‌قدر،
تا
از
کیسه‌تان نرفته تماشا کنید خوب
در آسمانِ شب
پروازِ آفتاب را!
با گوش‌هاىِ ناشنوائى‌تان
این طُرفه بشنوید:
در نیم‌پرده‌یِ شب
آواز آفتاب را! »
« ـــ دیدیم
( گفتند: خلق، نیمی )
پروازِ روشن‌اش را. آری! »
نیمی به شادی از دل
فریاد برکشیدند:
« ـــ با گوشِ جان شنیدیم
آوازِ روشن اش را! »
باری
من با دهانِ حیرت گفتم :
« ـــ ای یاوه
یاوه
یاوه،
خلایق !
مستید و منگ؟
یا به تظاهر
تزویر می کنید؟
از شب هنوز مانده دو دانگی.
ور تائب‌اید و پاک و مسلمان
نماز را
از چاوشان نیامده بانگی! »
اااا
هر گاوگندچاله دهانی
آتش‌فشانِ روشنِ خشمی شد :
« ـــ این گول بين که روشنیِ آفتاب را
از ما دلیل می‌طلبد. »
توفانِ خنده‌ها...
« ـــ خورشید را گذاشته،
می خواهد
با اتکا به ساعتِ شماطه‌دارِ خویش
بیچاره خلق را متقاعد کند
که شب
از نیمه نیز بر نگذشته است. »
توفانِ خنده‌ها...
من
درد در رگان‌ام
حسرت در استخوان‌ام
چیزی نظیر آتش در جانم
پیچید.
سرتاسرِ وجودِ مرا
گوئی
چیزی به هم فشرد
تا قطره‌‌ئی به تفته‌گی خورشید
جوشید از دو چشم‌ام.
از تلخیِ تمامیِ دریاها
در اشکِ ناتوانیِ خود ساغری زدم.
آنان به آفتاب شیفته بودند
زیرا که آفتاب
تنهاترین حقیقتِ‌شان بود
احساسِ واقعیتِ‌شان بود.
با نور و گرمی‌اش
مفهومِ بی‌ریایِ رفاقت بود
با تابناکی‌اش
مفهومِ بی‌فریبِ صداقت بود.
اااا
( ای کاش می‌توانستند
از آفتاب یاد بگیرند
که بی‌دریغ باشند
در دردها و شادی‌‌هاشان
حتا
با نانِ خشکِ شان. ـــ
و کاردهایِ شان را
جز از برای ِ قسمت کردن
بیرون نیاورند. )
اااا
افسوس!
آفتاب
مفهوم بی‌دریغِ عدالت بود و
آنان به عدل شیفته بودند و
اکنون
با آفتاب گونه‌ئی
آنان را
این گونه
دل
فریفته بودند !
اااا
ای کاش می‌توانستم
خونِ رگانِ خود را
من
قطره
قطره
قطره
بگریم
تا باورم کنند.
ای کاش می‌توانستم
ـــ یک لحظه می‌توانستم ای کاش ـــ
بر شانه‌هایِ خود بنشانم
این خلقِ بی‌شمار را،
گرد حبابِ خاک بگردانم
تا با دو چشم خویش ببینند که خورشیدشان کجاست
و باورم کنند.
ای کاش
می توانستم!
 
سروده‌ی « با چشم ها ... » - 1346
دفتر : مرثیه‌های خاک
مجموعه آثار احمدشاملو - دفتر یکم صفحه‌ی ۶۵۳


این شعر شاملو در دفاع از فئودالیسم و بر ضد انقلاب ضد فئودالی سفید است
 

۲۷۷۹
هی سولمار کشتی ما را با این رمانتیسمت.

براهنی نه شاعر بوده و نه شعور داشته
 

۲۷۸۰
کفش های کهنه چه بسا پرورشگاه میکرو ارگانیسم ی (میکروب ها، باکتری ها و قارچ های) خطرناکند

و به درد لانه برای پرندگان نمی خورند.

 

۲۷۸۱
با مفاهیم هیستوریستی

نمیتوان به درک و توضیح تاریخ و یا جامعه نایل آمد.

برای درک و توضیح تاریخ و یا جامعه

ماتریالیسم تاریخی

را

آفریده اند
 

۲۷۸۲
یکی از معایب فکری و فرهنگی ما فقر مفهومی است
فرنگی ها برای هر نوعی از نباتات و ماهیها و حشرات و حیوانات نام معینی دارند
اگر فرهنگ لغات فارسی را بازکنی
ودنبال معنی نهنگ بگردی به دهها نوع ماهی تحت این نام برخورد میکنی و گیج میشوی
یکی از دلایل عقب ماندگی فکری و فرهنگی ما همین است



۲۷۸۳
البته نظر شما محترمه
ولی من بعضی از اشعارش رو دوست دارم

نظر ها
اولا
نه
شخصی
بلکه
طبقاتی اند.
نظر حسن و حسین وجود ندارد.
نظر اشراف فئودال و روحانی، بورژوازی، خرده بورژوازی، رعیت و کارگر و غیره
وجود دارد.

ثانیا
نظر هیچکس محترم نیست.
محترم چیست؟

محترم
فقط نظری است که حقیقی باشد.
دو دو تا چهار تا
محترم است.

بنابرین نمی توان هر خرافه ای را محترم شمرد.
مثلا نمی توان به کسی که زنان را ناقص العقل و ناقص الدنده قلمداد می کند، گفت:
البته نظر شما محترم است.

ثالثا
خوش آمدن این و آن از چیزی
فاقد ارزش علمی و عینی است.

چون چیزهای سوبژکتیو
موقتی اند.
اگر شما رشد کنید،
از چیزی که قبلا خوش تان می آمد، دیگر خوش تان نخواهد آمد.
بنابرین
بهتر است به چیزها برخورد علمی و عینی داشته باشیم
یعنی آنها را در عینیت شان و واقعیت شان و کلیت شان
در نظر گیریم.

 

۲۷۸۴
آره.
مفاهیم
انتزاعی اند.
مثلا مفهوم انسان
چیزی مجرد و انتزاعی است
و فقط در ذهن ما وجود دارد و نه در عالم واقع.
 در عالم واقع ارنستو و تهمینه و تهمتن وجود دارند.
مفهوم انسان
از تجرید ارنستو و تهمینه و تهمتن تشکیل یافته است


۲۷۸۵
انقلاب (؟) ۵۷ و تناسب (؟) آن با بازگشت به ۱۴۰۰سال پیش
ایمان سلیمانی امیری

ایمان سلیمانی
میان استبداد و توتالیتاریسم
مرزبندی می کند
و
عملا
به تحریف هر دو مفهوم می پردازد.
به نظر ایشان
رژیم انقلاب سفید
استبدادی
بود
و
رژیم خمینی
توتالیتر
است.
ایراد بینشی و اسلوب (متدیکی) تعیین کننده ایمان سلیمانی
گیر دادن به فرم و ماندن و درجا زدن در چارچوب فرم
است
توتالیتاریسم
از
مفاهیم محبوب در ایده ئولوژی امپریالیستی برای عوامفریبی است

ایمان سلیمانی
اما
تعریف استاندارد این مفهوم
را
هم
نمی داند.
به همین دلیل
دست به خیالبافی میزند.
بدین طریق و با این ترفند
فرم
در همه جا
مطلق می شود
و
محتوا
فراموش.

مثلا
ایمان سلیمانی
نمی تواند
تفاوت و تضاد طبقه حاکمه ای را که شاه نمایندگی کرده
با
طبقه حاکمه ای
که
خمینی و غیره
نمایندگی میکنند
درک کند و توضیح دهد.
راستی فرق فرماسیون اقتصادی زمان شاه با خمینی
چیست؟


۲۷۸۶
توتالیتاریسم به دنبال حکومت جابرانه بر انسان‌ها نیست، بل‌که به دنبال نظامی است که در آن انسان‌ها زائدند.
هانا آرندت

بدون فراگیری فوت و فن تفکر مفهومی
تفکر
محال است.

درد هانا و نه فقط هانا
همین جا ست.

وقتی کسی بگوید:
قابلمه به دنبال پخت و پز نیست
بلکه به دنبال آشپزخانه ای است که در آن غذا زاید باشد
یکی باید به او یاداور شود
که
همشیره
قابلمه
فرم و قالب و وسیله و ابزاری است
برای پخت و پز.
همین و بس.
تعیین کننده در دیالک تیک فرم و محتوا
محتوا ست و نه فرم.

توتالیتاریسم
هم
مثل قابلمه
فرم حکومت طبقه اجتماعی معینی است.

همان طور که
قابلمه هم به درد پختن آش می خورد و هم به درد پختن لاش
توتالیتاریسم
هم
هم
می تواند فرم حکومت مثلا بورژوازی باشد
هم
فرم حکومت اشراف برده دار و فئودال و روحانی
و
هم
فرم حکومت توده های دهقانی

تعیین کننده در دیالک تیک قابلمه و غذا
غذا است و نه قابلمه.
مهم برای گرسنگان
غذا ست و نه قابلمه و دیگ و زودپز و غیره.

تعیین کننده در دیالک تیک توتالیتاریسم و حاکمیت طبقاتی
حاکمیت طبقاتی است و نه توتالیتاریسم.

کسی که محتوای طبقاتی توتالیتاریسم را مسکوت بگذارد و به مطلق کردن توتالیتاریسم انتزاعی دامن بزند،
اگر عوامفریب نباشد
ابله است.

 

۲۷۸۷
بی بی ۳۰ به زبان آنگلیسی

در مقایسه با ۳۰ عن عن و رسانه های المانی و غیره

بهترین رسانه است.

هوادار وطنی با سواد امپریالیسم شاید الهه بقراط باشد.
 

۲۷۸۸
چقدر باید بگذرد تا آدمی بوی تن کسی را که دوست داشته از یاد ببرد؟ و چقدر باید بگذرد تا بتوان دیگر او را دوست نداشت؟
رها

خوش آمدن از بوی اندام کسی
پدیده ای غریزی ـ جنسی است.
یعنی دست خود آدم نیست.
این غول غریزه است که آدمی را به هر زباله ای خوگر می سازد.
چند سال قبل در هندوستان صدها فیلم پورنو را حذف کردند
چون در این فیلم ها هنرپیشه ها کثافتکاری هایی می کردند که در شأن میامین بود

 

۲۷۸۹
اوکراین روسیه را آچمز کرده است.

بیش از ۱۵ هزار سرباز روسی و دهها فرمانده و ۵ ژنرال روسی کشته شده اند

و

صدها تانک و خودرو زرهپوش و غیره نابود گشته اند

ارتش ۱۵۰ هزار نفری روسیه

با

مقاومت ۳۰ میلیونی سکنه اوکراین

با

ارتش تعلیم دیده و مسلح شده به تسلیحات مدرن

و

با

پارتیزان های جنگ ازموده داخلی و خارجی

روبرو شده است.

امروز

در حوالی کیف

منطقه ای را ارتش اوکراین بازپس گرفته است.

روسیه فقط به مدد پرتاب موشک از دور

شهرها را کن فیکون می کند.

دهها هواپیما و هلیکوپتر روسیه سرنگون شده اند.

روسیه آچمز شده است.

هم در اوکراین و هم در جهان
 

۲۷۹۰
یادمان باشد همیشه به اندازه ظرفیت آدمها باید در ظرفشان عشق و محبت ریخت
باران

عشق کجا بود
باران؟
عشق بهانه ای برای خر کردن خلایق و سوار شدن بر آنها ست.

 

۲۷۹۱
همیشه در زندگی
از
حقیقت
دفاع کن.
حتی اگر کسی از تو تقدیر نکرد
از عذاب وجدان خلاص میشوی
چه گوارا
حقیقت که نریخته زیر دست و پا
تا
کسی
از آن
دفاع کند.
حقیقت
باید مشقتی کشف شود.
حقیقت
چیست
و
کجا ست؟

 

۲۷۹۲
دلم میخواست یکیو داشته باشم که وقتی همه خستم میکردن میومد دوتا دستاشو میذاشت رو صورتم و میگفت غصه نخور تو منو داری
رها

فرق گنجشکها با آدم ها
خودکفایی گنجشک ها ست.
گنجشگ برای خودش کافی است.
خودش
خودش را می شوید
خشک می کند
گرم می کند
آب تنی میکند
برای خودش
خودش دانه می جوید و کیف می کند.
چه رشگ انگیز است
گنجشک.
فروغ فرخزاد
عاشق گنجشک ها ست

 

ادامه دارد.