۱۴۰۰ اردیبهشت ۱۱, شنبه

شعری از شهنار هماپور


 
ویرایش
از
میم حجری

شب نشین خاموش،
مغروق ظلمت،
نشان سپیده را بگیر
از قربانگاه اسماعیل.

این رد، نه ردی است که گم شود.
این خون تو ست
بر کشتزارها و کارخانه ها و نخل زارها
از شمال تا جنوب
ریخته بر جای جای این سرزمین پر ثمر.

در هر جایی که سرمایه چشمک می زند
رد تو ست، 
فرمانده ی یک لا قبا، کارگر
بر خیز،
فرمان ده.
 
پایان





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر