۱۳۹۹ آبان ۳۰, جمعه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۱۶۸)

  

 
میم حجری
 

۱۰۸۱
سنگ سخنگو
 
عشق یعنی بعد ۳۰ سال زندگی، امشب که مامانم رفته پیش مامانبزرگم بخوابه، بابام خوابش نمیبره
 
پرستو جان
مفاهیم را بر اساس حرف اول شان ارزیابی مکن.
میان عشق و عادت
تفاوت از زمین تا کهکشان است
فقط حرف اول هر دو «ع» است.

عشق یکی از مفاهیم معروف ولی مبهم است.
عشق خورجین است و هر کس هر چه می خواهد در ان می تپاند.

بهترین تحلیل از عشق را مدیون فروغ فیلسوف هستیم
 
۱۰۸۲
سنگ سخنگو
 

گاهی خیال می کنم از من بریده ای
بهتر ز من برای دلت برگزیده ای!

از خود سوال می کنم آیا چه کرده ام؟!
در فکر فرو می روم از من چه دیده ای!

فرصت نمی دهی که کمی درد دل کنم
گویا از این نمونه مکرر شنیده ای

از من عبور می کنی و دم نمی زنی
تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای

یک روز می رسد که در آغوش گیرمت
هرگز بعید نیست، خدا را چه دیده ای!

قیصر امین پور

مصراعی از این شعر
معیوب است:
در فکر فرو می روم از من چه دیده ای!

ویرایش:
در فکر می روم که تو از من چه دیده ای
 
۱۰۸۳
سنگ سخنگو
 
بعد از ماه‌ها نشستم با خودم ورق بازی میکنم، اونم چار نفره!
 
اگر کار بهتری بلد نیستی
بازی کن.
 
سکنه جماران
اصلا می دانند 
که 
می توان  
قصه ای خواند
شعری خواند
فنی فراگرفت
علمی آموخت
کاری انجام داد؟

۱۰۸۴
سنگ سخنگو
 
در ذهن من از تو چه مانده بجز یک تصویر ضعیف
 
ماندن تصویری از کسی
در ذهن همنوعی محال است.
خستگی و بیخوابی عاشق جماعت به دلیل زوال طرفة العینی همین تصویر ضعیف از معشوق است:
احیایش همان
و
زوالش همان
 
۱۰۸۵
سنگ سخنگو
 
من همونم که هروقت عکسشو فرستاد برای دوستش، 
گفت چقدر چشمات غمگینه  
 
سؤال این است که چشم شاد و غمگین است و یا نگاه؟
ما غمی در چشمان تو نمی بینیم.
ضمنا مگر سکنه جماران غمی هم دارند؟
ما هنوز تویتی از غمزده ای نخوانده ایم.
همه از دم
تنها و دلتنگ و بی خواب و ... اند
و
بغل می خواهند
 
۱۰۸۶
سنگ سخنگو
 
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر 
آرام تر از آهو، بی باکتر از شیرم.
 
هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر 
رنج از پی رنج آید، زنجیر پی زنجیر
مولانا
 
آرامتر از آهو؟

آهو در دلهره مدام است.
مولانا

بی باکتر از شیر بودن تو
هم
به دلیل جنون تو ست.
دیوانه جماعت
بی باک اند.
برای اینکه نه غریزه در وجودشان فعال است و نه عقل
 
۱۰۸۷
سنگ سخنگو
 
ولی واقعیت اینه که
هرچی مجازی رو واسه خودت واقعی‌تر کنی،
 واقعی‌تر نابود میشی
 
اولا
فضای مجازی
امکانات مفید مدرنی را عرضه می دارد.
اینکه خیلی ها از آنها بهره نمی گیرند
بحث دیگری است.

ثانیا
مجازی که مجازی نیست.
مثال:
همین حرف تو
چه در خیابان و چه اینجا
اندیشه معینی است.
اینجا
هر همنوعی می تواند ابراز نظر کند و تو به صحت وسقمش می توانی پی ببری.
چه بهتر
 
۱۰۸۸
سنگ سخنگو
 
لذت دنیا داشتن کسی است که دوست داشتنش حواسی برای ادم نمیگذارد..
 
توهم
توانگر کند خلق را.
 
اگر تیز بنگریم
کسی جز خودش 
کسی را دوست ندارد.
 
دلیل عشق حریفی  به کسی
این است که آن کس چیزی دارد که حریف  محتاجش است.
 
پس از تحصیل و تسخیر آن چیز
از عشق نه نامی می ماند ونه نشانی.
 
بدون نیاز
عشقی وجود ندارد. 

بی نیازان
بیزارانند.

معشوق جماعت هم می دانند
به همین دلیل
دیواری از راز  برپا می دارند و پشت آن دیوار 
ناز می کنند و اعصاب عاشق را خرد و خراب می کنند.
 
۱۰۸۹
سنگ سخنگو
 
بنظرم نیمه گمشدم تو راه رسیدن بهم گم شده وگرنه دلیلی نداره اینهمه مدت پیدام نکرده باشه
 
قصه ای برای کودکان در این زمینه است که ما ترجمه و منتشر کرده ایم
پتزه تینو
اسم قصه است.

او هم مثل تو خیال می کند که ناقص است و قسمتی از چیزی است و دنبال آن چیز گمشده می گردد.

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/6654

۱۰۹۰
سنگ سخنگو
 
کم کم به این نتیجه رسیدم که یه خرس تنبل تو وجودم زندگی میکنه وگرنه دلیل دیگه ایی نداره که من تو هرساعت از شبانه روز خوابم بیاد.
 
اولا
خواب که بد نیست
خواب به اندازه اب
حیاتی ـ مماتی
 است.
 
ثانیا
از گوگل علت خواب مفرط را بپرس
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر