پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان
شین میم شین
فصل هشتم
بخش اول
۱۸
· فیشته جزو آن دسته از متفکران آلمانی بوده است که مسئله اساسی دوران را یعنی روند گذار از فئودالیسم به کاپیتالیسم را می شناخته و در آثارش از آن نام برده است.
· (اشترایسند، «یوهان گوتلیب فیشته و تاریخ آلمان»، ۱۹۶۳، ص ۳۲)
۱۹
· عظمت فیشته مبتنی بر این است.
۲۰
· فیشته اما در آثار خود، همزمان وابسته به شرایط جامعتی و شرایط اجتماعی و سنن فکری ئی بود که با مرحله توسعه جامعه بورژوایی نایله با انقلاب فرانسه (۱۷۸۹) مطابقت نداشت:
· «اوضاع آلمانی» (نکبت آلمانی)
۲۱
· تضاد میان توسعه ملی و بین المللی خود جامعه بورژوایی است که ذاتی آثار فیشته است.
۲۲
· هم گشتاورهای (ممان های) مثبت آثار فیشته و هم گشتاورهای منفی آن را به کمک این تضاد می توان توضیح داد.
۲۳
· به همین دلیل آثار فیشته را نه با حرکت از «مسیر سنگلاخ و سنگلاخ تر» توسعه در آلمان آن زمان، بلکه با توجه به «منطق عینی» روند گذار از فئودالیسم به کاپیتالیسم در فرانسه (نامه انگلس به مرینگ، مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۳۹، ص ۹۹)، باید در نظر گرفت که خود فیشته از ان به راه می افتاد (که مبدأ حرکت فیشته بود) و در تلاش کشف معنای آن بود و از منظر آن فیشته به انتقاد از واقعیت آلمان زمان خود می پرداخت، که به آناکرونیسم های (نامعاصریت های) تاریخی سرشته بود.
۲۴
· آنچه که در رابطه با فیشته معتبر است، شامل حال مجموعه فلسفه بورژوایی کلاسیک آلمان نیزمی شود.
۲۵
· فلسفه بورژوایی کلاسیک آلمان، بدون چالش پربار با سرمشق فرانسوی اش، قابل تصور نیست.
۲۶
· روابط فلسفه بورژوایی کلاسیک آلمان با انقلاب فرانسه یکی از موتیوهای (انگیزه های) حامل و مسلط آن است و شناخت انقلاب فرانسه برای فهم فلسفه بورژوایی کلاسیک آلمان و توضیح آن صرفنظر ناپذیرند.
۲۷
· تحریف فلسفه بورژوایی کلاسیک آلمان توسط تاریخ نگاری بورژوایی با انکار و یا تحقیر این روابط آن با انقلاب فرانسه شروع شده است.
۲۸
· از آنجا که خود متفکرین فلسفه بورژوایی کلاسیک آلمان، به این پیوند وقوف داشتند، خود را با روند تاریخی (انقلاب فرانسه) دمساز می دانستند.
۲۹
· این حقیقت امر به میزان ستایش انگیزی در مورد فیشته مصداق دارد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر