درنگی
از
ربابه نون
سپیده
در دور دست
قویی پریده بی گاه از خواب
شوید غبار نیل (کبود) ز بال و پر سپید
لب های جویبار
لبریز موج زمزمه در بستر سپید
در هم دویده سایه و روشن
لغزان میان خرمن دوده
شبتاب می فروزد در آذر سپید
همپای رقص نازک نی زار
مرداب می گشاید چشم تر سپید
خطی ز نور روی سیاهی است
گویی بر آبنوس (درختی سیاه، سخت، سنگین) درخشد زر سپید
دیوار سایه ها شده ویران
دست نگاه درافق دور
کاخی بلند ساخته با مرمر سپید.
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر