احسان طبری
کتاب «از دیدار خویشتن» متشکل از دستنوشته های بهجامانده از طبری
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
۱
در سالهای آخر مهاجرت
و
بهویژه
پس از درگذشت کسانی مانند روستا، نوشین، کامبخش، هما هوشمند،
برای من
که
سکته قلبی (انفارکتوس) خطرناکی
را
در
بخش عضلات قُدامی قلب
گذرانده
و
به
ضرب دو بار شوک برقی نیرومند
به
زندگی
بازگشته بودم،
تردیدی نبود
که
در
گورستان جنوبی لایپزیگ،
جایی در ردیف قبر کامبخش،
به
خواب ابد
فرو خواهم رفت.
گاه روزهای یکشنبه به این گورستان بسیار بزرگ و زیبا میرفتم
و
گلی بر گور کامبخش
مینهادم
و
خود
را
انسانی ایستاده در ردیف او
میدیدم.
سؤال
این نیست
که
چرا
شکنجه گران خر و خردستیز جماران تحت ریاست سید علی خامنه ای خونخوار،
پیر معصوم و مظلوم پرولتاریا
را
علیرغم سابقه اش در سکته قلبی
مورد شکنجه و عذاب و آزار
قرار داده اند
تا
دوباره سکته کند.
سؤال
این است
که
چگونه
دار و دسته های مدعی نمایندگی و حتی رهبری حزب توده
ضمن انتشار عکس ها و قصه ها و سخنرانی های طبری،
می توانند
از
جهنم فاشیستی ـ فوندامنتالیستی ـ تروریستی جماران
بدون ذره ای شرم و حیا
علنا و عمدا
دفاع کنند؟
حتی
لاطايلات کرونایی ـ جنی - خرافی سید علی
را
توجیه و تأیید کنند؟
۲
ولی
به
ناگاه
در
جلسات ما
که
در
یکنواختی ملالآور و آزارندهای
میگذشت،
از
سال ۱۳۵۳
جنب و جوشی
پدید شد.
طبری
را
در
این یاد داشت،
سخن از حوزه های ساده حزبی نیست
که
هنرشان
جمع کردن حق عضویت
بوده و است.
طبری
را
سخن از عالی ترین حوزه حزبی
است
که
خودش هم عضو آن بوده است.
دلیل گذشت یکنواخت، ملالآور و آزارنده جلسه رهبری حزبی
چیست
اگر
بیشعوری اعضای آن
نیست؟
وقتی
مارکس می گوید
که
نفوذ تئوری در روح کسی
همان
و
تبدیل طرفة العینی اش به قوه مادی
همان
منظورش
این
است
که
اندیشنده
حتی به هنگام خواب
آرام و قرار ندارد،
چه رسد به ایام بیداری.
قدر نعمت تفکر مفهومی
را
کسی داند
که
با
تفکر مفهومی
سر و کار دارد.
وقتی از طویله وارگی احزاب استالینیستی سخن می رود،
به
همین دلایل است.
۳
شرکت رفیق کیانوری در رهبری،
جریانی از هوای تازه در فضای بوی نا گرفته مهاجرت
وارد ساخت.
نا
به
بویی
اطلاق می شود
که
از
مواد غذایی کهنه مانند آرد و آرد نخودچی و برنج و گندم و غیره
بر اثر مانده شدن یا جای گرفتن در محلی مرطوب
به
مشام می رسد.
سؤال
این است
که
چرا
کیانوری
در
جلسات رهبری حزب
شرکت نمی کرد؟
مگر
یکی از شرایط اساسنامه ای حزب توده
شرکت اعضا در حوزه ها نیست؟
هوای تازه
از
کلمات محبوب احمد شاملو و عنوان یکی از لاطائلات او ست.
حالا
دلیل وزش هوای تازه
در
جلسات یکنواخت و کسل کننده و ملال آور و آزارنده
با
شرکت نور الدین کیانوری
چه بوده است؟
سواد تئوریکی لنینی نورالدین؟
۴
بحثها
ما را به اینجا رساند
که
باید
شعار سرنگونی رژیم شاه
به
شعار مبرم
بدل شود.
دیگر
چه شعاری است؟
ضمنا
دلایل معنوی و قوی نورالدین در این زمینه از چه قرار بوده اند؟
۵
من
در
این باره در نخستین شماره دوره جدید مجله دنیا مقالهای نوشتم
که
ناشی از بحثهای جلسه بود
و
شاید اولین مقاله مطبوعات ما
در این زمینه است.
خوب کاری کردی.
ولی
لطفا
از
موضوع جلسه خارج مشو.
۶
از همان آغاز
برخی و بر رأس آنها ایرج اسکندری دبیر اول نوگزیده حزب
با
این شعار
مخالف بودند.
ایرج میگفت
که
رژیم شاه
محکم است
و
شعار سرنگونی
شعاری بلامحتوی است.
چرا باید شعاری
چه علمی و چه خرافی
بی محتوا
باشد؟
محتوای شعار
ضمنا
چه
ربطی
به
سستی و سفتی شاه و شیخ دارد؟
مثال:
کارگران همه کشورها
متحد شوید.
این
شعار مانیفست کمونیستی
به
چه معنی است
و
زادگاه واقعی ـ عینی آن
چیست؟
مگر این شعار
مبتنی بر تحلیل کلاسیک های مارکسیسم
از
انقلاب همزمان پرولتاریا در جهان سرمایه داری
نیست؟
مگر
سستی و سفتی بورژوازی در جوامع سرمایه داری
تعیین کننده محتوای این شعار بوده است؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر