۱۳۹۹ خرداد ۶, سه‌شنبه

درنگی در چیستایی حزب توده (۲)


بس نقش ها زدند 
ولی
 روز آزمون 

یک از هزارشان 
نشد 
آن بی نظیر ما
 
درنگی
از
میمحا نجار

نوید
 
 چرا 
حریف
 هویت خود 
را
 در
 حمله به حزب توده 
جستجو می کند؟

او
حزب توده
 را
 محروم از پایگاه توده ای 
و
 خود
را 
نماینده توده 
 تصور و تصویر می کند.

سوال
 این
است  که  چرا  هرگز
 به 
انتقاد از خود تن در نمی دهد و فقط به انتقاد از حزب توده  می پردازد؟ 
 
۱
او
حزب توده
 را
 محروم از پایگاه توده ای 
و
 خود
را 
نماینده توده 
 تصور و تصویر می کند.
 
اصولا
باید
بی اعتنا به دعاوی این و آن،
حزب توده
را
مورد بررسی رئالیستی و راسیونالیستی
 قرار داد.
 
همین حزب توده نامیدن حزب توده،
بی دلیل نبوده است.
 
به
هنگام تأسیس حزب کمونیست، تشکیل گروه ۵۳ نفر و تأسیس حزب توده
سطح توسعه نیروهای مولده در ایران،
بسیار نازل بوده است.
 
این هنوز چیزی نیست.
حتی
فرماسیون اقتصادی کاپیتالیستی
هنوز
تشکیل نشده بوده است.
 
یعنی
طبقه سرمایه داران
(بورژوازی)
هنوز
به
مثابه «طبقه برای خود»
وجود نداشته است،
چه رسد به اینکه پرولتاریای صنعتی وجود داشته باشد.

ایران
در
زمان تأسیس حزب توده
جامعه ای نیمه فئودال ـ نیمه مستعمره
بوده است.

حزب توده
اما
بهترین حزب سیاسی در ایران و منطقه خاور میانه بوده است
و
خدمات فکری وفرهنگی و هنری عظیمی کرده است.

۲
او
حزب توده
 را
 محروم از پایگاه توده ای 
و
 خود
را 
نماینده توده 
 تصور و تصویر می کند.
 
با
پیروزی کودتای ۲۸ مرداد
حزب توده
به
طرز فجیعی 
سرکوب می شود
و
پایگاه اجتماعی اش
بسیار محدود و تنگ می گردد.

با
پیروزی انقلاب بورژوایی و ضد فئودالی سفید
پایگاه اجتماعی حزب توده
توسط بورژوازی مدرن تحت سرکردگی دربار پهلوی
تسخیر می شود
و
حزب توده
از
پایگاه اجتماعی بخور ـ نمیر
حتی
محروم می ماند
و
دستخوش بحران می گردد.

وقتی
حزبی فاقد پایگاه اجتماعی باشد،
چگونه می تواند پایگاه طبقاتی و توده ای کسب کند.

فقط جناحی از حزب توده
محتوای ضد فئودالی ـ انقلابی انقلاب سفید
را
درک می کند
و
به
ایران برمی گردد و توسط ساواک تیرباران می شود.
 
جناح دیگر حزب توده
ابلهانه
در
جهت تشکیل جبهه ضد انقلابی
با
ارتجاع سرخ و سیاه
حرکت می کند.

بدین طریق
خندق عمیق عظیمی
میان حزب توده و طبقه و توده
حفر می شود
و
حزب توده
به
حزبی بیگانه با توده و پرولتاریا
مبدل می شود.

۳
او
حزب توده
 را
 محروم از پایگاه توده ای 
و
 خود
را 
نماینده توده 
 تصور و تصویر می کند.
 
حزب توده
پس از شکست انقلاب بورژوایی و ضد فئودالی سفید
و
پیروزی ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ تروریستی
با
دفاع خرکی ـ الک دولکی از ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ تروریستی،
به
تعمیق خندق موجود میان حزب و توده و طبقه کارگر
می پردازد
و
تبر بر ریشه های ضعیف و نحیف حزب توده 
فرود می آورد.
 
حزب توده
عمیقا 
بی اعتبار و بی آبرو می گردد.
 
بهترین خدمتی که ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ تروریستی،
به
حزب توده
می کند،
سرکوب بی رحمانه و سبعانه حزب توده بوده است.
 
واکنش حزب توده
به
این خدمت خشن و خونین ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ تروریستی،
واکنشی
خرکی  تر
بوده است:
 
الف
دسته ای از بقایای حزب توده خفته در خاوران خونین
با
تابلوی «راه توده»
همان خط مشی خرکی حزب توده خفته در خاوران
را
کله خرانه و آبرو برانه
ادامه می دهد.
 
 
علی
علیه السلام
این دار و دسته
را
نئاندرتال
نامیده است.
 
ما
هم
سلسله تحلیلاتی
راجع 
به
 نئاندرتالیسم
منتشر کرده ایم.
 
مراجعه کنید
به
جهان «بینی» نئاندرتال ها


از
تار و پود نئاندرتال ها
به
چرک و کثافت خریت و خردستیزی
سرشته است.
 
ب
دسته دیگری از بقایای حزب توده خفته در خاوران خونین
با
تابلوی «عدالت» 
جزو پیروان لاشخور معروف به محمود احمدی نژاد
است.
 
احتمال آن می رود
که
این دار و دسته 
حتی
پس از مرگ احمدی نژاد
خط مشی عنقلابی او
را
ادامه دهد.
 
پ
دسته دیگری از بقایای حزب توده خفته در خاوران خونین  
با
تابلوی «مهر»
به
خط مشی خرکی حزب توده
چسبیده است
و
در
بی خبری از ماتریالیسم تاریخی
به
تاریخ و مورخین امپریالیستی 
دخیل بسته است.
 
این دار و دسته
در صدد گرداوری حتی بدترین دشمننان حزب توده است.
یعنی
نه
 پرنسیپ دارد و نه شعور.
 
ت
دسته دیگری از بقایای حزب توده خفته در خاوران خونین 
با
تابلوی حزب توده ایران
در
خط مشی خرکی حزب توده
تجدید نظر کرده است
و
در به در
به
دنبال متحد برای براندازی ولایت فقیه
می گردد.
 
این دار و دسته
را
می توان
حزبی استالینیستی
از
جنس حزب غار (طوفان)
محسوب داشت.
 
هواداران این دار و دسته
کمترین تمایلی به روشنگری علمی و انقلابی ندارند.
 
مشخصه مهم طویله های استالینیستی
هم
همین اوبسکورانیسم 
(خر پروری)
است.
 
ادامه دارد. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر