۱۳۹۹ فروردین ۱۵, جمعه

خود آموز خود اندیشی (۲۲۷)


 
 
شین میم شین

نه 
اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه
 اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.

شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۲۶)

حکایت هفتم
 (دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۲۶ ـ ۲۸)

۱
مده، بوسه بر دست من، دوستوار
برو دوستداران من دوست دار

«خدا دوست» را گر بدرند پوست
نخواهد شدن دشمن دوست،
دوست

معنی تحت اللفظی:
مثل یک دوست
بر دست من بوسه مزن.
اگر دوستدار منی، برو دوستداران مرا دوست بدار
اگر پوست مرا بکنند، دوست دشمن دوستم نخواهم شد.

عابد
در بیت قبلی شعر گفته بود:
تو
با
آنکه
من دوستم،
دشمنی
نپندارمت، دوستدار منی

عابد
در این بیت شعر
توده
را
دوستدار خود
قلمداد می کند.

این بدان معنی است
که
او
رابطه دوستی
را
به
درستی
دو طرفه می داند.
تفاوت دوستی با عشق هم همین است:
عشق یک طرفه است.
یعنی
اصلا
رابطه نیست.
وابستگی است.

این اما می تواند معنی دیگری هم داشته باشد:
اعلام دوستدار خود بودن توده
نشان دادن نقش و نفوذ ایده ئولوژیکی خویش به پادشاه است.

کیسه های مملو از سیم و زر به سعدی و امثالهم از سوی خوانین و سلاطین مناطق مختلف کشور
به
همین دلیل بوده و است:
روشنفکران ارگانیک طبقه
شرایط فکری لازم برای حاکمیت فئودالی
را
فراهم می آورند.

چپ نمایی های سعدی و حافظ و غیره
در
وهله اول
برای ربودن دل و دین توده است
تا
بعد
زهر ایده ئولوژیکی اشرافیت فئودالی و بنده داری
را
در
شراب شعر
به
کام شان بریزند.

۲
«خدا دوست» را گر بدرند پوست
نخواهد شدن دشمن دوست،
دوست

در این شعر عابد
نیز
چپ نمایی
نمودار می گردد.

نوعی عوامفریبی
صورت می گیرد.

عابد و امثالهم
همین نقش و فونکسیون طبقاتی
را
به
عهده می گیرند:
اول
از
طریق انزوا و عبادت
خود
را
خدادوست
به
توده
قالب می کنند.

تا
پس از جلب اعتماد توده
فونکسیون طبقاتی خود
را
جامه عمل بپوشانند.
یعنی
توده
را
به
لحاظ ایده ئولوژیکی
مسموم سازند
و
به
تسلیم در مقابل طبقه حاکمه
دعوت کنند.

البته
رابطه روشنفکر طبقه و طبقه
دیالک تیکی
است:
امکان آن هم می رود
که
روشنفکر طبقه
به
زندان افتد،
شکنجه شود
و
حتی
اعدام شود.

این رابطه دیالک تیکی بغرنج و پیچیده را نباید ساده کرد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر