جمعبندی
از
مسعود بهبودی
ارنستو چگوارا
هنگامی که به کودک گرسنهای خوراک میدهم،
مردم
خطاب به من
میگویند:
او مَرد خوبی است.
اما هنگامی که برای ازبین بردن عامل فقر و گرسنگی این کودک و میلیونها کودک گرسنۀ دیگر سلاح به دست میگیرم،
مرا تروریست میخوانند!
۱
این سخن منسوب به چه گوارا
غلط ترجمه شده است
و
یا
غلط تبیین یافته است.
۲
ویرایش:
هنگامی که به کودک گرسنهای خوراک میدهم،
مردم
میگویند:
او مَرد خوبی است.
و
یا
هنگامی که به کودک گرسنهای خوراک میدهم،
مردم
خطاب به من
میگویند:
تو مَرد خوبی هستی.
۲
ضمنا
مردم خر نیستند
تا
تو را
تروریست قلمداد کنند.
۳
مردم
حتی پس از لو دادنت
از تو
شهیدی می سازند و از شبح سرگردانت در کوه و دره
انرژی و نیرو می گیرند
۴
ویرایش:
هنگامی که به کودک گرسنهای تکه نانی میدهم،
اجامر طبقه حامه انگل
خطاب به من
میگویند:
تو آدم خیر و خوبی اهستی.
اما هنگامی که برای ازبین بردن عامل فقر و گرسنگی این کودک و میلیونها کودک گرسنۀ دیگر سلاح به دست میگیرم،
مرا تروریست میخوانند!
۵
۹۹ درصد طرفداران چه گوارا
بیسوادند
و
آبروی او را می برند.
نظام سرمایه داری مانند تمام ساختارهای طبقاتی دیگر است.
التوسر
۱
التوسرخر است.
به همین دلیل فرق فرماسیون را با ساختار نمی داند.
۲
ساختار چیست؟
۳
ساختار
نحوه و نوع پیوند عناصر هر سیستم است.
۴
مثال:
نحوه و نوع معین پیوند اتم های آهن
می تواند به تشکیل سیستم سطل منجر شود.
۵
نحوه و نوع دیگر پیوند اتم های آهن
می تواند به تشکیل سیستم طشت منجر شود.
۶
نحوه و نوع دیگر پیوند اتم های آهن
می تواند به تشکیل سیستم چرخ خیاطی منجر شود.
۷
علاوه بر این
نظام سرمایه داری
مانند تمام فرماسیون های اقتصادی ماقبل دیگر نیست.
۸
الغایی (الاغ هایی) که افاده سرمایه درای ستیزی می فروشند
اصلا نمی دانند که فرماسیون سرمایه داری چیست
و
یا
مرتجعند و منافع اشن در سرمایه داری ستیزی است تا فرمسایون های برده داری و فئودالی را تحکیم کنند و حفظ کنند.
۹
مانیفست حزب کمونیستی
در ستایش صادقانه از نظام سرمایه داری تحریر یافته است.
۱۰
در بطن نظام سرمایه داری
و
فقط
در بطن نظام سرمایه داری است
که
رهایش نهایی بشری
یعنی سوسیالیسم
نطفه می بندد
تا
تولد یابد و بساط توحش و بربریت و جهالت روحانیت کثافت
را
برای همیشه برچیند
ویرایش:
روزگار د گری هست و بهاران دگر !
ژاله اصفهانی
بشکفد بار دگر لاله رنگین مراد
غنچه سرخ فرو بسته دل باز شود
من نگویم که بهاری که گذشت آید باز
روزگاری که به سر آمده آغاز شود
روزگار دگری هست و بهاران دگر.
(هی
ژاله اصفهان
از قضا
ما را امید همین است که
بهاری که گذشت آید باز
روزگاری که به سر آمده
آغاز شود.
فقط در این صورت
بهار بی خزان
و
صلح جاودان
آید پدید. )
شاد بودن هنر است ، شاد کردن هنری والاتر
لیک هرگز نپسندیم به خویش
که چو یک شکلک بی جان شب و روز
بی خبر از همه خندان باشیم
بی غمی عیب بزرگی است که دور از ما باد
(شاد بودن
هنر نیست.
شاد کردن هم هنر نیست.
شادی و غم
واکنش پسیکولوزیکی ما بر محیط زیست است.
اصلا آگاهانه و ارادی نیست.
عزیزی را در خیابان های جماران
می کشند و اندام واکنش روحی و روانی نشان می دهد
و
آدم اندوهگین می شود و اشک می ریزد.
انگل های جماران
سرنگون می شوند و اندام باز هم واکنش نشان می دهد و از نابودی انگل شاد می شود.)
کاشکی آینه ای بود درون بین که در آن
خویش را می دیدیم
آن چه پنهان بود از آینه ها می دیدیم
می شدیم آگه از آن نیروی پاکیزه نهاد
که به ما زیستن آموزد و جاوید شدن
پیک پیروزی و امید شدن.
(نیروی پاکیزه نهاد
از
خرافه ـ مفاهیم قرون وسطایی است.
چنین چیزی وجود ندارد و ضمنا در درون کسی از آن خبر نیست.
اولا
به قول حریفی
منجی موعود هر کس در آیینه است
و
منجی موعود جامعه
پرولتاریا ست
که
به همتش زمین بهشت برین خواهد شد.)
شاد بودن هنر است
گر به شادی تو دل های دگر باشد شاد
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ما ست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جا ست.
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد.
(نغمه
شعور رهایی بخش است
که
توده
باید
خواه و ناخواه
از ان خود کند
و
به مدد آن
حاکمیت انگل براندازد
و
طرح نو در اندازد.)
پایان
هی
مشد حسن عامی و عوامفریب
۱
اولا
من ـ زورت از ابرقدرت ها کیانند؟
۲
ثانیا
کرونا
ویروس است.
۳
ویروس
حتی جزو موجودات محسوب نمی شود
۴
یعنی حتی اندام ندارد
۵
یعنی
حتی
توان جذب و دفع
(خوردن و ر. ش. و عرق کردن و ناخن در آوردن) ندارد.
۶
کرونا
مثل روحانیت ست.
انگل است.
شکلش هم مثل عمامه است.
۷
کرونا به سلول زنده که قادر به جذب و دفع است
وابسته است تا در ان نفوذ کند و در ان تکثیر یابد.
۸
مثل روحانیت انگل
که بر گرده ملتی به هر ترفندی جا خوش می کنند و بسان کرونا تکثیر می شوند.
۹
روحانیت انگل
هم
بدون میزبان (ملت خر)
توان تولید و تکثر ندارند.
۱۰
ملت اگر ترک خریت کند و آدم شود
روحانیت مضمحل می شود
و
سوسک
آه
وقتی که سوسک سخن می گوید،
چرا توقف کنم.
فاطمه خلخالی
دختر صادق خلخالیه که دکتری علوم سیاسی داره!
او در مصاحبه با مجله اندیشه پویا درباره پدرش گفته بود:
پدرم توی خانه هم یکجورهایی انقلابی بود.
یعنی ما حق نداشتیم دو دست لباس اضافه داشته باشیم!
خیلی وقت ها عصبانی می شدم که شما چه حقی دارید که اموال من را می بخشید.
این اواخر اعتراض میکردم که همه جا را فساد اقتصادی گرفته آن وقت شما نگران همین یک جفت کفش من هستی؟
ما حق نداشتیم چیز زیادی بخواهیم.
حق نداشتیم مدرسه خوب برویم.
پدرم به هیچ وجه آدم مهربانی نبود.
به شدت سختگیر بود
اما من از پدرم کتک نخوردم.
در خانواده تنبیه بدنی اصلا نداشتیم،
با این وجود من همیشه وقتی میخواستم کارنامه ام را به بابا نشان دهم
شب تا صبح خوابم نمی برد.
هیچ اهل مماشات نبود.
من همیشه باید سختکوش می بودم و کار می کردم و لیاقتم را نشان می دادم، وقتی هم لیاقتم را نشان میدادم می گفت وظیفه ات بوده!
۱
هی
فاطمه خلخال
انقلاب و انقلابی
معنی دیگری دارند.
۲
پدرت عنقلابی بود که پس از پیروزی عنگلاب اسلامی
عنگلابی شد.
۳
تو
هم
خلایق
را
خر فرض مفرما تا ضمن عنتقاد الکی از پدرت
برای او شخصیت مثبت بسازی.
۴
پدرت
در
بهترین حالت
خر بود.
۵
خر خردستیزی بود
که
فکر می کرد:
جهنم و بهشتی در دنیای واهی وجود دارد
و
می تواند
هر همنوعی را
حتی به بهانه طرز نگاهش اعدام کند
تا
اگر هم بی گناه بود
ککش نگزد
۶
چون به خیال خودش
همنوع مقتول
در آن صورت
به بهشت می رود.
۷
پدرت
ضمنا
خیال می کرد که بهشت طویله است.
۸
حالا
که
میر غضب مرده
چند دست لباس و کفش و مخلفات دیگر داری؟
۹
ما
به استخوانی خرسندیم
و
به
یک کاسه آب
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر