۱۳۹۹ اردیبهشت ۷, یکشنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۳۰۲)

 
جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
آره.

۱
اهل بیت
منشاء نوری داشته اند.
آنهم نور بالا
و
نه
نور پایین

۲
ضمنا از پهلوی ننه شان به صورت نور بیرون آمده اند و نه از شکم و مجرای معروف ننه شان

حالا
چرا باید پهلو
بهتر از شکم و مجرای معروف باشد؟

به کدام دلیل فقهی؟

۳
اهل بیت
منی و اسپرما و نطفه ای هم نداشته اند تا در شکم ننه شان رشد کنند و تولد یابند.

۴
چند سؤال ناقابل:

۱
اولا
اسپرما چه فرقی با نور دارد.

۲
هم اسپرما و هم نور بالا
دو فرم متفاوت ماده اند.

۳
یعنی
منشاء هر دو مادی است.

ماده می تواند به انواع متفاوت در آید
به صورت گرما
نور
صخره
نبات
جانور
خر
آخوند
...

۴
ثانیا
یکی از ننه جات ائمه
فرموده
که
فرزندش
وقتی در شکمش بوده
شب ها با او سخن گفته است.

۵
بالاخره حرف تو را قبول کنیم تا رستگار شویم و یا حرف ننه ائمه را؟

۶
ضمنا
تبدیل نور به آدم
سقوط است و نه صعود
ذلت است و نه فضیلت

۷
مثل تبدیل روح (مسیح)
به
عیسی
است.
 
 
آره.

۱
برابری پرولتاریا با دردانه های طبقه حاکمه انگل
برابری فرمال، فرمالیته، صوری، سطحی و مصلحتی است.

۲
مثلا
برابری در مقابله با سوانح طبیعی

۳
برابری در جبهات جنگ برای دفاع از منافع طبقه حاکمه

۴
زنان
پرولتاریای چندگانه اند:

الف
۱
زنان پرولتاریای خانه اند و بورژوایی به نام نر دارند که به استثمار چندگانه زنان مشغولند.

۲
زنان
برای بورژوازی
کارخانه تولید نیروی کار ارزان اند.

۳
آشپز و خیاط و رفتگر و مربی و پزشک و روانپزشک و خرنده و آورنده و تمیز کننده و پزنده و نگهدارنده (کنسرو کننده) و سرو کننده اند.

۴
زنان
پرولتاریای همه فن حریفند

ب
زنان
ضمناٖ پرولتاریای کارخانه و شرکت و بیمارستان و خانه پیران و پیش و پشت جبهات اند.

پ
زنان
در
جنگ های رنگارنگ طبقه حاکمه
قربانیان اصلی هر پیشروی و عقب نشینی، هر پیروزی و شکست اند:
چون ارتش پیروز و پیشرو
در هر صورت
زنان جبهه دیگر را مورد تجاوز و تحقیر و تخریب قرار می دهند

۵
برابری زنان و نران
فرم دیرین و دیرآشنایی از عوامفریبی طبقه حاکمه انگل است.

۶
رهایش زنان
با رهایش پرولتاریا گره خورده است.

۷
هر رهایش دیگر
فرمال است و بس.

۸
پیش به سوی کمونیسم
پیش به سوی روشنگری علمی و انقلابی
 
ارنستو ساباتو

آدمها
کسانی را که دوست دارند
هرگز
فراموش نمی کنند.

فقط
به
غیاب شان عادت می کنند.

۱
هی ارنستو

آدم باید
مادام العمر
خر باشد
تا
قادر به دوست داشتن مادام العمر حریفی باشد.

۲
آدم
اگر آدم باشد
در
تحول و تکامل و توسعه و تعالی مدام است
و
امروزش
مثلا
به لحاظ معاییر ارزشی و اخلاقی و ارزیابی
تفاوت عظیمی با دیروزش دارد .

۳
حریفی می گفت:
در بدر به دنبال یکی از دوستان سابق می گشتم و بالاخره
پیدا کردم.

۴
دیدم از هواداران عنکر ـ منکر است
و حالم ازش به هم خورد.

۵
دوست داشتن ها و دشمن داشتن
گذرا هستند و با عوامل مختلف مشروط می شوند.

۶
سیاوش کسرایی
این حقیقت امر
را
در شعری اوتوبیوگرافیکی تبیین داشته است:

نان به یک نرخ نمی ماند در این بازار
آدمی نیز به یک ارج و بها

در جوانی پدرم
سنگک یک من یک شاهی بر خوانش بود
و چه شب ها که به شوق
پاسداری می داد
بر در مجلس شورا تا صبح
تا که مشروطه نیفتد به کف استبداد

و سرانجام ز خونی که روان شد بر خاک
ساقه خشک
بر (میوه) رنگین داد

پدرم یک تن از جوخه آزادی بود
آفرین بود بسی بر پدرم

پس یک چند از آن دوره پر شور و خروش
مزد پیروزی ها
را
پدرم
پهن می کرد به حوض خانه
بساطی رنگین

گوش می داد به آواز قمر
و به تار درویش
و به نقل و سخن یک دو سه تن از احباب (یاران)

و گوارای وجود
گلویی تر می کرد

و چنین شد که گل تنهای آزادی
گل نو ریشه ی بی حرمت و پاس
توی گلدان بلورین به سر رف خشکید

کم کمک دور شد از ره
پدرم

پدرم
یک تن از جمله بی راهان شد
شرم بادا نفرین

پیر مرد اینک با پایی سست
و به دستی لرزان
می خرد سنگک را
شخصا
هر یک دانه چار ریال

نان به یک نرخ نمی ماند در این بازار
آدمی نیز به یک ارج و بها
و
نمی گردد تنها
این بسیار فنون چرخ و فلک می گردد
دوست می گردد دشمن با تو
وز نیازی
دشمن
کینه بگذاشته
می گردد دوست

کیست کدبانوی این خانه که هر روز از نو
به حساب عمل ما برسد
گل سر ما بزند
یا سر ما بزند بر گل دار؟

پایان
 
ادامه دارد.
 
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر