۱۳۹۹ اردیبهشت ۷, یکشنبه

تأملی در تصورات و تخیلات و توهمات کسری فروهی (۲۷)

 
در جستجوی بدیل:
بازگشت به دیالکتیک انقلابی

کسری فروهی
(۱۳۶۳)

منبع:
نوید نو
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطانپور
 
لنین
سپس با برداشتی از نظریه "شناخت " می‌نویسد:
«شناخت انسان نه تنها جهان عینی را بازتاب می‌دهد بلکه آن را می‌آفریند.»
از این رو
«جهان انسان را قانع نمی‌کند و انسان تصمیم می‌گیرد با مخالفت خویش آن را تغییر دهد».
لوکاچ در شرح این موضوع در کتاب "تاریخ و آگاهی طبقاتی " می‌نویسد:
«مطمئناً منظور لنین از شناخت تنها شناخت فلسفی و علمی نیست
بلکه شناخت سیاسی نیز هست».
در این جهان واقعی عمل سوژه انقلابی در یک انقلاب اجتماعی می‌تواند آن را نفی کند
اما نکته مهم این است که سوژه انقلابی
دیگر صرفاً نیروهای عینی تکامل یافته نیستند،
بلکه ذهنیت خودآگاهی و نظریه انقلابی نیز هست.
اینک می‌توان دریافت دقیق‌تری از گزاره:
«پراکسیس می‌تواند از رهگذر عقل برپایه شناخت و کاربرد قوانین عینی
واقعیت بیرونی را دگرگون کند»
پی برد.
 
۱
لنین
سپس با برداشتی از نظریه "شناخت " می‌نویسد:
«شناخت انسان نه تنها جهان عینی را بازتاب می‌دهد بلکه آن را می‌آفریند.»
 
حریف
ظاهرا
نمی داند که تئوری شناخت چیست.
 
به همین دلیل
اعلام می دارد که لنین با برداشتی از تئوری شناخت،
چنین و چنان گفته است.
 
تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی
یکی از مهم ترین اجزای فلسفه مارکسیستی
است.
 
تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی
در
ایران
ظاهرا
ناشناخته مانده است.
 
تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی
مفاهیم خاص خود
را
دارد
که
ما
ترجمه و منتشر کرده ایم.

مراجعه کنید
به
تئوری شناخت
 
۲
لنین
سپس با برداشتی از نظریه "شناخت " می‌نویسد:
«شناخت انسان نه تنها جهان عینی را بازتاب می‌دهد بلکه آن را می‌آفریند.»
 
این جمله لنین
اولا
غلط ترجمه شده است.
 
ترجمه درست این جمله پاردوکسی لنین را احسان طبری عرضه کرده است
و
اثر بی ارزش خود تحت بنیاد آموزش انقلابی
را
با
این جمله لنین
زیور بخشیده است:
«شعور انسانی نه تنها جهان را منعکس می کند، بلکه ان را می آفریند.»
 
حریف
سواد فلسفی ندارد
و
مثل عوام الناس «می اندیشد.»
 
در نتیجه
خیال می کند که شناخت همان شعور است.
 
ضمنا
نمی داند که شعور چیست.
 
۳
لنین
سپس با برداشتی از نظریه "شناخت " می‌نویسد:
«شناخت انسان نه تنها جهان عینی را بازتاب می‌دهد بلکه آن را می‌آفریند.»
 
شعور
عالی ترین مقوله فلسفی است.
 
شعور
جفت دیالک تیکی وجود است.
 
 
دیالک تیک وجود و شعور
مسئله اساسی فلسفه است.
(انگلس)
 
شعور
همان مقوله معروف روح است
که
جفت دیالک تیکی ماده است:
دیالک تیک ماده و روح.
 
اگر همه چیزهای فکری تجرید شوند،
مفهوم فلسفی روح و یا شعور
تشکیل می شود.
 
مفهوم فلسفی روح
عالی ترین مفهوم فلسفی است.
 
یعنی
مقوله ای فلسفی است.
 
اگر همه چیزهای مادی تجرید شوند،
مفهوم فلسفی ماده و یا وجود
تشکیل می شود.
 
مفهوم فلسفی ماده و وجود
عالی ترین مفهوم فلسفی است.
 
یعنی
مقوله ای فلسفی است.
 
در
دیالک تیک وجود و شعور
و
یا
دیالک تیک ماده و روح
نقش تعیین کننده از آن وجود و یا ماده است.
 
شعور
انعکاس وجود
است.
 
شعور ثانوی است.
 
فویرباخ
جمله معروفی دارد:
طرز تفکر در کاخ (شعور کاخ نشینان) با طرز تفکر در کوخ (شعور کوخ نشینان)
تفاوت دارد.
 
این بدان معنی است
که
ماده مقدم بر روح
و
وجود مقدم بر شعور
است.
 
به
عبارت دیگر
وجود
تعیین کننده شعور
است.
 
منظور لنین از این جمله چیست؟
 
۴
 
«شعور انسانی نه تنها جهان را منعکس می کند، بلکه ان را می آفریند.»
 
این جمله لنین سرشته به طنز است.
 
این واکنش لنین به ساده لوحان ساده ساز است
که
دیالک تیک ها
را
به
صورت دوئالیسم همه کاره و هیچ کاره
تحریف و تخریب می کنند
تا
جانماز به آب کشند
و
بگویند که خیلی ماتریالیست اند
آن سان
که
روح و یا شعور
را
هیچ کاره و هیچ واره
می انگارند
و
ماده و یا وجود
را
همه کاره.
 
اقطاب دیالک تیکی
بدون استثناء
در همدیگر مؤثرند.
 
با این تفاوت که یکی در تحلیل نهایی نقش تعیین کننده به عهده دارد.
 
هدف لنین
تبیین مؤکد این حقیقت امر
است
که
شعور
فقط انعکاس صرف و خشک و خالی وجود نیست.
 
شعور
انعکاس پاسیو و منفعل وجود نیست.
 
شعور
به نوبه خود
در
وجود مؤثر می افتد و وجود را دگرگون می سازد.
 
لنین
در جای دیگر همین تأکید به طرز دیگری
فرمولبندی کرده است:
بدون تئوری انقلابی (شعور، روح) جنبش انقلابی (وجود، ماده) محال است.
 
 
مثال:
خانه
چیست؟
 
خانه
عبارت است
از
شعور و یا روح مادیت و وجودیت یافته

اندیشه
یکی از فرم های شعور و یا روح است.

خانه
اندیشه ای است که در مصالح ساختمانی (واقعیت عینی، طبیعت) نفوذ کرده 
و
 آن 
را 
دگرگون ساخته است.
 
خاک و کاه و آب و سنگ و سیمان و چوب و غیره
را
به صورت خانه در آورده است.
 
به
قول طنزآمیز لنین
اندیشه
(شعور، روح)
خانه
را
آفریده است.
 
اندیشه
(روح، شعور)
اما
در تحلیل نهایی
سایه ماده و وجود
را
همیشه بالای سر خود دارد.

یعنی
ثانوی
است.

 
چون
عمله و بنا
اندیشه و یا مدل فکری خانه
را
از
عالم واقع، از واقعیت عینی، از طبیعت، از ماده و یا وجود
گرفته اند.
 
مغز عمله و بنا
چشمه اندیشه نیست.
ارگان اندیشیدن است.
 
 
عمله و بنا
مثلا
لانه و آشیانه جانوران
را
دیده اند
و
پس از انعکاس لانه و آشیانه در آیینه ذهن و ضمیرشان (مغزشان)
اندیشه و مدل فکری خانه
را
ساخته اند و در روند بنای خانه به تدریج تکمیل کرده اند.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر