مریم بهاری
ویرایش
از
مسعود بهبودی
۱
هرگاه از چاله چوله ها رد میشدیم ،
کالسکه تکانهای شدیدی میخورد وآخ واوخ آبا درمی آمد .
خیرالله یکم یواش تر برو، د ل و روده ام اومد تو دهنم.
این زبون بسته هارو این طور ندوان
و
شروع کرد زیر لب به ذکر گفتن وتسبیح چرخاندن
فرمولبندی ننه بزرگ
از
منشاء طبقاتی دیگری
حکایت دارد:
این زبون بسته هارو این طور ندوان
آنچه
ساده، معمولی و پیش پا افتاده
می نماید،
تأمل انگیز
است:
ننه بزرگ
اسب ها
را
به
طرز کاملا دیگری
استنباط می کند و تبیین می دارد:
زبان بسته ها
به
چه معنی است
و
حاوی چه محتوای فکری و ایده ئولوژیکی
است؟
۲
این زبون بسته هارو این طور ندوان
زبان بسته
یعنی گنگ، ساکت، ناسخنگو، لال.
اسب های زحمتکش
توسط مادر بزرگ
آگاهانه و یا ناخودآگاه
عمیقا
هومانیزه می شوند:
به
نوزادانی
شباهت کسب می کنند
که
هنوز
زبان باز نکرده اند.
به
ستمکشانی
شباهت کسب می کنند
که
زجر
می کشند،
بی آنکه
ضجه
کشند.
به
موجودات نجیبی
شباهت کسب می کنند
که
زبان بیان رنج و یا توان بیان رنج
ندارند.
بدین طریق
شطی از ناتورالیسم (طبیعت پرستی)
وارد قصه
می شود.
ناتورالیسم
نخستین مذهب و کیش و آیین بشریت بوده است.
مراجعه کنید
به
وحدت و مبارزه خدایان سه گانه
این خانواده اشرافی
را
اگر
با
خانواده دائی جان ناپلئون و یا با هر خانواده اشرافی دیگر مقایسه کنیم،
متوجه تفاوت و تضاد فی مابین
می شویم.
اعضای طبقات اجتماعی واپسین
(اشرافیت برده دار، فئودال، روحانی و بورژوازی واپسین)
همزمان
طبیعت ستیز و جامعه ستیز
اند
و
کمترین اعتنایی
به
ناتورالیسم
ندارند.
این جماعت
از
کشتار حیوانات و آدمیان و تخریب طبیعت و جامعه و تفکر
کیف خر می کنند.
شکار گور و گوزن و آهو
جزو
هنرنمایی های این جماعت
است
و
جنگ و خونریزی
جزو سجایای اخلاقی آنها.
مراجعه کنید
به
فیلم و رمان جنگ و صلح
(لئو تولستوی)
۳
آبا خانم شهر شلوغه، میگن چادر از سر زنها میکشن .
باید جَلدی بریم و برگردیم تا گیر آژان ها نیفتیم .
خیرالله
هم
خردمند
است
و
هم
مطلع از اوضاع.
۴
واخاک به سرم ، دوره آخر زمون شده،
مملکت افتاده دست یه مشت اجنبی بی ایمون.
در
این جمله ننه بزرگ
تحلیل او
از
سلطنت پهلوی
عرضه می شود:
رضاشاه و اعوان و انصارش
به
مثابه مشتی اجنبی
تصور و تصویر می شود.
اجنبی
یکی
از مذموم ترین مفاهیم مشروطه
بوده است.
ادبیات انقلابی و انتقادی آذری
مملو
از
مفهوم اجنبی و اجانب
است.
۵
نگاهی به آبا انداختم وتصور کردم ، که اگر چادرشو بردارند
با این پیراهن دور چینش چه شکلی میشه؟
ناخوداگاه لبخندی زدم، آخه خیلی خنده دار میشد.
نوه
خود
را
پیشاپیش
برای کشف حجاب
آماده کرده است
و
خیال می کند که ننه بزرگ از این قضیه غافل مانده است.
۶
صدای آبا منو به خود آورد:
چیه ؟
باز تو چه فکری هستی ؟
عمو یادگار
خوابی یا بیدار؟
هشیاری ننه بزرگ
خارق العاده
است.
ننه بزرگ
نوه
را
با
دقت عظیمی
تحت نظر دارد
و
متوجه حتی روندهای فکری او
می شود.
هم
ننه بزرگ
در
این قصه
پارادوکسی
است
و
هم
دخترک.
اگر
کاراکترهای این قصه
را
با
کاراکترهای رمان دائی جان ناپلئون
مقایسه کنیم
به
نتیجه زیر می رسیم:
کاراکترهای رمان دائی جان ناپلئون
به
مراتب
بی هوش تر از ایرج پزشکزاد
هستند
ولی
کاراکترهای این قصه
به
مراتب
با هوش تر از مریم بهاری
اند.
این
اما
به
چه معنی
است؟
این
بدان معنی است
که
اثر هنری
از
استقلال نسبی
برخوردار است.
یعنی
اثر هنری
از
کنترل هنرمند
نسبتا
خارج
است.
نقل قولی
از
لئو تولستوی
هست
مبنی بر اینکه
«این کاراکتر رمان گشته خواهد شد.
اما
علیرغم میل من.
من
کاری از دستم ساخته نیست.»
همین حکم
در
مورد فرزندان
هم
مصداق دارد.
فرزندان
عموما
پیشرفته تر و توسعه یافته تر
از
مادران و پدران خود هستند.
راز توسعه لاینقطع در طبیعت، جامعه و تفکر
هم
همین
است:
مولود = مولد + ارجحیت های نوین
۷
هیچ فکری آبا جان .
با خنده گفتم:
داشتم با خودم خیالات میکردم که اگر زبانم لال چادر از سر شما بکشند،
چه طوری برویم خانه؟
حاج بابا چی میگه؟
دخترک
از
فرط تیزهوشی
فی الفور
دروغ مصلحت آمیزی
اختراع می کند.
عملا
نیش می زند.
۸
چی داره بگه؟
مگه خودمون از قصد اینکاروکردیم،
ما هم مثل همه.
این جمله سرشته به پرخاش مادر بزرگ
از
شناخت و شعور و شخصیت و خودمختاری فکری او
پرده برمی افتد.
بقیه ماجرا
را
باید
ببینیم.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر