۱۳۹۸ مهر ۲۱, یکشنبه

سیری در لاطائلات محمود سریع القلم (۳)

 
محمود سریع‌القلم 
(متولد ۱۳۳۸ در تهران)
 
تحلیلی
از
ربابه نون
 
۱
دلیل اول بی اعتمادی متقابل:
به شخصی که به ما محبت کرده و احترام گذاشته، 
لطمه می زنیم
 
علامه جماران
برای غلبه بر بی اعتمادی متقابل میان اعضای جامعه
راه حل اخلاقی
عرضه می دارد.
 
یعنی
هنجار اخلاقی
اختراع می کند.
 
اتیزاسیون و یا مورالیزاسیون
(درک و توضح و حل مسائل جامعه بشری به برکت اخلاق)
یکی 
از
مکاتب فلسفی و سوسیولوژیکی بورژوازی واپسین
است.
 
مراجعه کنید
به
 دایرة المعارف فلسفه بورژوایی واپسین
 
بورژوازی واپسین
که
بر
میراث بورژوازی آغازین
آفتابه
برداشته است،
جای راسیونالیته (عقلانیت)
را
با
زباله های رنگارنگ
پر کرده است.
 
مبارزه ایده ئولوژیکی 
بر 
ضد ایده ئولوژی بورژوازی واپسین
به
همین دلیل
دشوار و مشقت بار شده است.
 
چون
جای چیز مثبتی
را
مثلا
جای راسیونالیته
را
با
دهها زباله متنوع
پر کرده است
و
مبارزه ایده ئولوژی
به
ناچار
باید بر ضد همه این زباله ها صورت گیرد
که
مستلزم صرف انرژی و نیروی کلان 
است.

بدتر از همه
 اینکه
همه اهرم های مهم نظرسازی
در
انحصار بورژوازی واپسین
است
و
نه
در 
اختیار روشنگری.

سؤال این است
که
 بورژوازی واپسین
(طبقه حاکمه امپریالیستی)
این
ترفندهای ایده ئولوژیکی مخرب خود
را
از
کجا
تهیه و تأمین می کند؟

۲
دلیل اول بی اعتمادی متقابل:
به شخصی که به ما محبت کرده و احترام گذاشته، 
لطمه می زنیم
 
اگر 
کسی
پای منبر روحانیت از هر نوع 
بنشیند،
به
منبع و منشاء فئودالی مورالیزاسیون امپریالیستی
پی می برد.
 
همین راه حل علامه تحصیلکرده در طویله امپریالیسم
را
اجامر جماران
چه با عبا و عمامه و چه بی عبا و عمامه
نیز
عرضه می دارند.
 
می توان گفت
که
بورژوازی واپسین
پس از کفن و دفن دستاوردهای فکری و فلسفی و علمی و اخلاقی انقلابی بورژوازی مترقی آغازین،
به
دخمه های ایده ئولوژیکی اشرافیت برده دار و فئودال و روحانی
پناه برده است.
 
یعنی
همان زباله هایی
را
بورژوازی انقلابی آغازین
به
گور
سپرده بود،
مجددا
احیا 
کرده است
و
به
خدمت
گرفته است.
 
یعنی
ما
با
فئودالیزاسیون و اریستوکراتیزاسیون مناسبات اجتماعی
سر و کار داریم.

۳
دلیل اول بی اعتمادی متقابل:
به شخصی که به ما محبت کرده و احترام گذاشته، 
لطمه می زنیم
 
حالا
اگر 
کسی بخواهد که بی اعتمادی میان اعضای جامعه بشری را از بین ببرد،
باید
آب در هاون بکوبد.
 
یعنی
سراغ تک تک اعضای جامعه برود و «ارشاد» و «اصلاح» کند.
 
این
همان کردوکار جمهوری جهل و جنون و جنایت است.
 
این همان رهنمودهای فئودالی سعدی
است:
نخست پند
بعد
بند
بعد
توبه
و
بعد دار.
 
مراجعه کنید
به
تحلیل گلستان سعدی
 
سؤال راسیونال
این است
که
این
علامه
برای چه 
زحمت تحصیل در ینگه دنیا
را 
به
خود
داده
و
چرا
باید اجامری از این قبیل
حق تدریس در دانشگاه داشته باشند؟
 
ما
در
هر صورت
با
دیالک تیک استعمار و استحمار
سر و کار داریم.
 
ادامه دارد.

۲ نظر:

  1. ممنون.

    اندیشه را نباید فونکسیونالیزه کرد.
    توضیح اقتصادی ـ سیاسی افکار (که مارکس به وفور انجام داده)
    بهتر از هیچ است.
    بهترین توضیح اما نه توضیح اقتصادی ـ سیاسی و یا توضیح فونکسیونالیستی و پراگماتیستی (سودطلبانه، مصلحت طلبانه، اینسترومنتالیستی، اماجگرایانه)
    بلکه توضیح فلسفی است.

    طرز تفکر (شعور اجتماعی، ایده ئولوژی)
    از طرز زیست (وجود اجتماعی) نشئت می گیرد.
    یعنی
    امری
    طبقاتی است.
    دست خود اعضای طبقه هم نیست.
    به واسطه اجنه درونی
    به انها دیکته و تحمیل می شود.

    درست به همان سان که راسیونالیسم و رئالیسم به توده و نمایندگان توده دیکته می شود.
    عینیت تعیین کننده ذهنیت است
    اوبژکتیویته
    تعیین کننده سوبژکتیویته
    است.
    خردستیزی
    رئالیسم ستیزی
    اخلاق ستیزی
    استه تیک ستیزی
    ..
    در
    شیوه زیست طبقات اجتماعی واپسین
    لانه دارد
    و
    نه
    در ذهن انها

    عینیت زیست است که در آیینه ذهن منعکس می شود تا ذهنیت درخور تشکیل یابد.





    پاسخحذف
  2. ممنون
    ما فقط به جمله اول کامنت شما واکنش نشان داده ایم.
    چون تحلیل کل کامنت باید مستقلا صورت گیرد.
    قبلا هم مستقلا صورت گرفته است
    به جمله زیر از شما:
    این درست است که بورژوازی واپسین

    برای تداوم وضعیت موجود و حفظ حاکمیت طبقاتی،

    بخش اعظمی از ایدئولوژی دوران برده داری و فئودالیسم را از آن خود کرده است.

    شما ایده ئولوژی بورژوازی واپسین را مصلحتی می پندارید. ابزار واره. سود آور. آگاهانه.

    پاسخحذف