تحلیلی
از
میم حجری
۱
دیوانه
دیوانه
چون طغیان کند
زنجیر و زندان بشکند.
از
زلف لیلی
حلقه ای
در
گردن مجنون
کنید.
معنی تحت اللفظی:
اگر دیوانه ای طغیان کند،
زنجیر پاره می شود و زندان تخریب.
از
زلف لیلی بندی به گردن مجنون بیندازید.
سایه
در
این بیت شعر،
از
خطه خاص وارد عالم عام می شود.
از
دادن فرمان و فتوا به بیرون کشیدن یوسف از چاه و گذاشتن آیینه ای از چشم «ما» در مقابل یوسف،
به
توضیح طغیان مجانین
می گذرد
تا
فرمان و فتوای دیگر خود
را
صادر کند:
انداختن بندی از زلف لیلی در گردن مجنون.
مهار طغیان توده ها ست.
مهار جنون مجانین به مدد بند و کمندی از زلف لیلی
است.
در
همین ایام
سیاوش کسرایی
همسنگر سایه
از
استحاله خون به جنون
در
شعر «ژاله خون شد»
سخن خواهد راند.
۲
دیدم
به
خواب نیمه شب
خورشید و مه
را
لب به لب
تعبیر این خواب عجب،
تعبیر این خواب عجب،
ای صبح خیزان،
چون کنید؟
معنی تحت اللفظی:
نیمه شب
در
خواب
دیدم
که
ماه و خورشید لب بر لب هم نهاده اند.
سحرخیزان
چه
تعبیری از این خواب دارند؟
لب بر لب بودن ماه و خورشید،
فقط
می تواند
به
معنی وحدت شب و روز
باشد.
فرمان و فتوای قبلی سایه
تا بردمد خورشیدن نو
شب
را
ز خود بیرون کنید
اکنون
بی معنی و بی هوده
می نماید
(نمودار می گردد.)
چون
شب و روز
بی اعتنا به «ما»
همدم و همره و همبستر شده اند
و
به
وحدت رسیده اند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر