مهندس صادق انصاری
(ا. برزگر)
اندیشه ها، مفاهیم و زبان فارسی
در
قلمرو «ولایت فقیه»
دفتر چهارم
شورای نویسندگان و هنرمندان ایران
(۱۳۶۵)
ویرایش و تحلیل
از
شین میم شین
حسینعلی منتظری
(۱۹۲۲ ـ ۲۰۰۹)
مرجع تقلید شیعه،
از رهبران انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷،
رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی و از ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۸،
قائممقام رهبری جمهوری اسلامی ایران،
منتظری از شاگردان سید حسین بروجردی و روحالله خمینی و نماینده تامالاختیار وی در ایران بود.
او به دلیل مخالفت با حکومت پهلوی سالها در زندان به سر برد.
ویکیپدیا
۱
(ا. برزگر)
اندیشه ها، مفاهیم و زبان فارسی
در
قلمرو «ولایت فقیه»
دفتر چهارم
شورای نویسندگان و هنرمندان ایران
(۱۳۶۵)
ویرایش و تحلیل
از
شین میم شین
حسینعلی منتظری
(۱۹۲۲ ـ ۲۰۰۹)
مرجع تقلید شیعه،
از رهبران انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷،
رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی و از ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۸،
قائممقام رهبری جمهوری اسلامی ایران،
منتظری از شاگردان سید حسین بروجردی و روحالله خمینی و نماینده تامالاختیار وی در ایران بود.
او به دلیل مخالفت با حکومت پهلوی سالها در زندان به سر برد.
ویکیپدیا
۱
جنگ و «مکتب شهادت»
(منتظری، «دیدار با استادان و دانشجویان»، کیهان، ۲۷ بهمن ۱۳۶۴)
«فقیه عالیقدر»
در
توجیه «قداست» و «معنویت» این جنگ ویرانگر و خانمانسوز
با
اشاره
به سوره «العادیات»
که
در
مورد جنگ معروف (؟) «ذات السلاسل» نازل شده بود،
چنین می گوید:
«در این سوره
خداوند
به
اسب های جنگی
که
در
آن زمان قوی ترین و مهم ترین وسیله حمله به دشمن بود،
قسم می خورد
و
این نشاندهنده قداست و معنویت جنگی است
که
در
راه دفاع از اسلام و قرآن و ارزش های الهی
انجام می شود.»
از همین جفنگجمله گربه نره،
یکی از مهم ترین مشخصات فکری منفی آیین تشیع
آشکار می شود:
سوگند خوردن خدا
به
اسب های جنگی
یعنی
قداست و معنویت جنگ.
در این آیین بی پرنسیپ
هر کرد و کاری مجاز است.
تا
چشم کار می کند،
پرسنده ای
در
دیدرس
نیست
تا
بپرسد:
قسم خدای کذایی
به
اسب های جنگی
چرا و به چه دلیل منطقی و یا تجربی
باید
به
معنی مقدس و معنوی بودن جنگ باشد؟
جنگ
هر چه باشد
مرگ اعضای جامعه
را
و
تخریب دستاوردهای تمدن بشری
را
به
دنبال دارد.
چگونه
می توان
فاجعه
را
مورد تقدیس قرار داد
و
شرم نکرد؟
۲
(منتظری، «دیدار با استادان و دانشجویان»، کیهان، ۲۷ بهمن ۱۳۶۴)
«فقیه عالیقدر»
در
توجیه «قداست» و «معنویت» این جنگ ویرانگر و خانمانسوز
با
اشاره
به سوره «العادیات»
که
در
مورد جنگ معروف (؟) «ذات السلاسل» نازل شده بود،
چنین می گوید:
«در این سوره
خداوند
به
اسب های جنگی
که
در
آن زمان قوی ترین و مهم ترین وسیله حمله به دشمن بود،
قسم می خورد
و
این نشاندهنده قداست و معنویت جنگی است
که
در
راه دفاع از اسلام و قرآن و ارزش های الهی
انجام می شود.»
از همین جفنگجمله گربه نره،
یکی از مهم ترین مشخصات فکری منفی آیین تشیع
آشکار می شود:
سوگند خوردن خدا
به
اسب های جنگی
یعنی
قداست و معنویت جنگ.
در این آیین بی پرنسیپ
هر کرد و کاری مجاز است.
تا
چشم کار می کند،
پرسنده ای
در
دیدرس
نیست
تا
بپرسد:
قسم خدای کذایی
به
اسب های جنگی
چرا و به چه دلیل منطقی و یا تجربی
باید
به
معنی مقدس و معنوی بودن جنگ باشد؟
جنگ
هر چه باشد
مرگ اعضای جامعه
را
و
تخریب دستاوردهای تمدن بشری
را
به
دنبال دارد.
چگونه
می توان
فاجعه
را
مورد تقدیس قرار داد
و
شرم نکرد؟
۲
امیر پرویز یویان
رهبر چریک های کذایی خلق
آخوند
بوده
و
در
همین مکتب بی پرنسیپ تشیع
تربیت شده بود
که
در
هیئت عارفی خردستیز
رد تئوری بقا
را
یعنی انتحار عنقلابی
را
تئوریزه کرد
و
مرگ بیهوده خود و هزاران نوجوان خر و بی خرد دیگر
را
سبب شد.
مسعود احمد زاده
نیز
در
همین مکتب بی پرنسیپ تشیع
بار آمده بود
که
چرندیاتش
را
با
«هر آینه»
شروع می کرد.
۳
احدی
در
طویله کشور
پیدا نشد تا بپرسد:
چرا و به چه دلیل
باید
بزرگ ترین نعمت هستی
یعنی
زندگی
تحقیر شود
و
حفظ نفس
(حراست از حیات)
باطل اعلام شود؟
چرا و به چه دلیل
باید
ترور کور و خودکشی
به
درجه تنها ره رهایی
ارتقا داده شود؟
اصلا
منظور از رهایی چیست؟
رهایی از نعمت حیات؟
چه
بدیلی
برای جامعه سرمایه داری دارید؟
۴
این طرز «تفکر»
این
خر تو خر فکری
این
بی انضباطی در استدلال
میدان باز و وسیعی
در
اختیار شیادان رنگارنگ
قرار می دهد
تا
طویله های متنوع از سازمان فدایی تا سازمان مجاهد و لیم لام و دیمدام و غیره
صدها هزار تن از کودکان و نوجوانان خر و خرفت مردم
را
بفریبند
و
به
دنبال نخود سیاه
بفرستند.
سؤال
این است
که
چگونه می توان به این بی پرنسیپی فکری و استدلالی
پایان داد؟
فقط
گربه نره
که
نیست.
هر ننه قمری
در
فضای مجازی
با
خوداندیشی و هماندیشی
بی شرمانه
مخالفت می ورزد.
همه از دم
از
دکان سیاسی خاص خود
کورکورانه
دفاع می کنند.
هر نظری را محترم می دانند
و
از
کمترین مخالفت و مقاومت
پرهیز می ورزند.
اشخاص بالغ
بسان کودکان ناقص العقل خردسال
دربدر
به
دنبال لایک الکی و کشکی
می گردند.
چاره
چیست؟
ادامه دارد.
رهبر چریک های کذایی خلق
آخوند
بوده
و
در
همین مکتب بی پرنسیپ تشیع
تربیت شده بود
که
در
هیئت عارفی خردستیز
رد تئوری بقا
را
یعنی انتحار عنقلابی
را
تئوریزه کرد
و
مرگ بیهوده خود و هزاران نوجوان خر و بی خرد دیگر
را
سبب شد.
مسعود احمد زاده
نیز
در
همین مکتب بی پرنسیپ تشیع
بار آمده بود
که
چرندیاتش
را
با
«هر آینه»
شروع می کرد.
۳
احدی
در
طویله کشور
پیدا نشد تا بپرسد:
چرا و به چه دلیل
باید
بزرگ ترین نعمت هستی
یعنی
زندگی
تحقیر شود
و
حفظ نفس
(حراست از حیات)
باطل اعلام شود؟
چرا و به چه دلیل
باید
ترور کور و خودکشی
به
درجه تنها ره رهایی
ارتقا داده شود؟
اصلا
منظور از رهایی چیست؟
رهایی از نعمت حیات؟
چه
بدیلی
برای جامعه سرمایه داری دارید؟
۴
این طرز «تفکر»
این
خر تو خر فکری
این
بی انضباطی در استدلال
میدان باز و وسیعی
در
اختیار شیادان رنگارنگ
قرار می دهد
تا
طویله های متنوع از سازمان فدایی تا سازمان مجاهد و لیم لام و دیمدام و غیره
صدها هزار تن از کودکان و نوجوانان خر و خرفت مردم
را
بفریبند
و
به
دنبال نخود سیاه
بفرستند.
سؤال
این است
که
چگونه می توان به این بی پرنسیپی فکری و استدلالی
پایان داد؟
فقط
گربه نره
که
نیست.
هر ننه قمری
در
فضای مجازی
با
خوداندیشی و هماندیشی
بی شرمانه
مخالفت می ورزد.
همه از دم
از
دکان سیاسی خاص خود
کورکورانه
دفاع می کنند.
هر نظری را محترم می دانند
و
از
کمترین مخالفت و مقاومت
پرهیز می ورزند.
اشخاص بالغ
بسان کودکان ناقص العقل خردسال
دربدر
به
دنبال لایک الکی و کشکی
می گردند.
چاره
چیست؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر