جمعبندی
از
مسعود بهبودی
از
مسعود بهبودی
عیرانی جماعت و فقر مفهومی مهیب
۱
دیکتاتوری به چه معنی است؟
۲
شما خیال می کنید که دیکتاتوری فحش خواهر ـ مادر است؟
۳
هر دولتی
نوعی دیکتاتوری است.
۴
دیکتاتوری
هم
می تواند دیکتاتوری اقلیت انگلی بر اکثریت مردم باشد
و
هم
می تواند
دیکتاتوری اکثریت مولد و زحمتکش مردم بر اقلیت انگل باشد
اولدوز و کلاغ ها
۱
منتقد اولدوز و کلاغ ها
فرزانه ای بود که اسمش را به خاطر نداریم.
۲
تحلیلش
ولی شاهکار بود.
۳
نقد طبری را ندیده ایم.
احتمالا در تأیید آن بوده است.
۴
رادیو پیک ایران زباله های صمد را با صدای امیر توده ها منتشر می کرد.
بدبختی را باش.
۵
نکته ای که فرزانه به تیغ انتقاد بسته بود در تأیید موضع آنارشیستی بهرنگ است که شما به درستی بدان اشاره کرده اید.
۶
بهرنگ در اولدوز و کلاغ ها دزدی را توجیه خرکی می کند.
۷
ننه کلاغه
میگه
من می ایم و صابون می دزدم
دزدی گناه نیست.
گناه اینه که صابون بریزه زیر دست و پا و من گرسنه بمانم
۸
دانشجویان آنارشیست
هم کسب و کارشان دزدیدن کتاب از کتابفروشی ها بود
تا به بورژوازی که به نظرشان دزد است
ضربه جانانه بزنند و شق القمر کنند
چپ می تواند چپ فاشیستی هم باشد و بوده است و است.
هیتلر
هم چپ بود.
اسم حزب کثافتش
حزب ملی ـ سوسیالیستی آلمان
بود
۱
زباله های بهرنگ
را
ما بخشا تحلیل و منتشر کرده ایم.
۲
اگر کسی به دنبال حقیقت می گردد
می تواند بخواند
و
از
خریت درآید.
۳
اولدوز و کلاغ های بهرنگ
بلافاصله پس از انتشار
توسط فرزانه ای نقد شد.
۴
حالا حدس بزنید کدام نکته منفی و منفور در این زباله بهرنگ
به چالش کشیده شده بود؟
۵
تا
ما
برای اموات تان صد پارس بلند بفرستیم
این حرفهای مش نعمان
نشانه بارز تعلق او به دار و دسته معلوم الحال مجهول الهویه است.
۱
این علامه ها به هر دگراندیشی همین نسبت را می دهند:
برو امین آباد.
برو روانپزشک.
باز سر و کله دیوانه پیدا شد.
۲
فرق مش نعمان با علامه ها
تعیین تکلیف به همنوع است.
۳
همنوعی که از دید او بیمار روانی است.
۴
به نظر مش نعمان
با کسی باید در فضای مجازی دوست شد که عکس و اسم و رسم دارد.
۵
یعنی ترسی از جلادان جماران ندارد.
۶
راستی
رفیخ طبری کجا ست که به داد برخی ها برسد.
شاملو
نه عادلانه نه زیبا بود
جهان
پیش از آن که ما به صحنه برآییم.
به عدلِ دستنایافته اندیشیدیم
و زیبایی
در وجود آمد.
۱
عجب جفنگی
۲
عندیشیدن به عدل واهی
همان
و
پیدایش زیبایی
همان
۳
زیبایی چیست
ای ابله؟
۴
اندیشیدن چه ریخت و قیافه ای بر سر منقل دارد؟
۵
شاملو
به هنگان سرودن این جفنگ
یا
واقعا خر بوده است
و
یا
سودای خرپروری در سر خالی از مغز اندیشنده اش داشته است.
۶
بشریت
صدها هزار سال در جهانی عادلانه زیسته است.
۷
به قول باستان شناس امریکایی
مش جوردان
عمر فاز آخر کمون اولیه
۳۰ هزار سال بوده است.
۸
در حالیکه
عمر جهنم طبقاتی
۲ تا ۳ هزار سال است
۹
توکجایی
تا شود خر چاکرت
ای هروئینی بدبخت؟
گرفتاری در تارهای چسبناک فرم
و
عجز شرم انگیز از کشف محتوا
شکجه میراث شوم حکومت پهلوی برای ٰزیم ولایت فقیه است.
حریف در حرف کمونیست
۱
حریف آنتی کمونیست خرفت و کودنی
درست
همین فرمالیسم
را
نمایندگی کرده است.
۲
به نظر او شکنجه و شوهای اعترافاتی جماران
میراث شکنجه و شوهای اعترافاتی بلوک شرق است.
۳
اگر کسی ظاهر پرست و فرمگرا باشد
حق با هر دو حریف چپ و راست است
۴
ایندو موضع نظری
اما
به معنی وارونه سازی دیالک تیک فرم و محتوا هستند.
۵
یعنی بدان معنی اند که
در دیالک تیک فرم و محتوا
نقش تعیین کننده از ان فرم است.
۶
قضیه اما
از قضا
درست بر عکس است.
۷
نقش تعیین کننده در دیالک تیک فرم و محتوا
از ان محتوا ست.
۸
مثال برای اثبات ادعا:
عرضه زهر در لیوان با عرضه زهر در نعلبکی
به میهمان
یعین فرم های متفاوت خوراندن زهر به میهمان
فرقی با هم ندارند.
چون لیوان و نعلبکی (فرم خوراندن زهر به میهمان) تعیین کننده نیست.
۹
تعیین کننده محتوای واحد لیوان و نعلبکی (زهر) است.
۱۰
شکنجه و افشای دشمن
فرم است.
۱۱
ولی میان حاکمیت بورژوایی ـ انقلابی ـ سفید (و نه حکومت پهلوی)
و
حاکمیت فئودالی ـ روحانی ـ بورژویی ـ سنتی ـ بازاری مرتجع و ضد انقلابی (و نه رژیم ولایت فقیه)
تضاد فرماسیونی و طبقاتی عظیمی وجود دارد
تفاوت آندو
از کوخ های جنوب شهر تا کاخ های جماران است.
۱۲
شکنجه و اعترافگیری در شیلی پینوچه و اسپانیای فرانکو و آلمان فاشیستی و امریکا و یونان و غیره و اعتراف گیری با شکنجه در ویتنام و کوبا و غیره
فقط به لحاظ فرم
یکسان است.
۱۳
اولی در خدمت ارتجاع است و دومی در خدمت انقلاب
۱۴
این نکات باریکتر از مو
جزو الفبای سعدیسم و مارکسیسم اند
و
عدم وقوف به این نکات که سعدی و سگ های سعدی
صدها بار در صد ها فرم آموزش داده اند،
شرم انگیز است.
۱۵
از سگ ها
پارس پی در پی بی بند به زبان پارسی
و
از شماها پنبه در گوش ها و پاره سنگ ها به سوی سگ ها.
۱۶
خود دانید
۱۷
سگ ها همه تلاش و تقلای شان را به کار می بندند.
آره.
۱
تو
طرفدار ترید یونیونیسم هستی
۲
تو می خواهی طبقه کارگر
برای دستمزد به تعویق افتاده اش
مو از ماست بیرون کشد
و
فئودال زاده و بورژوا شده ها
سکان کشتی سیاست را در دست گیرند تا آبها به آسیاب همیشه گردان همیشه همان
ریخته شوند.
۳
مبارزات صنفی
نرمش های قبل از کلنجار اصلی اند.
۴
طبقه کارگر
باید خر باشد که سودای تسخیر قدرت سیاسی
در سر نداشته باشد.
۵
طبقه کارگر
همان امام زمان موعود است
که
ظهور کرده است
و
با ظهورش کمونیسم اوتوپیکی به کمونیسم علمی اعتلا یافته است.
۶
رهایش طبقه کارگر
مستلزم شرکت آن در مبارزات سیاسی و رهبری این مبارزات است
۷
رهایش بشریت نیز در گرو رهایش طبقه کارگر است.
۸
به اجامر کارگر ستیز جماران هم بگو:
آب در کوزه و تو منتظر آقایی
هی مش مجید.
۱
هماندیشی همنوعان
فرمی از مبارزه طبقات جامعه است.
۲
زنده باد هماندیشی که بهتر از شلیک بر شقیقه همدیگر و شلاق بر اندام همدیگر
است.
۳
اما مشد البرز.
۴
مشد اسماعیل بخشی
بیش از آن است که تو می پنداری.
۵
گزارش کوتاه او
از
میهمانی پخمه های پشمالو
ما
را
به
یاد برتولت برشت
انداخت.
۶
باش تا صبح دولتش بدمد.
کاین هنوز از نتایج سحر است.
اندکی راجع به اعجاز شعور علمی و انقلابی
۱
به محض نفوذ شعور علمی و انقلابی
در روح کسی و یا طبقه ای و یا توده ای
آرام و قرار و سکون و سکوت از او رخت برمی بندد.
۲
چرا؟
۳
برای اینکه شعور علمی و انقلابی
به محض نفوذ در روح کسی
به قوه ای مادی تبدیل می شود
۴
قوه ای مادی که مناسبات مادی جامعه
را
زیر و رو می کند.
۵
این هم یک قانون است.
۶
حکیم سرخ طوس
۸۰۰ سال قبل از مارکس می دانست:
توانا بود
هر که دانا بود
۷
دانانی پیش شرط توانایی است
۸
اندیشه پیشمرحله عمل است
اشاره ای به سوبژکت تاریخ در دوران کنونی
ممنون
۱
محتوای انقلاب
به طور عینی تعیین می شود.
۲
یعنی بی اعتنا به آرایش و تناسب قوای طبقاتی در جهان و کشورها.
۳
دوران ما
دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم
در
مقیاس جهانی و گلوبال است.
۴
این محتوای دوران ما ست.
۵
حتی اگر کارگران ندانند و یا نخواهند
فرقی در سوبزکتیویته آنها
یعنی نقش رهبری آنها
یعنی در رسالت تاریخی آنها
نمی کند.
۶
اگر جامعه ای در مرحله مثلا برده داری و یا ماقبل برده داری و فئودالی هم باشد
جز طبقه کارگر و حزب طراز نوینش
سوبژکت انقلابی دیگری
وجود ندارد.
۷
طبقات دیگر جامعه
دیگر پوتانسیال و یا ظرفیت انقلابی ندارند.
چون دوران انقلابیت انها گذشته است.
۸
سوبژکتیویته طبقه کارگر و رهبری حزب طراز نوینش
آش کشک خالته
بخروی پا ته نخوری پاته.
۹
یا باید بشریت به بردگی حاکم رضا دهد
و
یا
باید طبقه کارگر برخیزد و خود را و همزمان بشریت را از قید و بند بندگی رها سازد.
۱۰
آزادی طبقه کارگر = آزادی بشریت
آزادی بشریت = آزادی طبقه کارگر = گذار به سوسیالیسم
۱۱
اگر نیروهای مولده رشد نکرده باشند
مثل چین نیمه فئودال ـ نیمه مستعمره
طبقه کارگر وظایف تاریخی همه طبقات دیگر
را
مثلا وظایف اشرافیت فئودال مترقی آغازین را برای برچیدن بساط برده داری و یا بقایای آن
به عهده می گیرد و انجام مید هد
وظایف بورژوازی مترقی اغازین را در برچیدن بساط فئودالیسم نیز به عهده می گیرد
در چین و ویتنام و غیره
به عهده گرفته است.
۱۲
اشرافیت فئودال آغازین دیگر وجود ندارد.
اشرافیت فئودال و روحانی واپسین وجود دارد.
واتیکان و جماران و غیره وجود دارند.
۱۳
بورژوازی مترقی آغازین نیز جای خود را به ب. مرتجع واپسین داده است.
۱۴
طبقه کارگر و حزب طراز نوینش
حتی افکار و ایده ها و ایدئال ها و شعارهای انقلابی اشرافیت مترقی آغازین و بورژوازی مترقی آغازین را نمایندگی میکند و تداوم و توسعه می بخشد.
۱۵
جز طبقه کارگر و حزب طراز نوینش
سوبژکتی برای تاریخ وجود ندارد.
۱۶
گذار به سوسیالیسم
فی الفور صورت نمی گیرد
۱۷
در پروسه و روندی طولانی صورت می گیرد
سکان کشتی این گذار
اما
فقط می تواند به دست طبقه کارگر باشد که دارای متحدینی به نام دهقانان، پیشه وران و روشنفکران خلقی است.
۱۸
اگر جامعه ای فئودالی و مستعمره و یا نیمه فئودالی و نیمه مستعمره باشد
(ایران پس از انقلاب سفید نه آن بوده و نه این)
وظایف ملی و دموکراتیک (ضد فئودالی و ضد استعماری)
را
هم
طبقه کارگر و حزب طراز نوینش
به
عهده
خواهد گرفت.
۱۹
در ونزوئلا که طبقه کارگر و حزب کمونیست حکومت نمی کند.
۲۰
اشرافیت فئودال احتمالا دست نخورده مانده است.
بیشک بخشی از همین لاشخورهای اوپوزیسیون
تعلقات طبقاتی فئودالی
دارند
۲۱
حزب ک. ونزوئلا
جریان چاوز و مادورو را حمایت می کند.
شفیعی کدکنی
ترجیح میدهم که درختی باشم
در زیر تازیانهی کولاک و آذرخش
با پویهی شکفتن و گفتن
تا
رام صخرهای
در ناز و در نوازش باران
خاموش از برای شنفتن
معنی تحت اللفظی:
بسان درختی
در زیر شلاق توفان و آذرخش بودن
و
گفتن و شکفتن
بهتر
از
بسان صخره رامی
در ناز و نوازش باران
بودن
و
برای شنفتن خاموش بودن
است.
۱
خوب.
مشد استاد.
به چه دلیل تجربی و منطقی
آن
باید
بهتر
از
این باشد؟
۲
ای بسا
خاموش ماندن و شنفتن و آموختن
صدها
بار
بهتر
از
به خود بالیدن
و
یاوه سرودن است.
۳
صخره خاموش نیوشنده
شکوهی دیگر دارد.
۴
به قول هوپ هوپ
بنزه رم
بیر قوجامان داغه
که دریاده دورار
به کوه کهنسالی ماننده ام
که
در
دل دریا ایستاده است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر