۱۳۹۶ مرداد ۲۵, چهارشنبه

دایرة المعارف جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی (۵۳)

 
پروفسور دکتر 
ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت 
و دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)


برگردان
شین میم شین

پیشکش
به
امیر حسین آریان پور

تقسیم کار
ادامه

۳۶
·    نوع تاریخی خاصی از تقسیم اجتماعی کار که با مناسبات مبتنی بر استثمار در رابطه بوده و فرم های تاریخی خاصی  از آنها وجود دارد (مناسبات مبتنی بر استثمار برده داری، فئودالیسم، کاپیتالیسم)، حاوی جنبه های خصلتی (کاراکتریستیکی) زیر  اند:

الف

۱
·    ما در این مورد، با تقسیم اجتماعی کار معینی سر و کار داریم که با تقسیم جامعه به طبقات اجتماعی در پیوند است و مشخصه ماهوی آن را تقسیم جامعه به «کار» و «ناکار» تشکیل می دهد.

۲
·    اینکه این تقسیم با توسل به زور فرد منفردی، گروهی از افراد، طبقه ای و یا در اثر روند بی نام مبتنی بر عرضه و تقاضا در بازار (که در ورای ان گروه های معینی از افراد و یا طبقات اجتماعی معینی قرار دارند)، صورت گرفته، فرقی در این حقیقت امر اعمال نمی کند که این تجزیه و جدایی، پیش شرط اجتماعی لازم برای تقسیم کار به کار جسمی (عمدتا کار فیزیکی سنگین) و کار فکری بوده و است.

۳
·    کار جسمی در مطابفت با سطح توسعه نیروهای مولده و مناسبات مبتنی بر استثمار، اغلب عبارت است از کار بلحاظ فیزیکی فرساینده، سنگین و  کشنده ی روح (روح ستیز، جانفرسا) بوده که زحمتکشان، مادام العمر در قید و بند آن گرفتار بوده اند و هستند.

۴
·    این کار جسمی، بیگانه با زحمتکشان بوده و بر ضد منافع زحمتکشان توسعه یافته است. 

۵
·    اعضای طبقات اجتماعی استثمارگر (طبقه اجتماعی «ناکار») از سوی دیگر امکان آن را داشته اند که عمدتا به انجام کارهای فکری (کارهای علمی، سیاسی، هنری و غیره)  بپردازند که آنها را ارضا می کنند و ضمنا می توانستند در چارچوب کار فکری در حدود و ثغور معینی از عرصه معینی به عرصه معین دیگر کوچ کنند.

۶
·    این کار فکری در اوایل تجزیه کردوکار به کار جسمی و فکری، کار به معنی کار مولد نبوده است.

۷
·    به قول کلاسیک های مارکسیسم، «تقسیم  کار نخست زمانی واقعی می گردد که کار مادی از کار فکری جدا می شود.»
·    (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۳۱، ص ۳۱)

۸
·    از آنجا که تقسییم کار به کار فکری و کار جسمی با تقسیم جامعه به طبقات اجتماعی توأم بوده و بر پایه آن توسعه یافته و در روندی شامل حال افراد جامعه گشته که غیرقابل غلبه و سلطه برای آنها بوده، بلافاصله تضاد های آنتاگونیستی (آشتی ناپذیر) میان اعضای جامعه توسعه یافته اند.

۹
·    ضمنا  بر پایه آن، تضاد های زیر تشکیل یافته اند:

الف
·    تضاد میان منافع افراد

ب
·    تضاد میان منافع افراد و منافع کلی افرادی که با هم مشغول کار اند.

۱۰
·    این تضادها خود را در واقعیت اجتماعی هم در وابستگی افراد به همدیگر و هم در همکاری آنها با همدیگر خود را نشان می دهند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر