۱۳۹۶ مرداد ۲۰, جمعه

قابل شناخت بودن جهان (۱)




پروفسور دکتر گونتر کروبر
پروفسور دکتر هلموت میلکه

برگردان
شین میم شین
  
۱
·      قابل شناخت بودن جهان اولا عبارت است از نتیجه گیری نهائی فرمولبندی شده بر بنیان بررسی های معرفتی ـ انتقادی و حقایق امور علمی ـ تاریخی مبنی بر اینکه ضمیر (روح، شعور) انسانی قادر است واقعیت عینی را بدرستی منعکس کند و بشناسد.

۲
·      قابل شناخت بودن جهان، اصل معرفتی ـ نظری (اصل مربوط به تئوری شناخت) ماتریالیسم دیالک تیکی را تشکیل می دهد.

۳
·      اصل قابل شناخت بودن جهان را باید بمثابه پاسخ مثبت به جنبه معرفتی ـ نظری مسئله اساسی فلسفه تلقی کرد.

·      (پاسخ ماتریالیستی به مسئله اساسی فلسفه.
·      پاسخ رئالیستی به مسئله اساسی فلسفه.
·      مترجم)

۴

·      انگلس در رابطه با پیوند میان این جنبه مسئله اساسی فلسفه و مسئله قابل شناخت بودن جهان می نویسد:

الف
·      «مسئله رابطه میان تفکر و وجود جنبه دیگری نیز دارد و آن عبارت از این است که افکار ما نسبت به جهان پیرامون ما چه برخوردی با آن دارند؟

ب
·      آیا تفکر ما قادر به شناخت جهان واقعی است؟

پ
·      آیا ما می توانیم در تصورات و مفاهیم خود که به جهان واقعی مربوط می شوند، تصویر درستی از واقعیت بسازیم؟

ت
·      این مسئله ـ به زبان فلسفی ـ مسئله انطباق تفکر و وجود نامیده می شود.

ث
·      اکثریت عظیمی از فلاسفه به این پرسش، پاسخ مثبت می دهند.»
·      (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۱، ص ۲۷۵)

۵
·      نه فقط ماتریالیسم دیالک تیکی، بلکه علاوه بر آن، فلاسفه دیگر نیز به قابل شناخت بودن جهان باور دارند.
·      اما چون آنها با مفهوم دیگری از شناخت سر و کار دارند، تز آنها راجع به قابل شناخت بودن جهان با تز ماتریالیسم دیالک تیکی اختلاف محتوائی دارد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر