۱۳۹۶ خرداد ۳۱, چهارشنبه

سیری در شعر «ناگه غروب کدامین ستاره؟» (۲۶)

 
 مهدی اخوان ثالث
  (م. امید)
  (۱۳۰۷ ـ ۱۳۶۹)  
 
ویرایش و تحلیل
 از
شین میم شین

ناگه غروب کدامین ستاره؟ 
(۱۳۴۱ ـ ۱۳۵۰) 
 ادامه 
 
 شب خسته بود از درنگ سیاهش
 من سایه ام را به میخانه بردم

 هی ریختم، خورد.

 هی ریخت، خوردم.

  خود را به آن لحظه خوب و خالی سپردم.


  با هم شنیدیم و دیدیم

 میخواره ها و سیه مست ها را

 و جام هائی که می خورد بر هم
 و شیشه هائی که پر بود و می ماند خالی

 و چشم ها را و حیرانی دست ها را.

اخوان و سایه ی سر به زیر سر سپرده اش
،
علیرغم «هی ریختن و هی خوردن»
و
علیرغم «رسیدن به آن لحظه خوب و خالی»،
از محیط پیرامون خود در میخانه غافل نیستند.
 
ما
از مستی تجربه ای نداریم.
ولی شنیده ایم که الکل مغز را از کار می اندازد.
 
به همین دلیل
سیه مست ها
  سخن گفتن که سهل است،
چه بسا
 عاجز از جمله بندی درست بخور و نمیر اند.
 
اخوان و سایه اش اما استثنائاتی اند.
 
۱
  با هم شنیدیم و دیدیم
 میخواره ها و سیه مست ها را

 و جام هائی که می خورد بر هم
 و شیشه هائی که پر بود و می ماند خالی

 و چشم ها را و حیرانی دست ها را.
 
غنی ترین بخش این بند شعر اخوان
جمله آخر او ست.
 
شرمنده ما
 که ما این شعر را بارها خوانده ایم 
و
 متوجه محتوای فوق العاده غنی این جمله نشده ایم:
 
الف
  با هم شنیدیم و دیدیم
 میخواره ها و سیه مست ها را

 و جام هائی که می خورد بر هم
 و شیشه هائی که پر بود و می ماند خالی
 و 
چشم ها 
را
 و 
حیرانی دست ها 
را.

 اخوان 
چشم های میخواره ها و سیه مست ها 
را
به  
جام ها و شیشه های مشروب 
تشبیه کرده است:
 
همان طور که جام ها و شیشه های مشروب
از مشروب پر بوده اند و خالی شده اند،
چشم های میخواره ها و سیه مست ها 
هم 
از اشک پر بوده اند و خالی شده اند.
 
این تشبیه شاعر
خیلی خیال آمیز و  زیبا ست.
 
فقط در روند تحلیل آثار هنری، فکری و فلسفی است
که
 درک نسبتا عمیق آنها امکان پذیر می گردد.
 
دریغ و درد
که کسی به فکر تحلیل چیزی نیست.
 
در بهترین حالت 
متوجه چیزی سطحی در اثر هنری و فکری و فلسفی می شوند 
و
 لایک می زنند و می گذرند.
 
ب
  با هم شنیدیم و دیدیم
 میخواره ها و سیه مست ها را

 و جام هائی که می خورد بر هم
 و شیشه هائی که پر بود و می ماند خالی
 و 
چشم ها 
را
 و 
حیرانی دست ها 
را.  
 
اخوان و سایه اش
ضمنا
متوجه حیرانی دست های سیه مست ها شده اند.
 
 منظور از حیرانی دست ها چیست؟
 
حیرانی 
یعنی سرگشتگی، سرگردانی
 
کسی که به عنوان مثال در بیابانی سرگردان مانده،
بلاتکلیف است.
نمی داند به کدام سمت و سو برود تا بر سرگردانی چیره شود.
 
اخوان
دست ها را آنتروپومورفیزه می کند.

دست ها 
هیئت انسانی به خود می گیرند.
کلافه می شوند.
دچار تحیر (حیرانی) می شوند.
 
مثلا در بیابانی سرگردان می مانند. 
 
مثلا
بر سر دو راهی قرار می گیرند 
و 
عاجز از تصمیمگیری می شوند
و
نمی دانند که کدامین راه به مقصد می رسد.
 
پ
  با هم شنیدیم و دیدیم
 میخواره ها و سیه مست ها را

 و جام هائی که می خورد بر هم
 و شیشه هائی که پر بود و می ماند خالی
 و 
چشم ها 
را
 و 
حیرانی دست ها 
را. 
 
دست های میخواره ها و سیه مست ها
هم بر سر دو راهی زیر سرگردان مانده اند: 
 
۱
نه یارای  پر و خالی کردن جام ها و شیشه های مشروب را دارند
 
۲
و
نه یارای پاک کردن اشک های تراوش یابنده از چشمه چشم ها را
 
این اگر نشانه عظمت روحی و فکری و هنری شاعر نیست،
 چیست؟
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر