ویرایش و تحلیل از
میمحا نجار
به
حد خویش، چون گشتند واقف
سخن
گفتند در معروف و عارف
·
شیخ شبستر در مصراع اول این بیت
شعر، حدود 700 سال قبل از این یکی از مهم ترین
مفاهیم ماتریالیستی ـ دیالک تیکی را توسعه می دهد.
·
مقوله فلسفی حد را.
·
مراجعه کنید به حد در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
1
به
حد خویش، چون گشتند واقف
سخن
گفتند در معروف و عارف
·
حد به وحدت دیالک تیکی کمیت و کیفیت اطلاق می شود.
·
مراجعه کنید به کمیت، کیفیت، دیالک تیک کمیت و
کیفیت در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
·
«حد» ـ به عنوان مقوله فلسفی ـ در اروپا برای اولین بار توسط هگل مورد استفاده قرار می گیرد.
·
هگل «حد» را به معنی وحدت دیالک تیکی «کمیت» و «کیفیت» بکار
می برد.
·
هر کیفیتی بطور کمی تعیین می شود.
·
تغییر تعین کمی هر چیز، هر سیستم و غیره تا درجه معینی
تغییری در کیفیت آن چیز، آن سیستم و غیره نمی دهد.
·
حد بیانگر درجه حداکثر و یا حداقل تغییرات کمی است، که
منجر به تغییر کیفی نمی شوند.
مثال
·
درجه صفر و صد سانتیگراد در مورد آب:
الف
·
تغییر کمی افزایش یابنده ی دمای آب تا حد عینی آن (صد
درجه سانتیگراد) تغییری در مایع وارگی آب نمی دهد.
ب
·
به همین سان نیز تغییر کمی کاهش یابنده ی دمای آب تا حد
عینی آن (صفر درجه سانتیگراد) تغییری در مایعیت آب نمی دهد.
·
اما به محض این که تغییر کمی از این درجه عدول کند (از
حداکثر فراتر و از حداقل پایین تر رود) تغییر کیفی وقوع می یابد.
·
آب مایعیت خود را ترک می گوید و به بخار (گاز) و یا به یخ (جماد) استحاله می یابد.
2
به
حد خویش، چون گشتند واقف
سخن
گفتند در معروف و عارف
·
از دید شیخ شبستر، به محض تغییر
کمی وقوف هر کدام از انسان ها و رسیدن به حد عینی، هر کدام از آنها به بلوغ فکری
خود می رسند و ابراز نظر می کنند:
·
تغییرات کمی پس از رسیدن به حد
عینی معین به تحول کیفی آنها منجر می شوند.
·
آنگاه می توانند در زمینه اوبژکت
شناخت (موضوع معرفت) و سوبژکت شناخت (عارف، شناسنده) قضاوت کنند.
3
به
حد خویش، چون گشتند واقف
سخن
گفتند در معروف و عارف
·
یکی دیگر از خدمات فلسفی و اسلوبی
(متدیکی) شیخ شبستر، بسط و تعمیم دیالک تیک اوبژکت شناخت ـ سوبژکت شناخت به شکل
دیالک تیک معروف و عارف است.
·
دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت نیز یکی
از مهم ترین دیالک تیک های مارکسیستی ـ لنینیستی است.
·
مارکسیسم ـ لنینیسم، دیالک تیک
اوبژکت ـ سوبژکت را در دو عرصه مختلف هستی به خدمت می گیرد:
دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت
در
عرصه جامعه بشری
1
·
کشف و فرمولبندی دیالک تیک اوبژکت
ـ سوبژکت یکی از خدمات بسیار مهم مارکس و انگلس است.
·
می توان گفت که مارکس و انگلس
دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت را به شکل دیالک تیک جامعه و انسان (توده، طبقه) بسط و
تعمیم می دهند و نقش تعیین کننده را از آن سوبژکت (انسان، توده، طبقه) می دانند.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک اوبژکت ـ
سوبژکت در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
2
·
سوبژکتیویته یکی از کشفیات بسیار مهم
مارکس و انگلس است.
·
با این کشف مهم مارکس و انگلس حساب
موضعگیری اجتماعی ماتریالیسم دیالک تیکی ـ تاریخی از موضعگیری اجتماعی ماتریالیسم
مکانیکی و متافیزیکی جدا می شود:
الف
·
درک ماتریالیسم مکانیکی و
ماتریالیسم متافیزیکی از تاریخ (جامعه) ایدئالیستی بود.
·
ماتریالیسم ماقبل مارکس و انگلس،
تاریخ (جامعه) را بی سوبژکت تصور می کردند.
·
به همین دلیل، ماتریالیسم مکانیکی
(ماتریالیسم قرن 18 فرانسه) و ماتریالیسم
متافیزیکی (ماتریالیسم فویرباخ) در زمینه جامعه منفعل و تماشاچی است و نه فعال و
کوشا.
ب
·
درک ماتریالیسم دیالک تیکی ـ
تاریخی از جامعه و یا تاریخ، ماتریالیستی
است.
·
تاریخ در ماتریالیسم دیالک تیکی ـ
تاریخی، سوبژکت مند است.
·
تاریخ معماری (سازنده ای،
سوبژکتی) دارد.
·
بدون شرکت سوبژکت تاریخ، آب حتی از
آب تکان نمی خورد.
·
این نقش سوبژکت تاریخ، اما در
دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی) تعیین می شود.
·
انسان (توده، طبقه) تاریخ خود را
می سازد.
·
ولی با مصالحی می تواند بسازد که
از نسل قبل به میراث برده است.
·
معمار (سوبژکت) تاریخ باید جبر
جامعه را بشناسد و برسمیت بشناسد.
·
معمار (سوبژکت) تاریخ باید در
تبعیت از جبر جامعه (با توجه به درجه توسعه نیروهای مولده، با توجه به قوانین و
قانونمندی های عینی جامعه)، تاریخ (جامعه) را بسازد.
·
مراجعه کنید به جبر، اختیار، دیالک
تیک جبر و اختیار در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت
در
عرصه شناخت (معرفت)
·
تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی
(تئوری شناخت ماتریالیستی ـ دیالک تیکی) (رئالیسم) بر اساس دیالک تیک سوبژکت ـ
اوبژکت تبیین می یابد:
·
نقش تعیین کننده در این دیالک تیک
از آن اوبژکت شناخت است.
·
چون محتوای شناخت در اوبژکت
(موضوع) شناخت است.
·
خریت خر در خود خر است و نه در
خرفروش، خرسوار و خرچران.
·
برای شناخت خر باید خود خر مورد
بررسی قرار گیرد.
·
تصورات خر سوار و خر فروش و خرچران
راجع به خر، تعیین کننده نیست.
·
اگرچه هیچ واره نیست.
·
یکی از انحرافات معرفتی ـ نظری
(یکی از انحرافات مربوط به تئوری شناخت) در وارونه سازی این دیالک تیک است.
·
خیلی از مدعیان موضوع شناخت را
فراموش می کنند و شروع به خیالبافی می کنند و خیال می کنند که به شناخت آن نایل
آمده اند.
·
ما این انحراف اسلوبی را
سوبژکتیویسم معرفتی می نامیم.
4
به
حد خویش، چون گشتند واقف
سخن
گفتند در معروف و عارف
·
شیخ شبستر در این بیت، ضمنا دیالک
تیک اوبژکت ـ سوبژکت را در عرصه تئوری شناخت به شکل دیالک تیک معروف و عارف بسط و
تعمیم می دهد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر