حیدر
بابایه سلام
سید محمد حسین
بهجت تبریزی
(۱۲۸۵ - ۱۳۶۷)
ترجمه، ویرایش و تحلیل
از
میمحا نجار
10
حیدربابا،
قورى
گؤلوْن قازلارى
گدیکلرین سازاخ چالان سازلارى
کَت کؤشنین پاییزلارى، یازلارى
بیر سینما پرده سى دیر گؤزوْمده
تک اوْتوروب، سئیر ائده رم اؤزوْمده
گدیکلرین سازاخ چالان سازلارى
کَت کؤشنین پاییزلارى، یازلارى
بیر سینما پرده سى دیر گؤزوْمده
تک اوْتوروب، سئیر ائده رم اؤزوْمده
·
حیدر بابا، به هنگامی که تنها می
نشینم و به سیر درون می پردازم، غاز های قوری گؤل (استخر خشک گشته) و ساز های سوزناک
نواز گردنه ها، بهار و خزان دشت ها و روستا ها، پرده سینمائی در دیدگان من اند.
1
حیدربابا،
قورى
گؤلوْن قازلارى
گدیکلرین سازاخ چالان سازلارى
کَت کؤشنین پاییزلارى، یازلارى
بیر سینما پرده سى دیر گؤزوْمده
تک اوْتوروب، سئیر ائده رم اؤزوْمده
گدیکلرین سازاخ چالان سازلارى
کَت کؤشنین پاییزلارى، یازلارى
بیر سینما پرده سى دیر گؤزوْمده
تک اوْتوروب، سئیر ائده رم اؤزوْمده
·
شاعر، در این بند شعر، از طبیعت
دوم (شینگل آوا و میهمانی و پرتاب پاره سنگ و به و سیب باغات و انسانکودک) به
طبیعت اول عبور می کند:
·
از زیبائی های اجتماعی به زیبائی
های طبیعی می گذرد.
·
از سوسیال به ناتورال می رسد و
رابطه خویشتن ـ به مثابه کودک ـ با طبیعت اول و پدیده های طبیعی را مرور می کند،
استه تیزه می کند و به زیور شعر می آراید:
2
حیدربابا،
قورى
گؤلوْن قازلارى
·
احتمال آن می رود که «قوری گؤل»
اسم برکه و استخر مورد نظر شاعر باشد و نه استخر مطلقا خشک و بی آب.
·
دلیل این تسمیه (نامگزاری) احتمالا
کم آبی برکه و استخر است.
·
غاز ها بیشک هم برای رفع تشنگی و
هم به قصد صید سهل و آسان کرم و حشره و غیره به قوری گؤل می آیند.
3
حیدربابا،
قورى
گؤلوْن قازلارى
·
از همین مصراع اول این بند شعر، می
توان به رابطه حیرت انگیز کودکان با طبیعت اول و پدیده های طبیعی (غاز ها) پی برد.
·
رابطه کودکان با طبیعت اول و پدیده
های طبیعی، رابطه ی عمدتا کشف ناشده و نا شناخته ای است که باید مورد بررسی شکیب
مند قرار گیرد.
·
دلیل ناشناخته ماندن رابطه کودکان
با طبیعت (نباتات و درختان و جانوران و غیره) و پدیده های طبیعی، عجز کودکان از
تئوریزه کردن این رابطه است.
4
حیدربابا،
قورى
گؤلوْن قازلارى
·
هنرمندان انجام این فونکسیون را به
اندازه بخور ـ نمیری به عهده می گیرند:
·
رومن رولان در ژان کریستف، دوران
کودکی خود را نیز مرور می کند.
·
حریفی که در زندان این رمان رومن
رولان را خوانده بود، نقل می کرد که با قیاس به نفس کردن (با گذاشتن جبری خود را به
جای ژان کریستف) روح و ورانش به آشوب کشیده می شد و جنون می گرفت.
·
در حیدر بابای شهریار این فونکسیون
هنرمندان انجام می یابد.
·
شهریار بنا بر بضاعت تخیلی، فکری و
تبیینی اش رابطه کودک با طبیعت و پدیده های طبیعی را استه تیزه و تا حدی «تئوریزه»
می کند.
5
حیدربابا،
قورى
گؤلوْن قازلارى
گدیکلرین سازاخ چالان سازلارى
گدیکلرین سازاخ چالان سازلارى
·
این یکی دیگر از پدیده های طبیعی
است که کودک هم احساس می کند، هم آن را سوسیالیزه می کند، هم لذت می برد و هم به
خاطر می سپارد:
·
پیچش باد در گردنه ها ـ بسته به سرعت و حدت و شدت باد ـ به تشکیل آهنگ
ها و نوا های متنوع منجر می شود.
·
کودک چیزهای طبیعی را هومانیزه می
کند.
·
گردنه ها در خیال کودک به هیئت
انسان هائی در می آیند که ساز دارند، احساس دارند، درد و غم دارند و آهنگ سوزناک
می نوازند.
·
مولانا با عناصر طبیعی دیگر مثلا
نیزار همین کار را کرده است.
·
مولانا نیزار را هومانیزه کرده
است.
6
حیدربابا،
قورى
گؤلوْن قازلارى
گدیکلرین سازاخ چالان سازلارى
گدیکلرین سازاخ چالان سازلارى
·
کودک که احتمالا بیشتر طبیعی (ناتورال) است تا اجتماعی (سوسیال)، خود را با طبیعت هویت
یابی (ایدنتیفیکاسیون) می کند.
·
کودک احتمالا با طبیعت احساس
یگانگی می کند، یعنی میان خود و عناصر و موجودات طبیعی فرق زیادی قایل نمی شود.
·
چون کودک هنوز اجتماعی نشده است.
·
کودک، بیشتر طبیعی است تا اجتماعی.
·
کودک طبیعت را بهتر از سالمند احساس
و ادراک می کند.
·
کودک چیزهایی را در طبیعت می بیند
و از آن خود می کند که سالمندان از دیدن شان و از آن خود کردن شان عاجزند.
·
کودکان را نباید دستکم گرفت و خوار
شمرد.
7
حیدربابا،
قورى
گؤلوْن قازلارى
گدیکلرین سازاخ چالان سازلارى
گدیکلرین سازاخ چالان سازلارى
·
شهریار خردسال در این بیت شعر،
طبیعت را آنترومورفیزه (انسان واره) می کند.
·
آن سان که گردنه ها انگار ساز هائی
در دست دارند و آهنگ های شورانگیز می نوازند.
·
این تصاویر و تصورات و تخیلات
شهریار هم مدرن اند و هم ستایش انگیز.
·
فریب سادگی آذری ـ توده ای ها را
نباید خورد.
·
سادگی آذری ـ توده ای ها فقط بظاهر
شبیه ساده لوحی است.
·
فقط به ظاهر.
·
بغرنجی شگرف آذری ـ توده ای ها (و نه
زباله ها) در سادگی آنها ست.
8
حیدربابا،
قورى
گؤلوْن قازلارى
گدیکلرین سازاخ چالان سازلارى
کَت کؤشنین پاییزلارى، یازلارى
گدیکلرین سازاخ چالان سازلارى
کَت کؤشنین پاییزلارى، یازلارى
·
پدیده طبیعی دیگری که در خاطر
شهریار ته نشین شده، زیبائی های بهار و خزان دشت و ده است.
·
این جذب عمیق و ماندگار زیبائی های
طبیعی (و انسانی ـ اجتماعی) بطرز خود پو صورت می گیرد:
·
یعنی آگاهانه صورت نمی گیرد.
·
کودک (شهریار خردسال) هنوز به تسلیحات استه تیکی ـ تئوریکی مجهز نشده است.
·
این خود زیبائی های طبیعی ـ عینی
است که در آیینه روح و یا ضمیر (به ووست زاین) کودک، خودسرانه و خودپویانه منعکس
می شود و جذب و ذخیره و انبار می شود تا شاعر به هنگام پیری احیا کند و پوئه تیزه
کند.
·
بدان جامه شعر و یا نثر شعر گونه
بپوشاند.
9
حیدربابا،
قورى
گؤلوْن قازلارى
گدیکلرین سازاخ چالان سازلارى
کَت کؤشنین پاییزلارى، یازلارى
بیر سینما پرده سى دیر گؤزوْمده
تک اوْتوروب، سئیر ائده رم اؤزوْمده
گدیکلرین سازاخ چالان سازلارى
کَت کؤشنین پاییزلارى، یازلارى
بیر سینما پرده سى دیر گؤزوْمده
تک اوْتوروب، سئیر ائده رم اؤزوْمده
·
در منظومه حیدر بابای شهریار نوعی
دهاتیت (روستائیت) موج می زند.
·
اگر شهریار در شهر زاده شده بود و
روستا را ندیده بود و یا فراموش کرده بود،
به احتمال قوی این احساس و استنباط از طبیعت و زیبائی های آن را نمی داشت.
·
مدنیت (شهریت) علیرغم مزایای
بیشمار، فاقد و یا کم و بیش فاقد این مزیت دهاتیت است.
·
این احتمالا بدان معنی است که کودک
در دهات ـ همگام با طبیعت ـ تحول می یابد:
هر عرصه را بهار و خزانی هست
احسان طبری
·
کودک هم همین سیکل مکرر و بی پایان
طبیعی را طی می کند:
·
تولد می یابد. (بهار)
·
رشد می کند و به بلوغ می رسد.
(تابستان)
·
پیر می شود (پاییز)
·
می میرد. (زمستان)
·
دوباره به شکل دیگر احیا می شود و
سیکل پیدایش و رشد و زوال را از نو طی می کند.
10
حیدربابا،
قورى
گؤلوْن قازلارى
گدیکلرین سازاخ چالان سازلارى
کَت کؤشنین پاییزلارى، یازلارى
بیر سینما پرده سى دیر گؤزوْمده
تک اوْتوروب، سئیر ائده رم اؤزوْمده
گدیکلرین سازاخ چالان سازلارى
کَت کؤشنین پاییزلارى، یازلارى
بیر سینما پرده سى دیر گؤزوْمده
تک اوْتوروب، سئیر ائده رم اؤزوْمده
·
شهریار ـ قبل از همه ـ سیر و
سرگذشت خویشتن خویش را مرور می کند.
·
این مرور بیوگرافیکی، سیری درونی
است.
·
این روند دشوار احیای تجارب ته
نشین شده در اعماق روح و روان است.
·
روندی ـ چه بسا ـ کمرشکن و ویرانگر
است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر