حیدر
بابایه سلام
سید محمد حسین
بهجت تبریزی
(۱۲۸۵ - ۱۳۶۷)
ترجمه، ویرایش و تحلیل
از
میمحا نجار
9
شنگیل آوا یوردى، عاشیق آلماسى
گاهدان گئدوب، اوْردا قوْناق قالماسى
داش آتماسى، آلما، هیوا سالماسى
قالیب
شنگیل آوا یوردى، عاشیق آلماسى
گاهدان گئدوب، اوْردا قوْناق قالماسى
داش آتماسى، آلما، هیوا سالماسى
قالیب
ـ شیرین
یوخى کیمین ـ
یادیمدا
اثر قویوب روحومدا، هر زادیمدا
اثر قویوب روحومدا، هر زادیمدا
·
معنی تحت اللفظی:
·
شنگل آباد و سیب معروف به «سیب
عاشق» در آن دیار، رفتن هر از گاهی به آنجا و میهمان ماندن در آنجا، پرتاب سنگپاره
و پایین انداختن سیب و به از درختان، بسان رؤیایی در خاطرم مانده است و در روح و
روانم اثر گذاشته است.
·
شهریار در این بند شعر، خاطرات
کودکی خود را به یاد می آورد و به زیور شعر می آراید:
1
شنگیل
آوا یوردى
·
شنگل حاوی معانی مختلف است:
·
از پادشاه هند تا عیار و شوخ و
شنگ.
·
آوا واژه فارسی «آباد» است که مانی
پولیزه و آذری شده است.
·
روشنگر دلیر دیار آتش ها ـ احمد
کسروی ـ پژوهش ارزشمندی در این زمینه دارد که دال بر همامیزی تدریجی زبان های
مختلف است.
·
شنگل آباد احتمالا یکی از روستاهای
دیار آتش ها ست که شهریار خردسال در آن دیار، قوم و خویش داشته است و به دیدارشان
رفته است.
2
عاشیق
آلماسى
·
سیب عاشق، احتمالا سیب زیبائی است
که عاشقان برای معشوق خود برده اند.
·
توده فقط مولد نعمات مادی و در
تحلیل نهائی، نعمات روحی و هنری نیست.
·
توده ضمنا نامگذار نعمات مادی و
معنوی است.
·
نام «سیب عاشق» احتمالا به ابتکار
توده به یکی از انواع متنوع و متفاوت سیب داده شده است.
·
سیب معینی بدین طریق فونکسیون
نوینی کسب کرده است:
·
برای هدیه عاشق به معشوق اختصاص
یافته است.
3
شنگیل
آوا یوردى، عاشیق آلماسى
گاهدان گئدوب، اوْردا قوْناق قالماسى
گاهدان گئدوب، اوْردا قوْناق قالماسى
·
در ایام کودکی شهریار، دیالک تیک
ضیافت، دیالک تیک میهمان و میزبان، در واقع، بهانه ای برای نجات از یکنواختی کسالت
آور زندگی راکد روستائی بوده است.
·
این تنوع برای کودکان، نعمت بزرگی
محسوب می شده است.
·
به همین دلیل در نهایت ایدئالیته
در اعماق روح و روان شاعر ته نشین شده است و به هنگام سرایش این شعر از اعماق روح
و روان شاعر، کنده می شود و بالا می آید تا جامه شعر در بر کند.
·
با ورود جامعه به فرماسیون اجتماعی
ـ اقتصادی سرمایه داری، هم مناسبات اجتماعی فئودالی تخریب می شوند و هم امکانات تفنن و تفرج جدیدی پدید می آیند.
·
آن سان که دیگر کسی به خویشتن خویش
حتی نمی اندیشد، چه رسد به قوم و خویش خویش.
·
جامعه در فرماسیون اجتماعی ـ
اقتصادی سرمایه داری اتمیزه می شود.
·
اعضای جامعه به حال خود رها می
شوند و بی کس و بی پناه و بی یار و یاور می گردند.
4
داش
آتماسى، آلما، هیوا سالماسى
·
از این مصراع شعر شهریار می توان
حتی سن و سال و قد و قامت و قدرت و قوت او را تخمین زد.
·
کسی برای پایین آوردن سیب و یا به
از درخت، سنگ نمی اندازد.
·
چون درختان سیب و بویژه به، درختان
بلند از جنس درختان توت و سنجد و غیره نیستند.
·
تکان کوچکی بر درخت سیب، برای بارش
بارانی از سیب های رسیده وشیرین کافی است.
·
درخت به هم درخت کوچکی است که چیدن
به از آن دشوار نیست.
·
شهریار خردسال اما نه قوت لازم را
برای تکان دادن درخت سیب دارد و نه قد لازم را برای چیدن به از درخت به.
·
جالب این است که شهریار در این شعر،
کمترین اعتنائی به این قضیه ندارد.
·
سادگی سرشته به بغرنجی آذری جماعت،
شاید همین باشد:
·
در این شعر شهریار، پایین انداختن
سیب و به از درختان، به فوت و فن سنگپاره چنان طبیعی نمودار می گردد که بارش باران
و غرش رعد.
5
شنگیل
آوا یوردى، عاشیق آلماسى
گاهدان گئدوب، اوْردا قوْناق قالماسى
داش آتماسى، آلما، هیوا سالماسى
قالیب
گاهدان گئدوب، اوْردا قوْناق قالماسى
داش آتماسى، آلما، هیوا سالماسى
قالیب
ـ شیرین
یوخى کیمین ـ
یادیمدا
اثر قویوب روحومدا، هر زادیمدا
اثر قویوب روحومدا، هر زادیمدا
·
تجارب شیرین زندگی بسان رؤیا در
یاد شاعر مانده اند.
·
به یاد سپردن خواب ها کار آسانی
نیست.
·
آدمیان تنها خواب هائی را ـ اعم از
رؤیا و یا کابوس ـ به یاد می سپارند که تکرار شوند.
·
معمولا کابوس ها و یا خواب های
تهوع آور تکرار می شوند و نه رؤیا ها.
·
دلیل تکرار خواب های عذاب آور شاید
این باشد که روان آدمی نمی تواند این زباله های روحی و روانی تلنبار و انبار شده
در زباله دانی اش را یکباره به آتش کشد و خاکستر سازد.
·
از این رو، مجبور می شود که بارها
و بارها آنها را هم بزند تا آتش گیرند و خاکستر شوند و آدمی از شر شان به هر مشقتی
خلاص شود.
6
شنگیل
آوا یوردى، عاشیق آلماسى
گاهدان گئدوب، اوْردا قوْناق قالماسى
داش آتماسى، آلما، هیوا سالماسى
قالیب
گاهدان گئدوب، اوْردا قوْناق قالماسى
داش آتماسى، آلما، هیوا سالماسى
قالیب
ـ شیرین
یوخى کیمین ـ
یادیمدا
اثر قویوب روحومدا، هر زادیمدا
اثر قویوب روحومدا، هر زادیمدا
·
شهریار تحت تأثیر روحی و روانی
شدید تجارب شیرین دوران کودکی است:
الف
اثری از
حسین رزاقی
·
یکی از دلایل تحت تأثیر شدید قرار
گرفتن شهریار، آیینه شفاف روح او ست.
·
شهریار روح حساسی دارد و همه چیز
دور و بر (محیط پیرامون) او در آیینه حساس
روحش منعکس می شوند و ذخیره می گردند.
ب
·
دلیل دیگر این تحت تأثیر شدید
تجارب دوران کودکی قرار داشتن آدم ها شاید این باشد که روح آدمی همیشه برنا می
ماند و پیر نمی شود.
·
احتمالا فقط جسم آدمی است که رفته
رفته دچار پیری، فرسودگی و پوسیدگی می شود.
7
شنگیل
آوا یوردى، عاشیق آلماسى
گاهدان گئدوب، اوْردا قوْناق قالماسى
داش آتماسى، آلما، هیوا سالماسى
قالیب
گاهدان گئدوب، اوْردا قوْناق قالماسى
داش آتماسى، آلما، هیوا سالماسى
قالیب
ـ شیرین
یوخى کیمین ـ
یادیمدا
اثر قویوب روحومدا، هر زادیمدا
اثر قویوب روحومدا، هر زادیمدا
·
دلیل این تخریب فیزیکی جمادات و
نباتات و جانوران روندهای شیمیائی اند:
·
به همان سان که جمدات مثلا صخره ها
و عمارات رفته رفته اکسید می شوند و پوک می گردند و فرو می پاشند، جسم آدمی نیز
اکسید می شود و پوک می گردد.
·
جسم آدمی در آتش بی شعله و دود
دیالک تیک اکسیداسیون و احیای دمبدم است:
الف
·
پس از رشد کمی معین، اندام کودک به
حد معین عینی می رسد و تحول کیفی می یابد:
·
کودک به بلوغ می رسد.
·
این گذار از طفولیت به بلوغ است.
·
این تحول کیفی معین عام است که
کودک را به بحران می کشد.
·
به بحران بلوغ می کشد.
ب
·
جوان پس از رشد کمی معین به حد
عینی بعدی می رسد و بطرز جهشی و ناگهانی تحول کیفی می یابد.
·
بی آنکه خود متوجه باشد، پیر می
شود.
·
این گذار عینی از جوانی به پیری
است.
·
این گذار کیفی نیز منجلاب بحران
است.
·
اعضای اندام از این به بعد قادر به
اجرای مطلوب (اوپتیمال) فونکسیون های خود
نیستند:
·
گوش خوب نمی شنود.
·
چشم خوب نمی بیند.
·
دست می لرزد.
·
پا سست می شود و پیر بی خبر از
گذار بر زمین می خورد و زخم برمی دارد.
8
شنگیل
آوا یوردى، عاشیق آلماسى
گاهدان گئدوب، اوْردا قوْناق قالماسى
داش آتماسى، آلما، هیوا سالماسى
قالیب
گاهدان گئدوب، اوْردا قوْناق قالماسى
داش آتماسى، آلما، هیوا سالماسى
قالیب
ـ شیرین
یوخى کیمین ـ
یادیمدا
اثر قویوب روحومدا، هر زادیمدا
اثر قویوب روحومدا، هر زادیمدا
·
روح و روان آدمی اما عین خیالش
نیست.
·
غرق رؤیا می شود.
·
انگار نه انگار که پیر شده است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر